پرش به محتوا

إشكالية العقل عند ابن رشد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '↵↵|' به ' |'
جز (جایگزینی متن - '| پس از =↵| پیش از =↵}}↵↵↵'''' به '| پس از = | پیش از = }} '''')
جز (جایگزینی متن - '↵↵|' به ' |')
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱۴: خط ۱۴:
| مکان نشر =لبنان - بيروت  
| مکان نشر =لبنان - بيروت  
| سال نشر =1988م.  
| سال نشر =1988م.  
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE65101AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE65101AUTOMATIONCODE
| چاپ =چاپ اول  
| چاپ =چاپ اول  
خط ۳۹: خط ۳۸:
مبحث عقل در فلسفه قدیم، مبحثی است مستقل و متمایز منسوب و منتسب به علم النفس قدیم. علم النفس قدیم مباحث مختلفی را شامل می‌گردد که یکی از آنها «نظریه شناخت» است. نظریه شناخت با مبحث عقل در بسیاری از قضایا و اسلوب‌های نظری مشترک است؛ منتها در موضوع و هدف با آن تفاوت دارد؛ چه، در نظریه شناخت، هدف بررسی شناخت در همه شکل‌ها و جلوه‌هایش است، ولی در مبحث عقل غرض در درجه نخست، بررسی وضعیت آنتولوژی و هستی‌شناسانه عقل در پیوندش با وضعیت تاریخی انسان می‌باشد؛ بنابراین آنچه در این مبحث، حائز درجه اهمیت است، این نیست که عقل همچون ابزاری برای شناخت مطالعه شود، بلکه آن است که طبیعت و ماهیت آن (که تحدید آن بسیار دشوار است) بررسی گردد.
مبحث عقل در فلسفه قدیم، مبحثی است مستقل و متمایز منسوب و منتسب به علم النفس قدیم. علم النفس قدیم مباحث مختلفی را شامل می‌گردد که یکی از آنها «نظریه شناخت» است. نظریه شناخت با مبحث عقل در بسیاری از قضایا و اسلوب‌های نظری مشترک است؛ منتها در موضوع و هدف با آن تفاوت دارد؛ چه، در نظریه شناخت، هدف بررسی شناخت در همه شکل‌ها و جلوه‌هایش است، ولی در مبحث عقل غرض در درجه نخست، بررسی وضعیت آنتولوژی و هستی‌شناسانه عقل در پیوندش با وضعیت تاریخی انسان می‌باشد؛ بنابراین آنچه در این مبحث، حائز درجه اهمیت است، این نیست که عقل همچون ابزاری برای شناخت مطالعه شود، بلکه آن است که طبیعت و ماهیت آن (که تحدید آن بسیار دشوار است) بررسی گردد.


مبحث عقل، ناظر به مفهوم عقل در پیوندش با نقل یا تاریخ یا ایدئولوژی نیست؛ یعنی نمی‌خواهد ارزش شناخت عقلی را در مقابل ارزش‌های شناختی دیگر که از منابع دیگر برآمده، مطرح نماید؛ چه، این مبحث، حاصل یک گفتگوی فرهنگی و مدنی در رابطه با مقدار شایستگی عقل برای اینکه ابزاری باشد برای اینکه در معرکه سیاست بر فرهنگ یا تاریخ مسلط گردد، نیست؛ به‌عبارت‌دیگر غرض آن تبیین جلوه‌های عقل عملی همچون عقل اخلاق و سیاست و... نمی‌باشد، بلکه مبحث مزبور حاصل و نتیجه بحث و اشکالی است که در مورد وضعیت ناهموار و دشوار عقل نظری وجود دارد؛ به این معنا که مبحث عقل، عقل را بما هو عقل می‌نگرد؛ یعنی به ذات و ماهیت عقل نظر دارد نه به عقل در عملکردهای آن یا در جلوه‌ها و انعکاسات فرهنگی یا اجتماعی آن. بر همین پایه در این مبحث به عقل با یک نگاه فنی نگریسته می‌شود؛ نگاهی که فقط به ابزارهای نظری و روش‌هایی که می‌توانند یک عقیده فلسفی را درباره عقل با قطع نظر از انعکاساتی که در واقعیت به آنها منجر می‌شود تاسیس نمایند، اهمیت می‌دهد، ولی معنای این سخن آن نیست که راه گفتگو پیرامون هر بحثی غیر از آن همچون علوم و مباحث نظری و عملی و ابزاری که با مبحث یادشده مرتبطند بسته می‌شود، بلکه برعکس این مبحث هرگز نمی تواند مانند دانشی محدود وخودکفا باشد و فقط به قواعد ویژه خود اکتفا نماید؛ ناگزیر می‌بایست راه را به‌سوی دیگر میادین و عرصه‌های مشابه بگشاید تا با ابزار نظری آنها آشنا شده و بتواند کیان ویژه خویش را تأسیس کرده و سامان دهد؛ به‌ویژه که مبحث عقل با توجه به بعد تعلیمی و آموزشی آن، حلقه اتصالی بین دو کتاب طبیعت و ماوراءطبیعت و با عنایت به جنبه جوهری آن بین عالم بشری و عالم الهی را تشکیل می‌دهد
مبحث عقل، ناظر به مفهوم عقل در پیوندش با نقل یا تاریخ یا ایدئولوژی نیست؛ یعنی نمی‌خواهد ارزش شناخت عقلی را در مقابل ارزش‌های شناختی دیگر که از منابع دیگر برآمده، مطرح نماید؛ چه، این مبحث، حاصل یک گفتگوی فرهنگی و مدنی در رابطه با مقدار شایستگی عقل برای اینکه ابزاری باشد برای اینکه در معرکه سیاست بر فرهنگ یا تاریخ مسلط گردد، نیست؛ به‌عبارت‌دیگر غرض آن تبیین جلوه‌های عقل عملی همچون عقل اخلاق و سیاست و... نمی‌باشد، بلکه مبحث مزبور حاصل و نتیجه بحث و اشکالی است که در مورد وضعیت ناهموار و دشوار عقل نظری وجود دارد؛ به این معنا که مبحث عقل، عقل را بما هو عقل می‌نگرد؛ یعنی به ذات و ماهیت عقل نظر دارد نه به عقل در عملکردهای آن یا در جلوه‌ها و انعکاسات فرهنگی یا اجتماعی آن. بر همین پایه در این مبحث به عقل با یک نگاه فنی نگریسته می‌شود؛ نگاهی که فقط به ابزارهای نظری و روش‌هایی که می‌توانند یک عقیده فلسفی را درباره عقل با قطع نظر از انعکاساتی که در واقعیت به آنها منجر می‌شود تاسیس نمایند، اهمیت می‌دهد، ولی معنای این سخن آن نیست که راه گفتگو پیرامون هر بحثی غیر از آن همچون علوم و مباحث نظری و عملی و ابزاری که با مبحث یادشده مرتبطند بسته می‌شود، بلکه برعکس این مبحث هرگز نمی‌تواند مانند دانشی محدود وخودکفا باشد و فقط به قواعد ویژه خود اکتفا نماید؛ ناگزیر می‌بایست راه را به‌سوی دیگر میادین و عرصه‌های مشابه بگشاید تا با ابزار نظری آنها آشنا شده و بتواند کیان ویژه خویش را تأسیس کرده و سامان دهد؛ به‌ویژه که مبحث عقل با توجه به بعد تعلیمی و آموزشی آن، حلقه اتصالی بین دو کتاب طبیعت و ماوراءطبیعت و با عنایت به جنبه جوهری آن بین عالم بشری و عالم الهی را تشکیل می‌دهد


بنابراین مبحث یادشده با نظر به ذاتش دانشی است مستقل که ویژگی‌های خاص خود را دارد؛ به‌گونه‌ای که از اندراج تحت هر مبحثی از مباحث مشابه گریزان است. با این وجود راه آن به کرانه‌های متعدد گشوده است؛ کرانه‌هایی که آن را برای اینکه مدخلی حقیقی باشد برای فهم بقیه اندیشه‌هایی که به آن منتهی می‌شود، مهیا می‌نماید. اصولا عقل هرچند مهیمن بر مجموعه‌ای از مجالات نیست، همچون موضوعی است که دست‌کم حضوری قوی در آن مجالات دارد.  
بنابراین مبحث یادشده با نظر به ذاتش دانشی است مستقل که ویژگی‌های خاص خود را دارد؛ به‌گونه‌ای که از اندراج تحت هر مبحثی از مباحث مشابه گریزان است. با این وجود راه آن به کرانه‌های متعدد گشوده است؛ کرانه‌هایی که آن را برای اینکه مدخلی حقیقی باشد برای فهم بقیه اندیشه‌هایی که به آن منتهی می‌شود، مهیا می‌نماید. اصولا عقل هرچند مهیمن بر مجموعه‌ای از مجالات نیست، همچون موضوعی است که دست‌کم حضوری قوی در آن مجالات دارد.