أحسن التقاسيم في معرفة الأقاليم: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'براى' به 'برای'
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی')
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای')
خط ۳۶: خط ۳۶:




کتاب به يك پيش گفتار و دو بخش تقسيم شده است. پيش گفتار كه بيش از يك هفتم کتاب را در بر دارد؛ شامل اين مطالب است: روش تدوین کتاب، پيشگامان جغرافيا، بيان اصطلاحات، تاريخ تأليف، چند تذكر، فهرست محتویات، درياها و ترسگاه‌هايش، رودخانه‌ها، شهرهاى هم نام، لهجه‌ها، شيوۀ بيان مؤلف، ویژگى‌هاى هر سرزمين، مذهب‌ها و دسته‌بندى آنها، راه‌ها، گنبد و بارگاه‌هاى افسانه‌اى، جدولى براى كارگزاران، اقليم‌ها و نماى كشور اسلام.
کتاب به يك پيش گفتار و دو بخش تقسيم شده است. پيش گفتار كه بيش از يك هفتم کتاب را در بر دارد؛ شامل اين مطالب است: روش تدوین کتاب، پيشگامان جغرافيا، بيان اصطلاحات، تاريخ تأليف، چند تذكر، فهرست محتویات، درياها و ترسگاه‌هايش، رودخانه‌ها، شهرهاى هم نام، لهجه‌ها، شيوۀ بيان مؤلف، ویژگى‌هاى هر سرزمين، مذهب‌ها و دسته‌بندى آنها، راه‌ها، گنبد و بارگاه‌هاى افسانه‌اى، جدولى برای كارگزاران، اقليم‌ها و نماى كشور اسلام.


در بخش نخست 6 اقليم عربى، و در بخش دوم 8 اقليم عجمى معرفى مى‌شود. در بخش اول نصف جهان اسلام آن روز كه در بيرون جزيرةالعرب قرار داشت، عرب ناميده شده است و مردم 5 اقليم بين النهرين، اقور (احتمالا تصحيف شدۀ اقور اثور)، شام، مصر و مغرب (شمال افريقا كه به سبب هم نژاد بودن با تازيان توانسته بودند، اين زبان را بياموزند)، عرب شمرده شده‌اند. در بخش دوم، به معرفى 8 اقليم عجمى: خاوران، ديلم، رحاب (ارمنستان، اران و گرجستان)، كوهستان (آذربايجان و كردستان)، خوزستان، فارس، کرمان و سند پرداخته است. مؤلف در آغاز اين بخش، مردم آن را خوشبخت‌تر، دانشمندتر و دين دارتر از ديگر مردمان دانسته است. اين بخش کتاب با يك رسالۀ كوتاه در جغرافيا تأليف گواذ (قباد) پادشاه ساسانى آغاز مى‌شود.
در بخش نخست 6 اقليم عربى، و در بخش دوم 8 اقليم عجمى معرفى مى‌شود. در بخش اول نصف جهان اسلام آن روز كه در بيرون جزيرةالعرب قرار داشت، عرب ناميده شده است و مردم 5 اقليم بين النهرين، اقور (احتمالا تصحيف شدۀ اقور اثور)، شام، مصر و مغرب (شمال افريقا كه به سبب هم نژاد بودن با تازيان توانسته بودند، اين زبان را بياموزند)، عرب شمرده شده‌اند. در بخش دوم، به معرفى 8 اقليم عجمى: خاوران، ديلم، رحاب (ارمنستان، اران و گرجستان)، كوهستان (آذربايجان و كردستان)، خوزستان، فارس، کرمان و سند پرداخته است. مؤلف در آغاز اين بخش، مردم آن را خوشبخت‌تر، دانشمندتر و دين دارتر از ديگر مردمان دانسته است. اين بخش کتاب با يك رسالۀ كوتاه در جغرافيا تأليف گواذ (قباد) پادشاه ساسانى آغاز مى‌شود.
خط ۴۲: خط ۴۲:
احسن التقاسيم؛ همانند صورة الأرض [[ابن حوقل، محمد بن حوقل|ابن حوقل]] و المسالك و الممالك [[اصطخری، ابراهیم بن محمد|اصطخرى]]، حاصل سال‌ها سفر مؤلف، به كشورهاى اسلامى آن روزگار است. در حقيقت مؤلف به بخش مركزى جهان اسلام قناعت نكرده و به فلسطين و خراسان نيز سفر كرده است. مؤلف؛ فلسطين، شام، جزيرة العرب، عراق و ايران را درست مى‌شناسد و ليكن باختر جهان اسلام (مراكش و اسپانيا) را نديده است و در خاور نيز آگاهى درست او از حدود سند تجاوز نمى‌كند.
احسن التقاسيم؛ همانند صورة الأرض [[ابن حوقل، محمد بن حوقل|ابن حوقل]] و المسالك و الممالك [[اصطخری، ابراهیم بن محمد|اصطخرى]]، حاصل سال‌ها سفر مؤلف، به كشورهاى اسلامى آن روزگار است. در حقيقت مؤلف به بخش مركزى جهان اسلام قناعت نكرده و به فلسطين و خراسان نيز سفر كرده است. مؤلف؛ فلسطين، شام، جزيرة العرب، عراق و ايران را درست مى‌شناسد و ليكن باختر جهان اسلام (مراكش و اسپانيا) را نديده است و در خاور نيز آگاهى درست او از حدود سند تجاوز نمى‌كند.


مقدسى در سرآغاز کتاب، صفحه‌اى مسجع و پر تصنع ساخته و در آن از چگونگى سفرها و برخوردهاى خود با طبقات و قشرهاى گوناگون مردم براى به دست آوردن معلومات جغرافيايى سخن گفته است.
مقدسى در سرآغاز کتاب، صفحه‌اى مسجع و پر تصنع ساخته و در آن از چگونگى سفرها و برخوردهاى خود با طبقات و قشرهاى گوناگون مردم برای به دست آوردن معلومات جغرافيايى سخن گفته است.


اين اثر تنها دربارۀ جغرافياى كشورهاى اسلامى است و مؤلف در توجيه اين مطلب مى‌گوید: من بلاد كفر را معرفى نمى‌كنم، زيرا كه بدانها در نيامده‌ام، و حتى دربارۀ برخى از شهرها چون طرطوس مى‌گوید: چون اكنون به دست روم است، بدان نمى‌پردازم. او هدف از تأليف کتاب را نشان دادن سودمندى فراگير دانش جغرافيا دانسته، و سعى در ابطال برخورد صرف با اين علم؛ همچون يك وسيلۀ كار، راهنمايى براى راهداران يا وسيلۀ وقت گذرانى و يا حتى خواندن داستان‌هاى شگفت‌انگيز براى داستان سرايان كرده است. مى‌توان ادعا كرد كه تعريف جغرافيا در اين کتاب به تعريف امروزى آن نزدیک  شده، و شامل جغرافياى طبيعى، اقتصادى، اجتماعى، انسان شناسى و اعتقادات است.
اين اثر تنها دربارۀ جغرافياى كشورهاى اسلامى است و مؤلف در توجيه اين مطلب مى‌گوید: من بلاد كفر را معرفى نمى‌كنم، زيرا كه بدانها در نيامده‌ام، و حتى دربارۀ برخى از شهرها چون طرطوس مى‌گوید: چون اكنون به دست روم است، بدان نمى‌پردازم. او هدف از تأليف کتاب را نشان دادن سودمندى فراگير دانش جغرافيا دانسته، و سعى در ابطال برخورد صرف با اين علم؛ همچون يك وسيلۀ كار، راهنمايى برای راهداران يا وسيلۀ وقت گذرانى و يا حتى خواندن داستان‌هاى شگفت‌انگيز برای داستان سرايان كرده است. مى‌توان ادعا كرد كه تعريف جغرافيا در اين کتاب به تعريف امروزى آن نزدیک  شده، و شامل جغرافياى طبيعى، اقتصادى، اجتماعى، انسان شناسى و اعتقادات است.


موضوع بحث در کتاب، تحقيقاتى همه جانبه دربارۀ بخش‌هاى اسلامى ربع مسكون، بيان حرفه‌هاى اقتصادى - بازرگانى و مذهبى مردمانى است كه در آن جا به سر مى‌بردند. روش مؤلف عينى و بر اساس مشاهده و بررسى کتاب‌هاى کتابخانه‌هاى رى، رامهرمز، شيراز، بصره و جز آن است. مؤلف مشخصات بخش‌ها را از نظر نفوس، زبان، اختلافات جسمى و اعتقادات مذهبى، اختلاف وسايل توليد، سكه‌ها، خوراك، آبيارى، كالاى وارداتى و صادراتى، راه‌هاى ترسناك، منزلگاه‌ها، فاصلۀ شهرها، همچنين زمين شناسى نواحى گوناگون، فقر و غناى سرزمين‌ها و ديدنى‌ها معين كرده است. مؤلف همچنين در بيان روش كار خود مى‌گوید: من دربارۀ هر اقليم اصطلاح‌هاى مردم آن جا را به كار خواهم برد و در جايى ديگر تأكيد مى‌كند كه از آنچه مردم برآنند، پيروى كرده است. گویا از همين روست كه در اين کتاب سرزمين اثور (موصل باستانى) را به تلفظ محلى «اثور» با «فاى» 3 نقطه نوشته است، و پس از آن ناسخان آن را به صورت «قاف» به ما رسانده‌اند. از اصطلاحات رايج در اين اثر، كلمۀ «جند» است كه به معناى ديه وابسته به يك شهر به كار رفته و گویا اصطلاحى محلى بوده، و مانند «اجنادين» از ريشۀ سريانى گرفته شده باشد. همچنين مؤلف در هر كجا كه نام مناسبى نمى‌يافته، خود نامگذارى مى‌كرده است، چنانكه منطقۀ ارمنستان، اران، گرجستان، آذربايجان و بخشى از كردستان را «رحاب» مى‌نامد.
موضوع بحث در کتاب، تحقيقاتى همه جانبه دربارۀ بخش‌هاى اسلامى ربع مسكون، بيان حرفه‌هاى اقتصادى - بازرگانى و مذهبى مردمانى است كه در آن جا به سر مى‌بردند. روش مؤلف عينى و بر اساس مشاهده و بررسى کتاب‌هاى کتابخانه‌هاى رى، رامهرمز، شيراز، بصره و جز آن است. مؤلف مشخصات بخش‌ها را از نظر نفوس، زبان، اختلافات جسمى و اعتقادات مذهبى، اختلاف وسايل توليد، سكه‌ها، خوراك، آبيارى، كالاى وارداتى و صادراتى، راه‌هاى ترسناك، منزلگاه‌ها، فاصلۀ شهرها، همچنين زمين شناسى نواحى گوناگون، فقر و غناى سرزمين‌ها و ديدنى‌ها معين كرده است. مؤلف همچنين در بيان روش كار خود مى‌گوید: من دربارۀ هر اقليم اصطلاح‌هاى مردم آن جا را به كار خواهم برد و در جايى ديگر تأكيد مى‌كند كه از آنچه مردم برآنند، پيروى كرده است. گویا از همين روست كه در اين کتاب سرزمين اثور (موصل باستانى) را به تلفظ محلى «اثور» با «فاى» 3 نقطه نوشته است، و پس از آن ناسخان آن را به صورت «قاف» به ما رسانده‌اند. از اصطلاحات رايج در اين اثر، كلمۀ «جند» است كه به معناى ديه وابسته به يك شهر به كار رفته و گویا اصطلاحى محلى بوده، و مانند «اجنادين» از ريشۀ سريانى گرفته شده باشد. همچنين مؤلف در هر كجا كه نام مناسبى نمى‌يافته، خود نامگذارى مى‌كرده است، چنانكه منطقۀ ارمنستان، اران، گرجستان، آذربايجان و بخشى از كردستان را «رحاب» مى‌نامد.
خط ۵۲: خط ۵۲:
احسن التقاسيم، به زبان عربى فصيح تأليف شده است، در عين حال مؤلف فارسى را نيز خوب فهميده و از جمله‌هاى فارسى به درستى استفاده كرده است. همچنين واژگان فارسى را در جمله‌هاى عربى گنجانده است: «و لا ترى مثل آفروشتهم... و دوشابهم».
احسن التقاسيم، به زبان عربى فصيح تأليف شده است، در عين حال مؤلف فارسى را نيز خوب فهميده و از جمله‌هاى فارسى به درستى استفاده كرده است. همچنين واژگان فارسى را در جمله‌هاى عربى گنجانده است: «و لا ترى مثل آفروشتهم... و دوشابهم».


خردگرايى در سراسر اين کتاب آشكار است، هرچند كه به حد بى طرفى نمى‌رسد. داستان ابن مره كه در اين کتاب آمده است، بویى از داستان برزویه طبيب در كليله و دمنۀ و [[ابن‌مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] را دارد. مؤلف هم‌نشينى با فقيهان و صوفيان و حتى آموختن از داستان سرايان را وظيفۀ جست و جوگرايانۀ خود مى‌شمارد. از تعبدو تعصب و از دشنام و دروغ پردازى دورى مى‌جوید. همچنين تمايل او به [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]]، كراميان، شيعه و صوفيان نشان سعۀ صدر و جست و جوگرى او از حقايق فلسفى و مذهبى براى گزينش بهترهاست و همين امر او را به برداشت‌هاى عرفانى از اسلام كمك كرده است، چنانكه از كشاكش او در مسجد واسط آشكار مى‌شود كه وى از مبلغان و طرفداران راستين اسلام بوده است.
خردگرايى در سراسر اين کتاب آشكار است، هرچند كه به حد بى طرفى نمى‌رسد. داستان ابن مره كه در اين کتاب آمده است، بویى از داستان برزویه طبيب در كليله و دمنۀ و [[ابن‌مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] را دارد. مؤلف هم‌نشينى با فقيهان و صوفيان و حتى آموختن از داستان سرايان را وظيفۀ جست و جوگرايانۀ خود مى‌شمارد. از تعبدو تعصب و از دشنام و دروغ پردازى دورى مى‌جوید. همچنين تمايل او به [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]]، كراميان، شيعه و صوفيان نشان سعۀ صدر و جست و جوگرى او از حقايق فلسفى و مذهبى برای گزينش بهترهاست و همين امر او را به برداشت‌هاى عرفانى از اسلام كمك كرده است، چنانكه از كشاكش او در مسجد واسط آشكار مى‌شود كه وى از مبلغان و طرفداران راستين اسلام بوده است.


احسن التقاسيم آيينه‌اى است كه اوضاع جغرافياى طبيعى، سياسى، اقتصادى و اعتقادى در كشورهاى اسلامى را به خوبى مى‌نماياند. در اين کتاب اشاره‌هايى دربارۀ تاريخ خاندان‌هاى حكومتى آمده است: عباسيان، بویهيان و سامانيان. مؤلف همچنين به بررسى تعصبات مذهبى و ميزان نفوذ مذاهب فقهى مى‌پردازد. براى نمونه دربارۀ نفوذ شيعيان و ديگر مذاهب چنين مى‌گوید: شيعيان در عمان، و كراميان در بيت‌المقدس آزاد بودند؛ اما معتزليان در عمان در نهان مى‌زيستند و اين در اثر فشار قشريان سلفى بود، نه فشار اسماعيليان حاكم؛ زيرا در جاى جاى مصر فاطمى، معتزليان و مذهب‌هاى ديگر و حتى حنبلیان آوازه‌اى داشتند.
احسن التقاسيم آيينه‌اى است كه اوضاع جغرافياى طبيعى، سياسى، اقتصادى و اعتقادى در كشورهاى اسلامى را به خوبى مى‌نماياند. در اين کتاب اشاره‌هايى دربارۀ تاريخ خاندان‌هاى حكومتى آمده است: عباسيان، بویهيان و سامانيان. مؤلف همچنين به بررسى تعصبات مذهبى و ميزان نفوذ مذاهب فقهى مى‌پردازد. برای نمونه دربارۀ نفوذ شيعيان و ديگر مذاهب چنين مى‌گوید: شيعيان در عمان، و كراميان در بيت‌المقدس آزاد بودند؛ اما معتزليان در عمان در نهان مى‌زيستند و اين در اثر فشار قشريان سلفى بود، نه فشار اسماعيليان حاكم؛ زيرا در جاى جاى مصر فاطمى، معتزليان و مذهب‌هاى ديگر و حتى حنبلیان آوازه‌اى داشتند.


مؤلف كه در ميان مرزهاى دو قدرت بغداد و قاهره در آمد و شد بوده، گرايش فرهنگى و خردگرايى ملت‌ها را نيز در شمار خواص جغرافيايى منطقه ياد مى‌كند و آنها را با يكديگر مى‌سنجد، تا آن جا كه دربارۀ مردم سوريه مى‌گوید: در خرد و دانش مانند ايرانيان نيستند، برخى مرتد شده‌اند و برخى از ترس جزيه مسلمان مانده‌اند. در اين کتاب حتى به عادات ناپسندى كه بر خلاف آيين اسلام در برخى سرزمين‌ها مرسوم گشته، اشاره شده است، از جمله پرورش دادن سگ در مصر، خوردن گوشت سگ و خريد و فروش آشكار آن و دو شوهر داشتن زن.
مؤلف كه در ميان مرزهاى دو قدرت بغداد و قاهره در آمد و شد بوده، گرايش فرهنگى و خردگرايى ملت‌ها را نيز در شمار خواص جغرافيايى منطقه ياد مى‌كند و آنها را با يكديگر مى‌سنجد، تا آن جا كه دربارۀ مردم سوريه مى‌گوید: در خرد و دانش مانند ايرانيان نيستند، برخى مرتد شده‌اند و برخى از ترس جزيه مسلمان مانده‌اند. در اين کتاب حتى به عادات ناپسندى كه بر خلاف آيين اسلام در برخى سرزمين‌ها مرسوم گشته، اشاره شده است، از جمله پرورش دادن سگ در مصر، خوردن گوشت سگ و خريد و فروش آشكار آن و دو شوهر داشتن زن.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش