آکویناس، توماس: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'کـ' به 'ک')
    جز (جایگزینی متن - 'خـ' به 'خ')
    خط ۶۲: خط ۶۲:


    ==وفات==
    ==وفات==
    در اواخـر سـال 1273، بیماری ناگزیرش ساخت تا از تدریس‌ و تألیف‌ دست بکشد. اوایل سال 1274 برای شرکت در شورای کلیسا، راهـی لیـون شد. حال رو به وخامتش‌، در‌ جایی نه‌چندان دور از زادگاهش، سفرش را متوقف کرد و او در‌ ماه‌ مـارس هـمان سـال در «فوزانووا»Fossanova درگذشت‌<ref>ر.ک: ورنون جی. بورک (نویسنده) و اسلامی سید حسن (مترجم)، ص16-17</ref>.
    در اواخر سـال 1273، بیماری ناگزیرش ساخت تا از تدریس‌ و تألیف‌ دست بکشد. اوایل سال 1274 برای شرکت در شورای کلیسا، راهـی لیـون شد. حال رو به وخامتش‌، در‌ جایی نه‌چندان دور از زادگاهش، سفرش را متوقف کرد و او در‌ ماه‌ مـارس هـمان سـال در «فوزانووا»Fossanova درگذشت‌<ref>ر.ک: ورنون جی. بورک (نویسنده) و اسلامی سید حسن (مترجم)، ص16-17</ref>.


    ==عقیده و تفکر==
    ==عقیده و تفکر==
    تـوماس در انتخـاب میـان عقل و ایمـان - که از شایع‌ترین مسائل سده‌های میانه است - قاطعانه جانب ایمان را می‌گیرد و نقد عقلانیِ مبادی دین و تشکیک در حقانیت ایمان را هرگز جایز نمی‌داند. پیش از او، از سویی، کسانی همچون اریگنا برای عقل چنان مقام شامخی در نظر گرفته بودند که نه‌تنها کاربرد آن را در مباحث الهیات جایز می‌شمردند، بلکه آن را ملاک درستی بسیاری از اصول الهیات مسیحی نیز می‌دانستند. از سوی دیگر، گروهی همچون راجر بیکن قائل به جدایی کامل این دو حوزه بودند. به عقیده توماس، هم از حیث روش و هم از حیث موضوع، تمایزی قاطع میان الهیات و فلسفه وجود دارد. از حیث روش، توماس دریافتی کاملاً مشایی از ماهیت عقل و علم دارد. در نظر وی اساسِ علم، ادراک و دریافتِ بلاواسطه محسوساتی است که هریک به‌نحوی در برابر مدرِک، حضور دارند و عالِم، اشیاء و محسوسات را به وجدان درمی‌یابد و درباره آنها یقین حاصل می‌کند، اما مؤمن، هیچ دریافت مستقیمی از ذات خداوند ندارد و به همین سبب، توماس ایمان را نه فعل عقل، بلکه فعل اراده می‌داند. بااین‌حال، یقینِ حاصل از ایمان به‌مراتب قوی‌تر از یقین حسی است. الهیات، تعالیمِ کتاب مقدس و احکام شوراهای کلیسا را می‌پذیرد و آن را مبنای کار خود قرار می‌دهد، اما فلسفه با استدلال پیش می‌رود و هیچ اصلی را نمی‌پذیرد، مگر اینکه عقل درستی و ضرورت آن را تصدیق کند. از حیث موضوع، فلسفه از مطالعه طبیعت و عالمِ محسوسات آغاز می‌کند و در نهایت به ذات خداوند ختم می‌شود، اما الهیات از ذات خداوند آغاز می‌کند؛ بااین‌همه، عقل، ناقص و خطاپذیر است و تنها ایمان به مسیح انسان را نجات می‌دهد. فلسفه نه‌تنها برای نجات انسان ضروری نیست، بلکه برای الهیات نیز ضرورتی ندارد و اعتقادات دینی حتى با ضروری‌ترین استدلال‌های فلسفی نیز بی‌اعتبار نمی‌شود<ref>ر.ک: ساکت اف، امیرحسین، ج16، ص397-398</ref>.
    تـوماس در انتخاب میـان عقل و ایمـان - که از شایع‌ترین مسائل سده‌های میانه است - قاطعانه جانب ایمان را می‌گیرد و نقد عقلانیِ مبادی دین و تشکیک در حقانیت ایمان را هرگز جایز نمی‌داند. پیش از او، از سویی، کسانی همچون اریگنا برای عقل چنان مقام شامخی در نظر گرفته بودند که نه‌تنها کاربرد آن را در مباحث الهیات جایز می‌شمردند، بلکه آن را ملاک درستی بسیاری از اصول الهیات مسیحی نیز می‌دانستند. از سوی دیگر، گروهی همچون راجر بیکن قائل به جدایی کامل این دو حوزه بودند. به عقیده توماس، هم از حیث روش و هم از حیث موضوع، تمایزی قاطع میان الهیات و فلسفه وجود دارد. از حیث روش، توماس دریافتی کاملاً مشایی از ماهیت عقل و علم دارد. در نظر وی اساسِ علم، ادراک و دریافتِ بلاواسطه محسوساتی است که هریک به‌نحوی در برابر مدرِک، حضور دارند و عالِم، اشیاء و محسوسات را به وجدان درمی‌یابد و درباره آنها یقین حاصل می‌کند، اما مؤمن، هیچ دریافت مستقیمی از ذات خداوند ندارد و به همین سبب، توماس ایمان را نه فعل عقل، بلکه فعل اراده می‌داند. بااین‌حال، یقینِ حاصل از ایمان به‌مراتب قوی‌تر از یقین حسی است. الهیات، تعالیمِ کتاب مقدس و احکام شوراهای کلیسا را می‌پذیرد و آن را مبنای کار خود قرار می‌دهد، اما فلسفه با استدلال پیش می‌رود و هیچ اصلی را نمی‌پذیرد، مگر اینکه عقل درستی و ضرورت آن را تصدیق کند. از حیث موضوع، فلسفه از مطالعه طبیعت و عالمِ محسوسات آغاز می‌کند و در نهایت به ذات خداوند ختم می‌شود، اما الهیات از ذات خداوند آغاز می‌کند؛ بااین‌همه، عقل، ناقص و خطاپذیر است و تنها ایمان به مسیح انسان را نجات می‌دهد. فلسفه نه‌تنها برای نجات انسان ضروری نیست، بلکه برای الهیات نیز ضرورتی ندارد و اعتقادات دینی حتى با ضروری‌ترین استدلال‌های فلسفی نیز بی‌اعتبار نمی‌شود<ref>ر.ک: ساکت اف، امیرحسین، ج16، ص397-398</ref>.


    ==آثار==
    ==آثار==