آکویناس، توماس: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'کـ' به 'ک'
جز (جایگزینی متن - 'گـ' به 'گ')
جز (جایگزینی متن - 'کـ' به 'ک')
خط ۵۰: خط ۵۰:


==تحصیلات==
==تحصیلات==
وی تقریباً در پنج‌سالگی تحصیلات ابتدایی خود را زیر نظر‌ راهبان‌ دومینیکی در نزدیک مونت کازینو Monteccasino آغاز کرد و در دانشگاه ناپل، به تحصیل فنون آزاد (علوم هفت‌گانه) ادامه داد. احتمال دارد کـه آکـویناس، پیش از ورود به سلک‌ مبلغان‌ Order of Preachers (دومینیکی‌ها) در سال‌ 1244‌، استاد‌ فنون آزاد در دانشگاه ناپل شده باشد. او دروس فلسفه و کلام را به سبک دومینیکی، نخست در پاریس و از تاریخ 1248‌ به‌ بعد‌ زیر نظر آلبرت کبیر در کلن آموخت.
وی تقریباً در پنج‌سالگی تحصیلات ابتدایی خود را زیر نظر‌ راهبان‌ دومینیکی در نزدیک مونت کازینو Monteccasino آغاز کرد و در دانشگاه ناپل، به تحصیل فنون آزاد (علوم هفت‌گانه) ادامه داد. احتمال دارد که آکویناس، پیش از ورود به سلک‌ مبلغان‌ Order of Preachers (دومینیکی‌ها) در سال‌ 1244‌، استاد‌ فنون آزاد در دانشگاه ناپل شده باشد. او دروس فلسفه و کلام را به سبک دومینیکی، نخست در پاریس و از تاریخ 1248‌ به‌ بعد‌ زیر نظر آلبرت کبیر در کلن آموخت.


==تدریس==
==تدریس==
او در سال‌ 1252‌ بـرای ادامـه تحصیلات تکمیلی در کلام به پاریس فرستاده شد و در آنجا به‌عنوان کارشناس Bachelor کلام تا‌ سال‌ 1256‌ که درجه استادی (دکترای) کلام به او عطا شد، به‌ تدریس پرداخت. در سال 1257 عده‌ای از استادان بـا عـضویتش به‌عنوان استاد تمام‌وقت دانـشکده کـلام مـخالفت‌ کردند‌؛ بالاخره‌ عضویتش پذیرفته شد و آکویناس به تدریس خود در پاریس تا سال‌ 1259‌ ادامه داد.
او در سال‌ 1252‌ بـرای ادامـه تحصیلات تکمیلی در کلام به پاریس فرستاده شد و در آنجا به‌عنوان کارشناس Bachelor کلام تا‌ سال‌ 1256‌ که درجه استادی (دکترای) کلام به او عطا شد، به‌ تدریس پرداخت. در سال 1257 عده‌ای از استادان بـا عـضویتش به‌عنوان استاد تمام‌وقت دانـشکده کلام مـخالفت‌ کردند‌؛ بالاخره‌ عضویتش پذیرفته شد و آکویناس به تدریس خود در پاریس تا سال‌ 1259‌ ادامه داد.


آنگاه آکویناس حدود ده سال را به تدریس کلام و فـلسفه (شـامل بـررسی مفصل آثار‌ بزرگ‌ ارسطو) و انجام کارهای مشورتی و اداری مـتنوع سـلک رهبانی خود در صومعه‌های گوناگون دومینیکی‌ در‌ حوالی رم گذراند. در پاییز سال 1268، آکویناس برای گذراندن دومین دوره استادی خود‌ در‌ کلام‌ به پاریس بـازگشت. او درگیر سـه نزاع متمایز شد: مخالفت با متکلمان محافظه‌کار‌ که‌ از نـوآوری‌های فلسفی او انتقاد می‌کردند؛ مخالفت با پاره‌ای مبلغان سرسخت فلسفه ارسطو‌ یا‌ فلسفه‌ لاتینی ابن رشد و ضدیت با گروهی کـه از دومـینیکی‌ها و فرانسیسکن‌ها و حق تدریس آنان در‌ دانشگاه‌ انتقاد می‌کردند.
آنگاه آکویناس حدود ده سال را به تدریس کلام و فـلسفه (شـامل بـررسی مفصل آثار‌ بزرگ‌ ارسطو) و انجام کارهای مشورتی و اداری مـتنوع سـلک رهبانی خود در صومعه‌های گوناگون دومینیکی‌ در‌ حوالی رم گذراند. در پاییز سال 1268، آکویناس برای گذراندن دومین دوره استادی خود‌ در‌ کلام‌ به پاریس بـازگشت. او درگیر سـه نزاع متمایز شد: مخالفت با متکلمان محافظه‌کار‌ که‌ از نـوآوری‌های فلسفی او انتقاد می‌کردند؛ مخالفت با پاره‌ای مبلغان سرسخت فلسفه ارسطو‌ یا‌ فلسفه‌ لاتینی ابن رشد و ضدیت با گروهی که از دومـینیکی‌ها و فرانسیسکن‌ها و حق تدریس آنان در‌ دانشگاه‌ انتقاد می‌کردند.


بسیاری از آثار مکتوب آکـویناس در ایـن دوران به پایان رسیده‌ و یا‌ در‌ حال اتمام بود. با توجه به این واقعیت که دست‌خط او تقریباً نـاخوانا بـود، تـصور‌ می‌رود‌ که برای نوشتن از منشیانی کمک می‌گرفت.
بسیاری از آثار مکتوب آکویناس در ایـن دوران به پایان رسیده‌ و یا‌ در‌ حال اتمام بود. با توجه به این واقعیت که دست‌خط او تقریباً نـاخوانا بـود، تـصور‌ می‌رود‌ که برای نوشتن از منشیانی کمک می‌گرفت.


در سال 1272، آکویناس به‌ ایتالیا‌ فـراخوانده‌ شـد و بـیش از یک سال در دانشگاه ناپل تدریس کرد و رشته قابل ‌توجهی از مواعظ، به‌ زبان‌ محلی‌ ایراد کـرد.
در سال 1272، آکویناس به‌ ایتالیا‌ فـراخوانده‌ شـد و بـیش از یک سال در دانشگاه ناپل تدریس کرد و رشته قابل ‌توجهی از مواعظ، به‌ زبان‌ محلی‌ ایراد کرد.


==وفات==
==وفات==
خط ۶۵: خط ۶۵:


==عقیده و تفکر==
==عقیده و تفکر==
تـوماس در انتخـاب میـان عقل و ایمـان - کـه از شایع‌ترین مسائل سده‌های میانه است - قاطعانه جانب ایمان را می‌گیرد و نقد عقلانیِ مبادی دین و تشکیک در حقانیت ایمان را هرگز جایز نمی‌داند. پیش از او، از سویی، کسانی همچون اریگنا برای عقل چنان مقام شامخی در نظر گرفته بودند که نه‌تنها کاربرد آن را در مباحث الهیات جایز می‌شمردند، بلکه آن را ملاک درستی بسیاری از اصول الهیات مسیحی نیز می‌دانستند. از سوی دیگر، گروهی همچون راجر بیکن قائل به جدایی کامل این دو حوزه بودند. به عقیده توماس، هم از حیث روش و هم از حیث موضوع، تمایزی قاطع میان الهیات و فلسفه وجود دارد. از حیث روش، توماس دریافتی کاملاً مشایی از ماهیت عقل و علم دارد. در نظر وی اساسِ علم، ادراک و دریافتِ بلاواسطه محسوساتی است که هریک به‌نحوی در برابر مدرِک، حضور دارند و عالِم، اشیاء و محسوسات را به وجدان درمی‌یابد و درباره آنها یقین حاصل می‌کند، اما مؤمن، هیچ دریافت مستقیمی از ذات خداوند ندارد و به همین سبب، توماس ایمان را نه فعل عقل، بلکه فعل اراده می‌داند. بااین‌حال، یقینِ حاصل از ایمان به‌مراتب قوی‌تر از یقین حسی است. الهیات، تعالیمِ کتاب مقدس و احکام شوراهای کلیسا را می‌پذیرد و آن را مبنای کار خود قرار می‌دهد، اما فلسفه با استدلال پیش می‌رود و هیچ اصلی را نمی‌پذیرد، مگر اینکه عقل درستی و ضرورت آن را تصدیق کند. از حیث موضوع، فلسفه از مطالعه طبیعت و عالمِ محسوسات آغاز می‌کند و در نهایت به ذات خداوند ختم می‌شود، اما الهیات از ذات خداوند آغاز می‌کند؛ بااین‌همه، عقل، ناقص و خطاپذیر است و تنها ایمان به مسیح انسان را نجات می‌دهد. فلسفه نه‌تنها برای نجات انسان ضروری نیست، بلکه برای الهیات نیز ضرورتی ندارد و اعتقادات دینی حتى با ضروری‌ترین استدلال‌های فلسفی نیز بی‌اعتبار نمی‌شود<ref>ر.ک: ساکت اف، امیرحسین، ج16، ص397-398</ref>.
تـوماس در انتخـاب میـان عقل و ایمـان - که از شایع‌ترین مسائل سده‌های میانه است - قاطعانه جانب ایمان را می‌گیرد و نقد عقلانیِ مبادی دین و تشکیک در حقانیت ایمان را هرگز جایز نمی‌داند. پیش از او، از سویی، کسانی همچون اریگنا برای عقل چنان مقام شامخی در نظر گرفته بودند که نه‌تنها کاربرد آن را در مباحث الهیات جایز می‌شمردند، بلکه آن را ملاک درستی بسیاری از اصول الهیات مسیحی نیز می‌دانستند. از سوی دیگر، گروهی همچون راجر بیکن قائل به جدایی کامل این دو حوزه بودند. به عقیده توماس، هم از حیث روش و هم از حیث موضوع، تمایزی قاطع میان الهیات و فلسفه وجود دارد. از حیث روش، توماس دریافتی کاملاً مشایی از ماهیت عقل و علم دارد. در نظر وی اساسِ علم، ادراک و دریافتِ بلاواسطه محسوساتی است که هریک به‌نحوی در برابر مدرِک، حضور دارند و عالِم، اشیاء و محسوسات را به وجدان درمی‌یابد و درباره آنها یقین حاصل می‌کند، اما مؤمن، هیچ دریافت مستقیمی از ذات خداوند ندارد و به همین سبب، توماس ایمان را نه فعل عقل، بلکه فعل اراده می‌داند. بااین‌حال، یقینِ حاصل از ایمان به‌مراتب قوی‌تر از یقین حسی است. الهیات، تعالیمِ کتاب مقدس و احکام شوراهای کلیسا را می‌پذیرد و آن را مبنای کار خود قرار می‌دهد، اما فلسفه با استدلال پیش می‌رود و هیچ اصلی را نمی‌پذیرد، مگر اینکه عقل درستی و ضرورت آن را تصدیق کند. از حیث موضوع، فلسفه از مطالعه طبیعت و عالمِ محسوسات آغاز می‌کند و در نهایت به ذات خداوند ختم می‌شود، اما الهیات از ذات خداوند آغاز می‌کند؛ بااین‌همه، عقل، ناقص و خطاپذیر است و تنها ایمان به مسیح انسان را نجات می‌دهد. فلسفه نه‌تنها برای نجات انسان ضروری نیست، بلکه برای الهیات نیز ضرورتی ندارد و اعتقادات دینی حتى با ضروری‌ترین استدلال‌های فلسفی نیز بی‌اعتبار نمی‌شود<ref>ر.ک: ساکت اف، امیرحسین، ج16، ص397-398</ref>.


==آثار==
==آثار==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش