آموزش و دانش در ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۱۲: خط ۱۲:
    | موضوع = تعلیم و تربیت
    | موضوع = تعلیم و تربیت
    |ناشر  
    |ناشر  
    | ناشر = انتشارات نوين
    | ناشر = انتشارات نوین
    | مکان نشر = ایران - تهران
    | مکان نشر = ایران - تهران
    | سال نشر = 1363
    | سال نشر = 1363
    خط ۲۸: خط ۲۸:
       
       


    '''آموزش و دانش در ایران'''، تألیف ذبیح‌الله صفا، گذرى است كوتاه بر تاريخ آموزش و دانش در ايران.  نگارنده از دانش، تن‌ها علوم عقلى را خواسته و آن‌ها را شرح كرده است.  
    '''آموزش و دانش در ایران'''، تألیف ذبیح‌الله صفا، گذرى است کوتاه بر تاریخ آموزش و دانش در ایران.  نگارنده از دانش، تن‌ها علوم عقلى را خواسته و آن‌ها را شرح کرده است.  


    مطالب كتاب در دو بخش كلى گرد آمده است.  در بخش نخست به اختصار از تاريخ آموزشگاه‌ها و آموزش‌ها در ايران سخن رفته است و در بخش دوم كه كوتاهتر افتاده است، نظرى شده بر سير دانش در ايران.  
    مطالب کتاب در دو بخش کلى گرد آمده است.  در بخش نخست به اختصار از تاریخ آموزشگاه‌ها و آموزش‌ها در ایران سخن رفته است و در بخش دوم که کوتاهتر افتاده است، نظرى شده بر سیر دانش در ایران.  




    بخش نخست:در اين بخش، سير تعليم و تربيت را در ايران به اجمال تمام بررسى مى‌كند و نخست مراكز آموزشى در ايران پيش از اسلام را مى‌كاود و از رهگذر آن به مراكز مهم آموزشى در ايران ساسانى اشاره مى‌كند و از شيراز و«ريشهر»مى‌گويد و رواج فلسفه يونانى را در ريشهر يا«بيت اردشير»يادآور مى‌شود و با اشارتى كوتاه به مركزيت علمى گندى شاپور در خوزستان و رواج جدى دانش پزشكى در آن، به مراكز تعليم در ايران دورۀ اسلامى مى‌رسد و از مسجد‌ها و شيوۀ آموزش در آن‌ها ياد مى‌كند و از نقش مسجد در گسترش آموزش و پرورش مى‌گويد و يادآور مى‌شود كه در برخى از مساجد بسيار كهن چون مسجد آدينۀ سيستان، آموزش هم رايج بوده است. از كتابخانه‌‌هاى مساجد و شمار كتاب‌هاى برخى از آن‌ها مى‌گويد و علوم رايج در مسجد‌ها و چگونگى برگذارى جلسه درس(حلقه)را مى‌آورد و روش املا را گوشزد مى‌كند و نيم‌نگاهى دارد به محل تأمين هزينۀ زندگى طلبه‌‌ها و استادان آن‌ها.  
    بخش نخست:در این بخش، سیر تعلیم و تربیت را در ایران به اجمال تمام بررسى مى‌کند و نخست مراکز آموزشى در ایران پیش از اسلام را مى‌کاود و از رهگذر آن به مراکز مهم آموزشى در ایران ساسانى اشاره مى‌کند و از شیراز و«ریشهر»مى‌گوید و رواج فلسفه یونانى را در ریشهر یا«بیت اردشیر»یادآور مى‌شود و با اشارتى کوتاه به مرکزیت علمى گندى شاپور در خوزستان و رواج جدى دانش پزشکى در آن، به مراکز تعلیم در ایران دورۀ اسلامى مى‌رسد و از مسجد‌ها و شیوۀ آموزش در آن‌ها یاد مى‌کند و از نقش مسجد در گسترش آموزش و پرورش مى‌گوید و یادآور مى‌شود که در برخى از مساجد بسیار کهن چون مسجد آدینۀ سیستان، آموزش هم رایج بوده است. از کتابخانه‌‌هاى مساجد و شمار کتاب‌هاى برخى از آن‌ها مى‌گوید و علوم رایج در مسجد‌ها و چگونگى برگذارى جلسه درس(حلقه)را مى‌آورد و روش املا را گوشزد مى‌کند و نیم‌نگاهى دارد به محل تأمین هزینۀ زندگى طلبه‌‌ها و استادان آن‌ها.  


    پس از اين به مدارس ايران از آغاز تا پايان عهد قاجار مى‌پردازد و يادآور مى‌شود كه در ميان ملل مسلمان، ايرانيان پيش از همه مدرسه ساختند؛بمثل، در خراسان(قرن چ‌هارم)مدارسى بوده است. نيز از مدرسه‌‌هايى در طابران، توس و نيشابور ياد مى‌كند و برخى از آن‌ها را نام مى‌برد و بانيان ساخت آن‌ها را معرفى مى‌كند و نتيجه مى‌گيرد كه پيش از نظاميه‌سازى، در ايران مدرسه‌‌ها وجود داشته است. آنگاه به نظاميه‌‌ها مى‌پردازد و از بانى، برخى از مدارس و شاگردان بنام، سال ساخت و چگونگى ادارۀ نظاميه بغداد مى‌گويد و يادآور مى‌شود كه با ايجاد نظاميه در بغداد نهضت مدرسه‌سازى در ج‌هان اسلام جان گرفت و تا حمله مغول(616 هجرى)ادامه داشت. با حمله مغول بازار دانش از رونق افتاد با اين حال در اوايل عهد مغول كه هنوز انحطاط‍‌ بخوبى آشكار نشده بود برخى مدارس به كار خود ادامه دادند و حتى مدارس تازه‌اى ساخته شد كه برخى از آن‌ها را نام مى‌برد و اشاره مى‌كند كه ويرانى و كشتن‌ها و سوختن‌هاى مغولان با خونريزي‌هاى تيمور لنگ به اوج رسيد و اين موضع تا تشكيل دولت صفوى همچنان باقى بود. سپس مى‌افزايد در عهد صفويان و افشاريان و زنديان، مدارس بسيار ساخته شد و برخى از آن‌ها را نام مى‌برد و اندكى به شرح آن‌ها مى‌پردازد. آنگاه به مكتب‌ها نظر مى‌كند و مى‌گويد:از مكتب، در كتب ادب و تاريخ اطلاعات فراوان در دست است و مكتب‌ها با حمله مغول از ميان نرفتند. گونه‌اى از مكتب، گذشته از محل آموزش، مهدكودك نيز بوده است و مربيانى داشته است كه از فرزندان يتيم پرستارى مى‌كردند.  
    پس از این به مدارس ایران از آغاز تا پایان عهد قاجار مى‌پردازد و یادآور مى‌شود که در میان ملل مسلمان، ایرانیان پیش از همه مدرسه ساختند؛بمثل، در خراسان(قرن چ‌هارم)مدارسى بوده است. نیز از مدرسه‌‌هایى در طابران، توس و نیشابور یاد مى‌کند و برخى از آن‌ها را نام مى‌برد و بانیان ساخت آن‌ها را معرفى مى‌کند و نتیجه مى‌گیرد که پیش از نظامیه‌سازى، در ایران مدرسه‌‌ها وجود داشته است. آنگاه به نظامیه‌‌ها مى‌پردازد و از بانى، برخى از مدارس و شاگردان بنام، سال ساخت و چگونگى ادارۀ نظامیه بغداد مى‌گوید و یادآور مى‌شود که با ایجاد نظامیه در بغداد نهضت مدرسه‌سازى در ج‌هان اسلام جان گرفت و تا حمله مغول(616 هجرى)ادامه داشت. با حمله مغول بازار دانش از رونق افتاد با این حال در اوایل عهد مغول که هنوز انحطاط‍‌ بخوبى آشکار نشده بود برخى مدارس به کار خود ادامه دادند و حتى مدارس تازه‌اى ساخته شد که برخى از آن‌ها را نام مى‌برد و اشاره مى‌کند که ویرانى و کشتن‌ها و سوختن‌هاى مغولان با خونریزی‌هاى تیمور لنگ به اوج رسید و این موضع تا تشکیل دولت صفوى همچنان باقى بود. سپس مى‌افزاید در عهد صفویان و افشاریان و زندیان، مدارس بسیار ساخته شد و برخى از آن‌ها را نام مى‌برد و اندکى به شرح آن‌ها مى‌پردازد. آنگاه به مکتب‌ها نظر مى‌کند و مى‌گوید:از مکتب، در کتب ادب و تاریخ اطلاعات فراوان در دست است و مکتب‌ها با حمله مغول از میان نرفتند. گونه‌اى از مکتب، گذشته از محل آموزش، مهدکودک نیز بوده است و مربیانى داشته است که از فرزندان یتیم پرستارى مى‌کردند.  


    فراز بعدى سخن، دربارۀ سازمان آموزشى و شيوۀ آموزش است و در آن، ابتدا از تربيت كودك و طرز تدريس در مكتب‌ها مى‌گويد و مواد آموزشى مكتب‌ها را ياد مى‌كند.   
    فراز بعدى سخن، دربارۀ سازمان آموزشى و شیوۀ آموزش است و در آن، ابتدا از تربیت کودک و طرز تدریس در مکتب‌ها مى‌گوید و مواد آموزشى مکتب‌ها را یاد مى‌کند.   


    آنگاه به مدارس و سازمان آن‌ها مى‌پردازد و از شيوه‌‌هاى تدريس، آداب معلمان، تدريس مدرسان و وظايف آموزشى معيدان، وجود كتابخانه در نظام آموزشى، مواد درسى، ترتيب مواد درسى و رواج كتاب‌ها و متون درسى خاص ياد مى‌كند و سبب استفاده از كتاب‌هاى معين درسى را بازمى‌شكافد و به هدف تحصيل مى‌رسد و از روابط‍‌ مدرسان و محصلان و حقوق هريك نسبت به ديگرى مى‌گويد و وظايف خصوصى طلاب را مى‌آورد.  
    آنگاه به مدارس و سازمان آن‌ها مى‌پردازد و از شیوه‌‌هاى تدریس، آداب معلمان، تدریس مدرسان و وظایف آموزشى معیدان، وجود کتابخانه در نظام آموزشى، مواد درسى، ترتیب مواد درسى و رواج کتاب‌ها و متون درسى خاص یاد مى‌کند و سبب استفاده از کتاب‌هاى معین درسى را بازمى‌شکافد و به هدف تحصیل مى‌رسد و از روابط‍‌ مدرسان و محصلان و حقوق هریک نسبت به دیگرى مى‌گوید و وظایف خصوصى طلاب را مى‌آورد.  


    سپس به شرح تربيت متصوفه مى‌نشيند و منظور غايى تصوف را ياد مى‌كند و از خانقاه و تشكيلات آن مى‌گويد و به عوايد خانقاه‌ها و گسترۀ جغرافيايى خانقاه‌ها اشاره مى‌كند و به تقسيم صوفيه در خانقاه(پير و مراد و قطب، مريدان و سالكان، خادمان و امينان، واصلان و سالكان)مى‌پردازد و به تربيت فقرا در تصوف اشاره مى‌كند و فرق روش تربيتى صوفيه با عالمان و فيلسوفان را مى‌آورد. از كتاب‌هاى درسى عرفان ياد مى‌كند و برخى از آن‌ها را نام مى‌برد و به شيخ و لزوم پيروى از او براى سالك و شرايط‍‌ شيخى نظر مى‌كند و به سالك و شرايط‍‌ سالكى اشاره مى‌كند و شرايطى را كه پير، كسى را به سالكى بپذيرد يادآور مى‌شود. به آيين توبه و بيعت در تصوف مى‌پردازد. از رياضت و مجاهدت مى‌گويد و ذكر و فكر و سماع و مجازات در خانقاه را بررسى مى‌كند. از خرقه و لباس‌هاى صوفيان مى‌گويد و با اشاره به تربيت زنان در نزد صوفيه، به محيط‍‌ تربيت دينى مى‌رسد و از مجالس وعظ‍‌ و وعاظ‍‌، مقصود از وعظ‍‌، شرايط‍‌ و لوازم واعظى، محل وعظ‍‌ و شنوندگان و تشريفات وعظ‍‌ يادى مى‌كند.  
    سپس به شرح تربیت متصوفه مى‌نشیند و منظور غایى تصوف را یاد مى‌کند و از خانقاه و تشکیلات آن مى‌گوید و به عواید خانقاه‌ها و گسترۀ جغرافیایى خانقاه‌ها اشاره مى‌کند و به تقسیم صوفیه در خانقاه(پیر و مراد و قطب، مریدان و سالکان، خادمان و امینان، واصلان و سالکان)مى‌پردازد و به تربیت فقرا در تصوف اشاره مى‌کند و فرق روش تربیتى صوفیه با عالمان و فیلسوفان را مى‌آورد. از کتاب‌هاى درسى عرفان یاد مى‌کند و برخى از آن‌ها را نام مى‌برد و به شیخ و لزوم پیروى از او براى سالک و شرایط‍‌ شیخى نظر مى‌کند و به سالک و شرایط‍‌ سالکى اشاره مى‌کند و شرایطى را که پیر، کسى را به سالکى بپذیرد یادآور مى‌شود. به آیین توبه و بیعت در تصوف مى‌پردازد. از ریاضت و مجاهدت مى‌گوید و ذکر و فکر و سماع و مجازات در خانقاه را بررسى مى‌کند. از خرقه و لباس‌هاى صوفیان مى‌گوید و با اشاره به تربیت زنان در نزد صوفیه، به محیط‍‌ تربیت دینى مى‌رسد و از مجالس وعظ‍‌ و وعاظ‍‌، مقصود از وعظ‍‌، شرایط‍‌ و لوازم واعظى، محل وعظ‍‌ و شنوندگان و تشریفات وعظ‍‌ یادى مى‌کند.  


    بخش دوم. نظرى به سير دانش در ايران.  
    بخش دوم. نظرى به سیر دانش در ایران.  


    در اين بخش، نخست اطلاعاتى بسيار كوتاه از سير علوم در ايران پيش از اسلام مى‌آورد و پس از آن از تاريخ علوم عقلى(طبيعى، رياضى، فلسفه، حكمت)در عهد اسلامى ياد مى‌كند.  
    در این بخش، نخست اطلاعاتى بسیار کوتاه از سیر علوم در ایران پیش از اسلام مى‌آورد و پس از آن از تاریخ علوم عقلى(طبیعى، ریاضى، فلسفه، حکمت)در عهد اسلامى یاد مى‌کند.  


    دربارۀ ايران پيش از اسلام، اسناد و مدارك آن مايه نيست كه بتوان از دوران پيش از ساسانيان ضبط‍‌ منظمى از تاريخ ارائه كرد؛اما از زمان ساسانيان اطلاعات سودمندى در اختيار است. در اين دوره به رياضيات و نجوم، بسيار توجه شده است و زيج‌ها و رصد‌هايى كه منجمان مسلمان از آن‌ها تقليد كرده‌اند گواه اين سخن است. ايرانيان اين دوران به حكمت خسروانى هم عنايت داشته‌اند و ديدگاه‌هاى آن‌ها در انديشه‌‌هاى شيخ اشراق(مقتول در 587 ق)بازتابش داشته است. در پزشكى و دام‌پزشكى هم پيشرفتشان درخور بوده است و آثار طبى آن‌ها از منابع طب اسلامى به‌شمار است. همچنين در ميان زرتشتيان و مانويان و مزدكيان و زروانيان آن روزگار بحث‌هايى در علوم عقلى و حكمى و كلامى رايج بوده است.  
    دربارۀ ایران پیش از اسلام، اسناد و مدارک آن مایه نیست که بتوان از دوران پیش از ساسانیان ضبط‍‌ منظمى از تاریخ ارائه کرد؛اما از زمان ساسانیان اطلاعات سودمندى در اختیار است. در این دوره به ریاضیات و نجوم، بسیار توجه شده است و زیج‌ها و رصد‌هایى که منجمان مسلمان از آن‌ها تقلید کرده‌اند گواه این سخن است. ایرانیان این دوران به حکمت خسروانى هم عنایت داشته‌اند و دیدگاه‌هاى آن‌ها در اندیشه‌‌هاى شیخ اشراق(مقتول در 587 ق)بازتابش داشته است. در پزشکى و دام‌پزشکى هم پیشرفتشان درخور بوده است و آثار طبى آن‌ها از منابع طب اسلامى به‌شمار است. همچنین در میان زرتشتیان و مانویان و مزدکیان و زروانیان آن روزگار بحث‌هایى در علوم عقلى و حکمى و کلامى رایج بوده است.  




    پس از اين به نهضت علمى عهد انوشيروان مى‌پردازد و يادآور مى‌شود كه انوشيروان بنابر نقل آكاثياس فلسفه آموخته بود به عالمان و حكيمان و مترجمان و اديبان توجهى خاص داشت و هريك را به كارى گماشت.  در روزگار او هفت تن از دانشمندان مشهور نوافلاطونى يونان به دولتش پناهنده شدند و او آن‌ها را بگرمى پذيرفت.  
    پس از این به نهضت علمى عهد انوشیروان مى‌پردازد و یادآور مى‌شود که انوشیروان بنابر نقل آکاثیاس فلسفه آموخته بود به عالمان و حکیمان و مترجمان و ادیبان توجهى خاص داشت و هریک را به کارى گماشت.  در روزگار او هفت تن از دانشمندان مشهور نوافلاطونى یونان به دولتش پناهنده شدند و او آن‌ها را بگرمى پذیرفت.  


    ايرانيان در ترجمه و نقل علوم در تمدن اسلامى نقشى بسزا دارند. در زمان منصور دوانيقى(136-158 هجرى)، ترجمه و نقل آثار علمى به زبان عربى آغاز شد و تا اواخر قرن چ‌هارم و اوايل قرن پنجم ادامه يافت. منابع مهم مترجمان دورۀ اسلامى بيشتر آثار علمى به زبان‌هاى پهلوى، يونانى، هندى و قبطى بوده است. جورجيس پسر بختيشوع، ابن مقفع، نوبخت اهوازى و پسرش ابو سهل خرشاذماه، عمر بن فرّخان طبرى، ابراهيم فزارى و پسرش محمد از مترجمان بزرگ علوم به زبان عربى‌اند.  
    ایرانیان در ترجمه و نقل علوم در تمدن اسلامى نقشى بسزا دارند. در زمان منصور دوانیقى(136-158 هجرى)، ترجمه و نقل آثار علمى به زبان عربى آغاز شد و تا اواخر قرن چ‌هارم و اوایل قرن پنجم ادامه یافت. منابع مهم مترجمان دورۀ اسلامى بیشتر آثار علمى به زبان‌هاى پهلوى، یونانى، هندى و قبطى بوده است. جورجیس پسر بختیشوع، ابن مقفع، نوبخت اهوازى و پسرش ابو سهل خرشاذماه، عمر بن فرّخان طبرى، ابراهیم فزارى و پسرش محمد از مترجمان بزرگ علوم به زبان عربى‌اند.  


    پس از اين از پزشكان ايرانى و آثارشان در عهد اسلامى ياد مى‌كند و از داروشناسى و ديگر علوم طبيعى هم اندكى مى‌گويد. سپس به رياضى‌دانان ايرانى و آثار معرف آن‌ها در عهد اسلامى مى‌پردازد و با پرداختن به فيلسوفان و حكيمان و آثار آن‌ها سخن را پايان مى‌دهد<ref>رفیعی، بهروز، ص27-30</ref>.  
    پس از این از پزشکان ایرانى و آثارشان در عهد اسلامى یاد مى‌کند و از داروشناسى و دیگر علوم طبیعى هم اندکى مى‌گوید. سپس به ریاضى‌دانان ایرانى و آثار معرف آن‌ها در عهد اسلامى مى‌پردازد و با پرداختن به فیلسوفان و حکیمان و آثار آن‌ها سخن را پایان مى‌دهد<ref>رفیعی، بهروز، ص27-30</ref>.  


    ==پانویس ==
    ==پانویس ==

    نسخهٔ ‏۱ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۸

    آموزش و دانش در ایران
    پرونده:NURآموزش و دانش در ایرانJ1. jpg
    پدیدآورانصفا، ذبیح‌الله (نویسنده)
    ناشرانتشارات نوین
    مکان نشرایران - تهران
    سال نشر1363
    چاپاول
    موضوعتعلیم و تربیت
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره


    آموزش و دانش در ایران، تألیف ذبیح‌الله صفا، گذرى است کوتاه بر تاریخ آموزش و دانش در ایران. نگارنده از دانش، تن‌ها علوم عقلى را خواسته و آن‌ها را شرح کرده است.

    مطالب کتاب در دو بخش کلى گرد آمده است. در بخش نخست به اختصار از تاریخ آموزشگاه‌ها و آموزش‌ها در ایران سخن رفته است و در بخش دوم که کوتاهتر افتاده است، نظرى شده بر سیر دانش در ایران.


    بخش نخست:در این بخش، سیر تعلیم و تربیت را در ایران به اجمال تمام بررسى مى‌کند و نخست مراکز آموزشى در ایران پیش از اسلام را مى‌کاود و از رهگذر آن به مراکز مهم آموزشى در ایران ساسانى اشاره مى‌کند و از شیراز و«ریشهر»مى‌گوید و رواج فلسفه یونانى را در ریشهر یا«بیت اردشیر»یادآور مى‌شود و با اشارتى کوتاه به مرکزیت علمى گندى شاپور در خوزستان و رواج جدى دانش پزشکى در آن، به مراکز تعلیم در ایران دورۀ اسلامى مى‌رسد و از مسجد‌ها و شیوۀ آموزش در آن‌ها یاد مى‌کند و از نقش مسجد در گسترش آموزش و پرورش مى‌گوید و یادآور مى‌شود که در برخى از مساجد بسیار کهن چون مسجد آدینۀ سیستان، آموزش هم رایج بوده است. از کتابخانه‌‌هاى مساجد و شمار کتاب‌هاى برخى از آن‌ها مى‌گوید و علوم رایج در مسجد‌ها و چگونگى برگذارى جلسه درس(حلقه)را مى‌آورد و روش املا را گوشزد مى‌کند و نیم‌نگاهى دارد به محل تأمین هزینۀ زندگى طلبه‌‌ها و استادان آن‌ها.

    پس از این به مدارس ایران از آغاز تا پایان عهد قاجار مى‌پردازد و یادآور مى‌شود که در میان ملل مسلمان، ایرانیان پیش از همه مدرسه ساختند؛بمثل، در خراسان(قرن چ‌هارم)مدارسى بوده است. نیز از مدرسه‌‌هایى در طابران، توس و نیشابور یاد مى‌کند و برخى از آن‌ها را نام مى‌برد و بانیان ساخت آن‌ها را معرفى مى‌کند و نتیجه مى‌گیرد که پیش از نظامیه‌سازى، در ایران مدرسه‌‌ها وجود داشته است. آنگاه به نظامیه‌‌ها مى‌پردازد و از بانى، برخى از مدارس و شاگردان بنام، سال ساخت و چگونگى ادارۀ نظامیه بغداد مى‌گوید و یادآور مى‌شود که با ایجاد نظامیه در بغداد نهضت مدرسه‌سازى در ج‌هان اسلام جان گرفت و تا حمله مغول(616 هجرى)ادامه داشت. با حمله مغول بازار دانش از رونق افتاد با این حال در اوایل عهد مغول که هنوز انحطاط‍‌ بخوبى آشکار نشده بود برخى مدارس به کار خود ادامه دادند و حتى مدارس تازه‌اى ساخته شد که برخى از آن‌ها را نام مى‌برد و اشاره مى‌کند که ویرانى و کشتن‌ها و سوختن‌هاى مغولان با خونریزی‌هاى تیمور لنگ به اوج رسید و این موضع تا تشکیل دولت صفوى همچنان باقى بود. سپس مى‌افزاید در عهد صفویان و افشاریان و زندیان، مدارس بسیار ساخته شد و برخى از آن‌ها را نام مى‌برد و اندکى به شرح آن‌ها مى‌پردازد. آنگاه به مکتب‌ها نظر مى‌کند و مى‌گوید:از مکتب، در کتب ادب و تاریخ اطلاعات فراوان در دست است و مکتب‌ها با حمله مغول از میان نرفتند. گونه‌اى از مکتب، گذشته از محل آموزش، مهدکودک نیز بوده است و مربیانى داشته است که از فرزندان یتیم پرستارى مى‌کردند.

    فراز بعدى سخن، دربارۀ سازمان آموزشى و شیوۀ آموزش است و در آن، ابتدا از تربیت کودک و طرز تدریس در مکتب‌ها مى‌گوید و مواد آموزشى مکتب‌ها را یاد مى‌کند.

    آنگاه به مدارس و سازمان آن‌ها مى‌پردازد و از شیوه‌‌هاى تدریس، آداب معلمان، تدریس مدرسان و وظایف آموزشى معیدان، وجود کتابخانه در نظام آموزشى، مواد درسى، ترتیب مواد درسى و رواج کتاب‌ها و متون درسى خاص یاد مى‌کند و سبب استفاده از کتاب‌هاى معین درسى را بازمى‌شکافد و به هدف تحصیل مى‌رسد و از روابط‍‌ مدرسان و محصلان و حقوق هریک نسبت به دیگرى مى‌گوید و وظایف خصوصى طلاب را مى‌آورد.

    سپس به شرح تربیت متصوفه مى‌نشیند و منظور غایى تصوف را یاد مى‌کند و از خانقاه و تشکیلات آن مى‌گوید و به عواید خانقاه‌ها و گسترۀ جغرافیایى خانقاه‌ها اشاره مى‌کند و به تقسیم صوفیه در خانقاه(پیر و مراد و قطب، مریدان و سالکان، خادمان و امینان، واصلان و سالکان)مى‌پردازد و به تربیت فقرا در تصوف اشاره مى‌کند و فرق روش تربیتى صوفیه با عالمان و فیلسوفان را مى‌آورد. از کتاب‌هاى درسى عرفان یاد مى‌کند و برخى از آن‌ها را نام مى‌برد و به شیخ و لزوم پیروى از او براى سالک و شرایط‍‌ شیخى نظر مى‌کند و به سالک و شرایط‍‌ سالکى اشاره مى‌کند و شرایطى را که پیر، کسى را به سالکى بپذیرد یادآور مى‌شود. به آیین توبه و بیعت در تصوف مى‌پردازد. از ریاضت و مجاهدت مى‌گوید و ذکر و فکر و سماع و مجازات در خانقاه را بررسى مى‌کند. از خرقه و لباس‌هاى صوفیان مى‌گوید و با اشاره به تربیت زنان در نزد صوفیه، به محیط‍‌ تربیت دینى مى‌رسد و از مجالس وعظ‍‌ و وعاظ‍‌، مقصود از وعظ‍‌، شرایط‍‌ و لوازم واعظى، محل وعظ‍‌ و شنوندگان و تشریفات وعظ‍‌ یادى مى‌کند.

    بخش دوم. نظرى به سیر دانش در ایران.

    در این بخش، نخست اطلاعاتى بسیار کوتاه از سیر علوم در ایران پیش از اسلام مى‌آورد و پس از آن از تاریخ علوم عقلى(طبیعى، ریاضى، فلسفه، حکمت)در عهد اسلامى یاد مى‌کند.

    دربارۀ ایران پیش از اسلام، اسناد و مدارک آن مایه نیست که بتوان از دوران پیش از ساسانیان ضبط‍‌ منظمى از تاریخ ارائه کرد؛اما از زمان ساسانیان اطلاعات سودمندى در اختیار است. در این دوره به ریاضیات و نجوم، بسیار توجه شده است و زیج‌ها و رصد‌هایى که منجمان مسلمان از آن‌ها تقلید کرده‌اند گواه این سخن است. ایرانیان این دوران به حکمت خسروانى هم عنایت داشته‌اند و دیدگاه‌هاى آن‌ها در اندیشه‌‌هاى شیخ اشراق(مقتول در 587 ق)بازتابش داشته است. در پزشکى و دام‌پزشکى هم پیشرفتشان درخور بوده است و آثار طبى آن‌ها از منابع طب اسلامى به‌شمار است. همچنین در میان زرتشتیان و مانویان و مزدکیان و زروانیان آن روزگار بحث‌هایى در علوم عقلى و حکمى و کلامى رایج بوده است.


    پس از این به نهضت علمى عهد انوشیروان مى‌پردازد و یادآور مى‌شود که انوشیروان بنابر نقل آکاثیاس فلسفه آموخته بود به عالمان و حکیمان و مترجمان و ادیبان توجهى خاص داشت و هریک را به کارى گماشت. در روزگار او هفت تن از دانشمندان مشهور نوافلاطونى یونان به دولتش پناهنده شدند و او آن‌ها را بگرمى پذیرفت.

    ایرانیان در ترجمه و نقل علوم در تمدن اسلامى نقشى بسزا دارند. در زمان منصور دوانیقى(136-158 هجرى)، ترجمه و نقل آثار علمى به زبان عربى آغاز شد و تا اواخر قرن چ‌هارم و اوایل قرن پنجم ادامه یافت. منابع مهم مترجمان دورۀ اسلامى بیشتر آثار علمى به زبان‌هاى پهلوى، یونانى، هندى و قبطى بوده است. جورجیس پسر بختیشوع، ابن مقفع، نوبخت اهوازى و پسرش ابو سهل خرشاذماه، عمر بن فرّخان طبرى، ابراهیم فزارى و پسرش محمد از مترجمان بزرگ علوم به زبان عربى‌اند.

    پس از این از پزشکان ایرانى و آثارشان در عهد اسلامى یاد مى‌کند و از داروشناسى و دیگر علوم طبیعى هم اندکى مى‌گوید. سپس به ریاضى‌دانان ایرانى و آثار معرف آن‌ها در عهد اسلامى مى‌پردازد و با پرداختن به فیلسوفان و حکیمان و آثار آن‌ها سخن را پایان مى‌دهد[۱].

    پانویس

    1. رفیعی، بهروز، ص27-30

    منابع مقاله

    رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بین المللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش

    وابسته‌‌ها

    الگو:وابسته‌‌ها