آل کاشف‌الغطاء، محمدحسین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۶۰: خط ۶۰:
محمد حسين در ده سالگى وارد حوزه علميه نجف شد. ادبيات عرب، حساب، نجوم، فقه و اصول را با پشتكار و شوق فراوان فرا گرفت. عطش يادگيرى او را بى قرار كرده بود. نوجوان بود و آرزومند فراگيرى علوم بيشتر.
محمد حسين در ده سالگى وارد حوزه علميه نجف شد. ادبيات عرب، حساب، نجوم، فقه و اصول را با پشتكار و شوق فراوان فرا گرفت. عطش يادگيرى او را بى قرار كرده بود. نوجوان بود و آرزومند فراگيرى علوم بيشتر.


محمد حسين در كنار تحصيل علوم حوزوى به مطالعه عميق در ادبيات عرب پرداخت. ذوق ادبى خوبى داشت. نثر و نظم زيباى نوشته‌ها و سروده‌هاى او از ابتداى نوجوانى، هويداى روح لطيف و مهربانش بود. محمد حسين از ابتداى نوجوانى به سرودن شعر و نويسندگى پرداخت. پانزده ساله بود كه کتاب «العبقات العنبريه» را درباره خاندان خود نوشت. هنوز هيجده بهار بيش نديده بود كه دروس سطح حوزه را به پايان برد و به درس خارج فقه و اصول آيه الله [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سيد محمد كاظم يزدى]] و آيه الله [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانى]] راه يافت.  
محمد حسين در كنار تحصيل علوم حوزوى به مطالعه عميق در ادبيات عرب پرداخت. ذوق ادبى خوبى داشت. نثر و نظم زيباى نوشته‌ها و سروده‌هاى او از ابتداى نوجوانى، هويداى روح لطيف و مهربانش بود. محمد حسين از ابتداى نوجوانى به سرودن شعر و نويسندگى پرداخت. پانزده ساله بود كه کتاب «العبقات العنبريه» را درباره خاندان خود نوشت. هنوز هيجده بهار بيش نديده بود كه دروس سطح حوزه را به پايان برد و به درس خارج فقه و اصول آيه الله [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سيد محمد كاظم يزدى]] و آيه الله [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانى]] راه يافت.  


روح ناآرامى داشت. ادبيات عرب و تاريخ نتوانست عطش ذهنش را فرو نشاند. به اميد اينكه گمشده‌اش را در اشعار شاعران و تاريخ خاندانش بيايد، سالها در وادى شعر و ادب و تاريخ گام نهاد. اما باز تشنه بود. شگفت كه خود نمى دانست تشنه چيست! به سراغ بركه حكمت و فلسفه رفت تا روح تشنه‌اش را سيراب نمايد. وى در اين باره مى گويد:  
روح ناآرامى داشت. ادبيات عرب و تاريخ نتوانست عطش ذهنش را فرو نشاند. به اميد اينكه گمشده‌اش را در اشعار شاعران و تاريخ خاندانش بيايد، سالها در وادى شعر و ادب و تاريخ گام نهاد. اما باز تشنه بود. شگفت كه خود نمى دانست تشنه چيست! به سراغ بركه حكمت و فلسفه رفت تا روح تشنه‌اش را سيراب نمايد. وى در اين باره مى گويد:  
خط ۷۰: خط ۷۰:
سالها نزد استادان برجسته حوزه علميه نجف مانند آيات بزرگوار مصطفى تبريزى، ميرزا محمد باقر اصطهباناتى، احمد شيرازى، على محمد نجف آبادى، ملا على اصغر مازندرانى، حاج [[همدانی، رضا بن محمد هادی|آقا رضا همدانى]]، ملا على اصغر مازندرانى، حاج [[همدانی، رضا بن محمد هادی|آقا رضا همدانى]]، محمد تقى شيرازى و علامه حسين نورى ([[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]] ) به شاگردى پرداخت.  
سالها نزد استادان برجسته حوزه علميه نجف مانند آيات بزرگوار مصطفى تبريزى، ميرزا محمد باقر اصطهباناتى، احمد شيرازى، على محمد نجف آبادى، ملا على اصغر مازندرانى، حاج [[همدانی، رضا بن محمد هادی|آقا رضا همدانى]]، ملا على اصغر مازندرانى، حاج [[همدانی، رضا بن محمد هادی|آقا رضا همدانى]]، محمد تقى شيرازى و علامه حسين نورى ([[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]] ) به شاگردى پرداخت.  


در اين ميان، كاشف الغطا علاقه وافرى به [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]] داشت. [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]] از كارشناسان سرشناس علم حديث بود. كاشف الغطا هماره با استاد نشست و برخاست داشت. از پندهاى استاد براى سير و سلوك و پيمودن راههاى سعادت بهره مى جست. روزى به استاد گفت: رطوبت جوانى در جان من رسوخ كرده و مرا از برخاستن براى نماز شب سنگين نموده است. از اين رو، در برخى از شبها، نماز شب از دستم مى رود. استاد فرياد برآورد: چرا؟ چرا؟ برخيز! برخيز!
در اين ميان، كاشف الغطا علاقه وافرى به [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]] داشت. [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]] از كارشناسان سرشناس علم حديث بود. كاشف الغطا هماره با استاد نشست و برخاست داشت. از پندهاى استاد براى سير و سلوك و پيمودن راههاى سعادت بهره مى جست. روزى به استاد گفت: رطوبت جوانى در جان من رسوخ كرده و مرا از برخاستن براى نماز شب سنگين نموده است. از اين رو، در برخى از شبها، نماز شب از دستم مى رود. استاد فرياد برآورد: چرا؟ چرا؟ برخيز! برخيز!


كاشف الغطا سالها پس از رحلت استاد، از آن سرزنش استاد ياد مى كند و مى گويد: صداى استاد مرحومم، در هر شب، پيش از سحر مرا براى نماز شب بيدار مى كند.
كاشف الغطا سالها پس از رحلت استاد، از آن سرزنش استاد ياد مى كند و مى گويد: صداى استاد مرحومم، در هر شب، پيش از سحر مرا براى نماز شب بيدار مى كند.


كاشف الغطا چند دوره در درس خارج فقه و اصول آيه الله [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سيد محمد كاظم يزدى]] و آيه الله [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانى]] شركت كرد تا توانست قله اجتهاد را فتح نمايد. وى شرحى بر کتاب «العروه الوثقى» نوشته آيه الله [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سيد محمد كاظم يزدى]] نگاشت كه احتمالا نخستين شرحى است كه بر اين کتاب نوشته شده باشد، اين شرح چهار جلد است.
كاشف الغطا چند دوره در درس خارج فقه و اصول آيه الله [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سيد محمد كاظم يزدى]] و آيه الله [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانى]] شركت كرد تا توانست قله اجتهاد را فتح نمايد. وى شرحى بر کتاب «العروه الوثقى» نوشته آيه الله [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سيد محمد كاظم يزدى]] نگاشت كه احتمالا نخستين شرحى است كه بر اين کتاب نوشته شده باشد، اين شرح چهار جلد است.


آيه الله كاشف الغطا پس از سالها تحصيل و رسيدن به مقام اجتهاد، به تدريس آموخته‌هايش براى طلاب جوان پرداخت. دهها طلبه در مسجد هندى و مقبره [[میرزای شیرازی، محمدحسن بن محمود|ميرزاى شيرازى]]   در صحن حرم حضرت على عليه السلام گرد مى آمدند و در درس او شركت مى جستند.
آيه الله كاشف الغطا پس از سالها تحصيل و رسيدن به مقام اجتهاد، به تدريس آموخته‌هايش براى طلاب جوان پرداخت. دهها طلبه در مسجد هندى و مقبره [[میرزای شیرازی، محمدحسن بن محمود|ميرزاى شيرازى]] در صحن حرم حضرت على عليه السلام گرد مى آمدند و در درس او شركت مى جستند.


برخى از مقلدان آيه الله [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سيد محمد كاظم يزدى]] كه پس از فوت او، از كاشف الغطا تقليد مى كردند، نزدش آمدند و با اصرار از او خواستند كه رساله عمليه خود را چاپ كند. «شرح تبصره المتعلمين» و «وجيزه الاحكام» نوشته اوست كه در پى اصرار مقلدانش نوشته شده است. حاشيه بر «سفينه النجاه» نوشته برادرش، حاشيه بر «مجمع الرسائل» كه حاوى فتواهاى مراجع تقليد مشهور است، «مناسك حج» و... از كتب فقهى وى و «سوال و جواب» و «زاد المقلدين» پاسخ استفتائات مقلدان اوست.  
برخى از مقلدان آيه الله [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سيد محمد كاظم يزدى]] كه پس از فوت او، از كاشف الغطا تقليد مى كردند، نزدش آمدند و با اصرار از او خواستند كه رساله عمليه خود را چاپ كند. «شرح تبصره المتعلمين» و «وجيزه الاحكام» نوشته اوست كه در پى اصرار مقلدانش نوشته شده است. حاشيه بر «سفينه النجاه» نوشته برادرش، حاشيه بر «مجمع الرسائل» كه حاوى فتواهاى مراجع تقليد مشهور است، «مناسك حج» و... از كتب فقهى وى و «سوال و جواب» و «زاد المقلدين» پاسخ استفتائات مقلدان اوست.  


توليت مدرسه علميه «معتمد» با پيشينه يك قرن بر عهده خاندان كاشف الغطا بود. اين مكان كه زمانى رونقى چشمگير داشت به مرور زمان رو به خرابى نهاد اما ايشان آن را بازسازى كرد و رونقى تازه بخشيد. کتابخانه مدرسه كاشف الغطا از کتابخانه هاى بزرگ نجف بود كه کتابهاى خطى كميابى در آن وجود داشت. كاشف الغطا هر روز به مدرسه مى آمد و بيشتر ديدارهاى سياسى او و گفتگوهاى علمى‌اش با نويسندگان و دانشمندان عراق در مدرسه صورت مى گرفت.  
توليت مدرسه علميه «معتمد» با پيشينه يك قرن بر عهده خاندان كاشف الغطا بود. اين مكان كه زمانى رونقى چشمگير داشت به مرور زمان رو به خرابى نهاد اما ايشان آن را بازسازى كرد و رونقى تازه بخشيد. کتابخانه مدرسه كاشف الغطا از کتابخانه هاى بزرگ نجف بود كه کتابهاى خطى كميابى در آن وجود داشت. كاشف الغطا هر روز به مدرسه مى آمد و بيشتر ديدارهاى سياسى او و گفتگوهاى علمى‌اش با نويسندگان و دانشمندان عراق در مدرسه صورت مى گرفت.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش