آقاخان‌ها: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ دسامبر ۲۰۱۷
جز
جایگزینی متن - 'مى‏ک' به 'می‌‏ک'
جز (جایگزینی متن - 'ه‏اى' به 'ه‏‌اى')
جز (جایگزینی متن - 'مى‏ک' به 'می‌‏ک')
خط ۶۱: خط ۶۱:
به نظر نویسنده، دوران کودکی آقاخان سوم نمی‌توانسته است آسان یا ساده باشد. دو برادر تنی او در کودکی مرده بودند و دو برادر ناتنی‌اش هنگامی که مردانی جوان بودند، مردند. خود او نیز از نظر سلامتی بسیار ضعیف بود و برخی دکترها اخطار کرده بودند که بعید است بیش از بیست‌وپنج سال زنده بماند. نویسنده بر این باور است که وی در محیطی آکنده از دلتنگی و افسردگی، که خصیصه همه خانواده‌ها به‌ویژه خانواده‌های آسیایی، پس از مرگ پدر است، بزرگ شد.<ref>ر.ک: همان، ص123</ref>
به نظر نویسنده، دوران کودکی آقاخان سوم نمی‌توانسته است آسان یا ساده باشد. دو برادر تنی او در کودکی مرده بودند و دو برادر ناتنی‌اش هنگامی که مردانی جوان بودند، مردند. خود او نیز از نظر سلامتی بسیار ضعیف بود و برخی دکترها اخطار کرده بودند که بعید است بیش از بیست‌وپنج سال زنده بماند. نویسنده بر این باور است که وی در محیطی آکنده از دلتنگی و افسردگی، که خصیصه همه خانواده‌ها به‌ویژه خانواده‌های آسیایی، پس از مرگ پدر است، بزرگ شد.<ref>ر.ک: همان، ص123</ref>


وی در بیست سال اول زندگی‌اش، بین بمبئى و تپه‏‌هاى اطراف آن در رفت‏وآمد بود. وی در 1898 اروپا را کشف کرد و این سفر اروپایى، به‌ویژه طرز تلقى اروپایى از سفر، اثر عمیقى روى او گذاشت. پیش از آقا، حتى هندی‌هاى ثروتمند نیز به‌ندرت سفر مى‏کردند. هندی‌ها و آسیایی‌ها سفر را به همان شکل که انگلیسی‌هاى زمان ویکتوریا یا اروپایی‌هاى قرن نوزدهم به آن توجه داشتند، نمى‏دیدند. این عقیده که سفر فکر را باز مى‌‏کند، آسیایی‌ها را متعجب مى‏کرد. به عقیده آنها وطن نه‏تنها زیبا بلکه بهشت بود. او نخستین هندى بود که به مزایاى درجه اول و مهم مسافرت پى برد.<ref>ر.ک: همان، ص167</ref>
وی در بیست سال اول زندگی‌اش، بین بمبئى و تپه‏‌هاى اطراف آن در رفت‏وآمد بود. وی در 1898 اروپا را کشف کرد و این سفر اروپایى، به‌ویژه طرز تلقى اروپایى از سفر، اثر عمیقى روى او گذاشت. پیش از آقا، حتى هندی‌هاى ثروتمند نیز به‌ندرت سفر می‌‏کردند. هندی‌ها و آسیایی‌ها سفر را به همان شکل که انگلیسی‌هاى زمان ویکتوریا یا اروپایی‌هاى قرن نوزدهم به آن توجه داشتند، نمى‏دیدند. این عقیده که سفر فکر را باز مى‌‏کند، آسیایی‌ها را متعجب می‌‏کرد. به عقیده آنها وطن نه‏تنها زیبا بلکه بهشت بود. او نخستین هندى بود که به مزایاى درجه اول و مهم مسافرت پى برد.<ref>ر.ک: همان، ص167</ref>


آقاخان سوم، در کتاب سوم معرفی شده است. وی جثه‌ای بسیار بزرگ داشته و اهل خوش‌گذرانی بود.<ref>ر.ک: همان، ص281</ref>از جمله اتفاقات مهم زندگی وی، آن بود که در فوریه 1931م، به سمت نماینده کنفرانس خلع سلاح در ژنو منصوب شد. ظاهرا این یکى از انتصاب‌هاى معدود دولت انگلستان بود که بنا به خواست آقا تعیین نشده بود؛ یا اگر آقاخان واقعا براى چنین انتصابى دامى گسترده بود، هیچ سابقه از آن در پرونده‏اش وجود ندارد.<ref>ر.ک: همان، ص385</ref>
آقاخان سوم، در کتاب سوم معرفی شده است. وی جثه‌ای بسیار بزرگ داشته و اهل خوش‌گذرانی بود.<ref>ر.ک: همان، ص281</ref>از جمله اتفاقات مهم زندگی وی، آن بود که در فوریه 1931م، به سمت نماینده کنفرانس خلع سلاح در ژنو منصوب شد. ظاهرا این یکى از انتصاب‌هاى معدود دولت انگلستان بود که بنا به خواست آقا تعیین نشده بود؛ یا اگر آقاخان واقعا براى چنین انتصابى دامى گسترده بود، هیچ سابقه از آن در پرونده‏اش وجود ندارد.<ref>ر.ک: همان، ص385</ref>
خط ۶۷: خط ۶۷:
کتاب چهارم و پنجم، به زندگی‌نامه علی، فرزند آقاخان چهارم و نزاع برادرش کریم با او بر سر جانشینی آقاخان سوم اختصاص یافته است.  
کتاب چهارم و پنجم، به زندگی‌نامه علی، فرزند آقاخان چهارم و نزاع برادرش کریم با او بر سر جانشینی آقاخان سوم اختصاص یافته است.  


نویسنده در پایان کتاب، به این نکته اشاره نموده که آقاخان سوم، به دلیل پراکندگى پیروانش در دنیا مى‏‌توانست با نوعى حقانیت ادعا کند که جامعه‏‌اى پراکنده در سراسر دنیا دارد و مى‏‌توانست سیماى خود را به‌عنوان رهبرى دنیایى تصویر کند، حتى اگر درباره تعداد پیروانش و یا نفوذ آنها در کشورهایى که در آن زندگى مى‏کردند، مبالغه مى‏کرد. این جهان‌وطنى هرچند محدود، آقا را قادر کرد خود را از اجبارهاى فئودالى که پدربزرگش آقاى اول را محدود مى‏کرد و در جزء خصایص بسیارى از نواب‌ها و مهاراجه‏‌هاى معاصر بود، جدا کند. در شرایطى که آنها ایمن در قلمروهاى خود، دلیلى براى تغییر نمى‏دیدند، آقا دائما دنبال محلى بود که آن را به نام خود کند و جانشینى براى موطن ازدست‌رفته خود در کرمان بیابد. او شاید از شهرت خود به‌عنوان آدمى مهم براى بیشتر مهم شدن و شهرت اینکه بانفوذ است، براى ایجاد نفوذى بیشتر استفاده کرده باشد و در جریان این کار براى خود منصب و یک مرکز فرماندهى در غرب فراهم کرد که اکنون براى جانشینش و براى پیروانش به عاملى تعیین‏کننده بدل شده است. شاید زمان و تاریخ، دلایل انجام چنین کارهایى را به اثبات نرسانده باشد. او به این دلیل که اعتقاد داشت امپراتورى انگلیس براى همیشه پابرجا خواهد ماند و می‌‏خواست خود و تا آنجا که بتواند بخشى از دنیاى اسلام را که مى‏‌توانست در آن نفوذ کند، در حیطه نفوذ انگلیس درآورد، چنین کرد. خطا بودن این فکر سیاسى و اینکه نتوانست گرایش‌هاى ملى‏گرایى و تغییرى را که در دنیا پدید مى‏آمد ارزیابى کند، هرچه بود، نتیجه کار این بود که خانواده آقاخان که در سال‌هاى 1840م، از ایران اخراج شدند، در سال‌هاى 1950م، خود را در وضعى مطمئن در غرب دیدند. اگر آقاخان سوم از پدر و پدربزرگش پیروى کرده و در بمبئى زندگى کرده بود، وضع جامعه‏اش احتمالا تا اندازه‏‌اى شبیه وضع جامعه داوودى بهره‏‌ها، فرقه دیگر اسماعیلیه در هند مى‏شد که در هنگام نوشتن این کتاب با اختلافات میان خود تکه‏تکه شده‏اند.<ref>ر.ک: همان، ص564</ref>
نویسنده در پایان کتاب، به این نکته اشاره نموده که آقاخان سوم، به دلیل پراکندگى پیروانش در دنیا مى‏‌توانست با نوعى حقانیت ادعا کند که جامعه‏‌اى پراکنده در سراسر دنیا دارد و مى‏‌توانست سیماى خود را به‌عنوان رهبرى دنیایى تصویر کند، حتى اگر درباره تعداد پیروانش و یا نفوذ آنها در کشورهایى که در آن زندگى می‌‏کردند، مبالغه می‌‏کرد. این جهان‌وطنى هرچند محدود، آقا را قادر کرد خود را از اجبارهاى فئودالى که پدربزرگش آقاى اول را محدود می‌‏کرد و در جزء خصایص بسیارى از نواب‌ها و مهاراجه‏‌هاى معاصر بود، جدا کند. در شرایطى که آنها ایمن در قلمروهاى خود، دلیلى براى تغییر نمى‏دیدند، آقا دائما دنبال محلى بود که آن را به نام خود کند و جانشینى براى موطن ازدست‌رفته خود در کرمان بیابد. او شاید از شهرت خود به‌عنوان آدمى مهم براى بیشتر مهم شدن و شهرت اینکه بانفوذ است، براى ایجاد نفوذى بیشتر استفاده کرده باشد و در جریان این کار براى خود منصب و یک مرکز فرماندهى در غرب فراهم کرد که اکنون براى جانشینش و براى پیروانش به عاملى تعیین‏کننده بدل شده است. شاید زمان و تاریخ، دلایل انجام چنین کارهایى را به اثبات نرسانده باشد. او به این دلیل که اعتقاد داشت امپراتورى انگلیس براى همیشه پابرجا خواهد ماند و می‌‏خواست خود و تا آنجا که بتواند بخشى از دنیاى اسلام را که مى‏‌توانست در آن نفوذ کند، در حیطه نفوذ انگلیس درآورد، چنین کرد. خطا بودن این فکر سیاسى و اینکه نتوانست گرایش‌هاى ملى‏گرایى و تغییرى را که در دنیا پدید مى‏آمد ارزیابى کند، هرچه بود، نتیجه کار این بود که خانواده آقاخان که در سال‌هاى 1840م، از ایران اخراج شدند، در سال‌هاى 1950م، خود را در وضعى مطمئن در غرب دیدند. اگر آقاخان سوم از پدر و پدربزرگش پیروى کرده و در بمبئى زندگى کرده بود، وضع جامعه‏اش احتمالا تا اندازه‏‌اى شبیه وضع جامعه داوودى بهره‏‌ها، فرقه دیگر اسماعیلیه در هند مى‏شد که در هنگام نوشتن این کتاب با اختلافات میان خود تکه‏تکه شده‏اند.<ref>ر.ک: همان، ص564</ref>


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش