سر الأسرار و مظهر الأنوار فيما يحتاج إليه الأبرار
نام کتاب | سر الأسرار و مظهر الأنوار فیما یحتاج إلیه الأبرار و یلیه فتوح الغیب و یلیه قلائد الجواهر في مناقب تاج الأولیاء و معدن الأصفیاء و سلطان الأولیاء الشیخ محییالدین عبدالقادر الجیلانی و یلیه السیف الرباني في عنق المعترض علی الغوث الجیلاني |
---|---|
نام های دیگر کتاب | السیف الربانی فی عنق المعترض علی الغوث الجیلانی
فتوح الغیب قلائد الجواهر فی مناقب تاج الاولیاء و معدن الاصفیاء و سلطان الاولیاء الشیخ محیی الدین عبد القادر الجیلانی |
پدیدآورندگان | عبدالقادر جیلانی، عبدالقادر بن ابیصالح (نويسنده)
مزیدی، احمد فرید (محقق و معلق) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 292/3 /ع2س4 |
موضوع | اخلاق عرفانی - متون قدیمی تا قرن 14
تصوف - متون قدیمی تا قرن 14 عبد القادر جیلانی، عبد القادر بن ابی صالح، ۴۷۱ - ۵61ق. - سرگذشت نامه عرفان - متون قدیمی تا قرن 14 قادریه |
ناشر | دار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1428 هـ.ق |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE11013AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
«سر الاسرار و مظهر الانوار فى ما يحتاج اليه الابرار»، به زبان عربى، اثر شيخ عبد القادر گيلانى است كه رسالهاى ارزنده براى شناساندنِ اصول تصوف و طريق ذكر براى وصول به شناخت حق و محو و فناء فى الله است.
به دنبال رساله مزبور، سه رساله ديگر نيز درج شده است كه به ترتيب عبارت است از:
«فتوح الغيب»، اثر شيخ عبد القادر گيلانى؛
«قلائد الجواهر»، اثر شيخ محمد بن يحيى تاذفى؛
«السيف الربانى»، اثر محمد بن مصطفى بن عزوز مكى.
ساختار
رساله«سر الاسرار و مظهر الانوار فى ما يحتاج اليه الابرار»، شامل بيست و چهار فصل است.
رساله«فتوح الغيب»، مشتمل بر 78 مقاله است.
رساله«قلائد الجواهر»، شامل مباحث متفرق و متنوع(بدون باببندى و فصلبندى)، در باره شيخ عبد القادر گيلانى است.
رساله«السيف الربانى»، داراى دو باب و يك خاتمه است.
گزارش محتوا
الف) «سر الاسرار و مظهر الانوار فى ما يحتاج اليه الابرار»: اين رساله، سالك را براى وصول به حقيقت در راهى كه هم دشوار و هم شيرين است، گامبهگام پيش مىبرد و رهنمون مىسازد و خطرها و موانع سر راه را گوشزد مىكند و او را در هر مرحله، از غافل شدن و خروج از راه راست برحذر مىدارد.
در فصول بيست و چهارگانه كتاب، مطالب متنوعى همچون: «رجوع انسان به موطن اصلى خود»، «رانده شدن انسان به فروترين مرتبت»، «دكانهاى ارواح در كالبدها»، «عدد علوم»، «توبه و تلقين»، «اهل تصوف»، «اذكار»، «شرايط ذكر»، «ديدن خداى تعالى»، «حجابهاى ظلمانى و نورانى»، «نيكبختى و نگونبختى»، «فقرا»، «طهارت»، «نماز شريعت و طريقت»، «طهارت معرفت در عالم تجريد»، «زكات شريعت و طريقت»، «روزه شريعت و طريقت»، «حج شريعت و طريقت»، «وجد و صفا»، «خلوت و عزلت»، «اوراد خلوت»، «رؤيايى كه آدمى در حالت خواب و نيمهخواب مىبيند»، «اهل تصوف» و«فرجام كار» مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.
نمونههايى از مطالب مطرح شده در پارهاى از فصول كتاب:
1. انسان بر دو نوع است: جسمانى و روحانى. جسمانى، انسان عام است و روحانى، انسان خاص. رجوع انسان عام بهوطنش، رجوع وى به درجات است به سبب عمل كردن به علم شريعت و طريقت و معرفت؛ اين، در هنگامى است كه انسان، عمل شايسته را بدون هيچگونه ريا و خودنمايى انجام دهد... رجوع و وصول انسانِ خاص به وطنش كه مقام قربت است، با علم حقيقت كه همان توحيد در عالم لاهوت است، حاصل مىشود.
2. هنگامى كه خداى تعالى روح قدسى را در عالم لاهوت در بهترين صورت آفريد و خواست كه آن را به مرتبه اسفل براند، نخست، آن را در حالى كه با خود بذر توحيد داشت، به عالم جبروت راند... سپس به عالم ملكوت و آنگاه، به عالم ملك...
3. دكان روح جسمانى، بدن و اعضا و جوارح ظاهرى است و كالاى آن شريعت است و معاملهاش، عمل به احكام ظاهريهاى است كه خداوند به آنها امر فرموده؛ آن هم بدون شرك ورزيدن... و دكان روح روانى، قلب است و كالاى آن علم طريقت و... دكان روح سلطانى، فؤاد است و كالاى آن، معرفت و... دكان روح قدسى، در سر است و كالاى آن، علم حقيقت و ...
4. علوم، به چهار نوع منحصر است:
ظاهر شريعت از قبيل اوامر و نواهى و ساير احكام؛
باطن شريعت كه علم طريقت نام دارد؛
باطن طريقت كه علم معرفت نام دارد؛
بطن البواطن كه علم حقيقت ناميده شده است.
بر اساس فرمايش رسول خدا(ص)، شريعت، به منزله درختى است و طريقت، شاخههاى آن و معرفت، برگهاى آن و حقيقت، ميوههاى آن و...
5. شايسته است كه سالك، زيرك و بينا و ناظر به عواقب امور باشد و در سپرى شدن و پشت نمودن آنها انديشه نمايد و فريب ظاهر احوال را نخورد... كرامات و احوال اولياء، ايمن از مكر و استدراج نيست؛ برخلاف معجزات انبياء(ع) كه تا ابد از مكر و استدراج، در امان است.
ب) «فتوح الغيب»: در اين رساله، در بارهى موت معنوى، فناى از خلق، تقرب به خداوند متعال، كشف و مشاهده، نفس و احوال آن، تسليم در برابر اوامر الهى، خوف و رجاء، توكل و مقامات آن، كيفيت وصول به حق تعالى بهواسطهى مرشد، نهى از شكوى، احوال مريد، ورع، مذمت حسد و امر به ترك آن، نعمت و ابتلاء، مذمت نوم، ترك حظوظ، عدم منازعه در باره قدر الهى، بدايت و نهايت، محبت و محبوب، معرفت، امر به دعا و نهى از ترك آن، جهادِ با نفس و اهل مجاهده و محاسبه بحث مىشود و در تكمله آن، وصاياى شيخ عبد القادر نسبت به اولادش بيان مىگردد؛ وصايايى از قبيل اينكه همواره تقواى الهى را پيشه خود سازند و از احدى غير از حق تعالى خوف نداشته باشند و بر كسى و چيزى غير از ذات مقدس الهى تكيه نكنند.
نمونههايى از مطالب مطرح شده در پارهاى از مقالات كتاب:
1. هر مؤمنى در احوال خويش، ناگزير از سه چيز است: امرى كه آن را امتثال نمايد؛ نهىاى كه از آن اجتناب كند و قدرى كه به آن راضى شود.
2. هر گاه بنده به بليهاى دچار شود، نخست، به خويش تكيه مىكند؛ اگر خلاصى نيافت، از كسانى همچون سلاطين و صاحبمنصبان و دنياداران و... يارى مىجويد؛ اگر رهايى نيافت، با دعا و زارى و ثنا، به پروردگار خويش رجوع مىكند. وى تا زمانى كه خود بتواند گرفتاريش را رفع كند، به خلق مراجعه نمىكند و تا زمانى كه خلق را ياور خود بيابد، به خالق رجوع نمىنمايد.
آنگاه اگر در نزد خالق نصرتى نيابد، خود را در پيش روى او مىافكند و پيوسته با بيم و اميد، درخواست و تضرع و زارى مىكند، سپس خالق دعاى وى را اجابت نمىكند تا از همه اسباب بريده شود... تا جايى كه جز فعل حق را نبيند و موحدى داراى يقين گردد...
3. اهل مجاهده را ده خصلت بايد كه اگر استوارش دارند، به مراتب عالى دست مىيابند: سوگند نخوردن به خدا، خواه راست و خواه دروغ؛ اجتناب از دروغ، خواه شوخى و خواه جدى؛ اجتناب از خلف وعده؛ اجتناب از لعنت كردن هر كسى؛ اجتناب از نفرين نمودن هر كسى، حتى كسى كه به وى ستم كرده و...
نمونهاى از وصاياى شيخ به فرزندان خويش:
وصيت به فرزندش، عبد الوهاب: بر تو باد تقواى الهى، از هيچكس جز خدا نترس، به هيچكس جز خدا اميدوار مباش، همه حوائج را به خدا واگذار و جز بر او تكيه مكن و...
لازم به ذكر است كه در تتمهى اين رساله، قصيدهى عينيه شيخ و ساير قصايد منسوب به وى آورده شده است تا براى طالبان معارف عرفانى مفيد واقع گردد
ج) «قلائد الجواهر»: اين رساله، در باره اولاد و ازواج و مولد و وفات و مناقب شيخ عبد القادر گيلانى نوشته شده است. كتاب، فاقد باببندى و فصلبندى مرسوم است، ولى مطالب آن، در قالب يك مقدمه و 18 عنوان كلى متنوع همچون: «ذكر ازواجه رضى الله عنه»، «ذكر ما حضرنى من اولاده رضى الله عنه و عنهم»، «و له رحمة الله عليه»، «ذكر من حضرنى من اولادهم رضى الله عنهم»، «ذكر اولاد ابى صالح نصر بن عبد الرزاق»، «اولاد الشيخ شمس الدين محمد»، «ذكر اولاده»، «ذكر ذريتهم كثر الله منهم»، «ذكر اولاد الشيخ محيى الدين»، «ذكر اولادهما»، «و من ذرية الشيخ حسن بن علاء الدين»، «ذكر اولاده و اولاد اولاده»، «اولاده كثر الله منهم»، «ذكر اولاد الشيخ محمد بن عبد العزيز الجيلى الجبالى تغمدهم الله برحمته»، «ولده البدر حسن بن محمد بن شرشيق بن محمد بن عبد العزيز بن الشيخ عبد القادر الجيلى الجبالى»، «ذكر مناقب السادات المشايخ الذين اثنوا عليه الموعود بذكرهم رضى الله عنهم»، «ذكر مولده و وفاته رضى الله عنه» و«و لنختم هذا المختصر بذكر شىء من مناقبه»، ارائه شده است.
پارهاى از مطالب مطرح شده در كتاب:
يكى از صالحين، به شيخ گفت: چرا ازدواج كردى؟ گفت: ازدواج نكردم تا زمانى كه رسول خدا(ص)، به من فرمود: ازدواج كن!
شيخ را چهار زوجه بوده و 49 فرزند(27 پسر و بقيه دختر).
يكى از معروفترين فرزندان شيخ عبد القادر، شيخ عبد الوهاب است. او پس از تحصيل فقه و حديث در نزد پدر و ديگران، در طلب علم به بلاد عجم سفر كرد. او در زمان حيات پدر، به نيابت از وى، در سال 543 در مدرسه او آغاز به تدريس كرد و...
به گفته قطب يونينى، شيخ عبد القادر در سنه 470، متولد شد. فرزند شيخ عبد القادر، عبد الرزاق، از قول پدر نقل كرده كه وى فرمود: «در سالى كه تميمى در بغداد فوت كرد، من وارد آن شهر شدم در حالى كه 18 ساله بودم»(تميمى در سال 488 فوت كرد).
شيخ عبد القادر گويد: آن زمان كه من كودكى صغير در مكتب بودم، هر روز فرشتهاى(كه نمىدانستم او فرشتهاى است كه بهصورت بنى آدم درآمده) مرا از خانه به مكتب مىرساند و به كودكان دستور مىداد كه در مجلس براى من جا باز كنند و با من مجالست مىنمود تا موقعى كه به خانه بازگردم. روزى از وى پرسيدم: تو كيستى؟ گفت: «من فرشتهاى از فرشتگانم كه خدا مرا بهسوى تو فرستاده تا مادامى كه تو در مكتبخانهاى با تو باشم» و من در هر روز، به اندازهاى مىآموختم كه ديگران، در يك هفته نمىآموختند.
د) «السيف الربانى»: قصه تدوين اين رساله كه داراى يك مقدمه، دو باب و يك خاتمه است، چنين است:
يكى از دوستان مؤلف، رسالهاى را نزد او مىآورد كه در آن، اتصال نسب شيخ عبد القادر به اصل نبوى نفى شده و مقامات و كرامات وى انكار گرديده و به اولاد و احفاد و خواص پيروان وى تعرض شده و افادات نفيس او، مورد توجيهات ناروا قرار گرفته است. مؤلف، خشمگين و نگران شده و همچون كسى كه در برابر دزدى مهاجم برمىخيزيد، بپاخاسته و با خود گفته: «شل باد دست كسى كه گردن اين سركش را با شمشير دانش نزند» و پس از استخاره و مشورت با يكى از اساتيد و بزرگان زمان خويش، به تأليف اين كتاب همت گمارده است.
باب اول، در باره نسب شيخ و خاندان وى است. در اين باب، شيخ، از طرف پدر، منتسب به امام حسن(ع) و از طرف مادر، منتسب به امام حسين(ع)، خوانده شده است.
باب دوم، در مورد حال و طريقه شيخ است. نويسنده، در اين باب، با تمسك به اقوال برخى از بزرگان، افراد را از انكار بر صوفيان برحذر مىدارد؛ اقوالى از اين دست: «حرام است بر هر خردمندى كه نسبت به احدى از اولياى الهى بدگمان شود و لازم است كه تا زمانى كه به درجه آنها نرسيده، گفتار و كردار آنها را توجيه و تأويل نمايد و تنها افراد كمتوفيق از اين كار ناتوانند».
وى، نقل مىكند كه شخصى، از استاد و سرور ما، محمد بن ابو القاسم، در باره اين سخن شيخ كه مىگويد: «قطب، تنها، خادم و غلام من است»، پرسش نمود كه مگر رتبهاى بالاتر از قطبانيت وجود دارد؟ و او پاسخ داد: آرى، خلافت...
مصنف، در ذيل عنوان«ختام نافع و الهام رافع»، قصيدهاى 29 بيتى را در مدح شيخ با اين مطلع ذكر مىكند:
مسحت بالقدم الشريفة ناظرى | و حشاشتى فى باطنى مع ظاهرى |
---|
مؤلف، در خاتمه، هشت مبحث را كه در كتاب«بهجة الاسرار» شيخ على شطنوفى(كه اولين كتابى است كه در شأن شيخ عبد القادر تصنيف شده است)، ذكر شده، ولى معترضين به شيخ، زيبايى آنها را درنيافتهاند، مطرح كرده است؛ مباحثى از اين قبيل: «حماد دباس، استاد شيخ، در مورد وى گفته است: شيخ، از خدا قول گرفته است كه با وى مكر نكند»، «ماه و سال و خورشيد و... بر شيخ درود مىفرستادند و با وى همسخن مىشدند» و...
وضعيت كتاب
كتاب، توسط احمد فريد المزيدى، تحقيق و تصحيح شده است. وى، در آغاز هر كدام از رسالهها، به توضيح در مورد نويسنده آن و ذكر آثار وى پرداخته است.
پاورقىها، به ذكر منابع روايات اختصاص يافته است.
فهرست محتويات، در آخر كتاب ذكر شده است.
كتاب، به همت آقايان مسلم زمانى و كريم زمانى ترجمه گرديده است.
وابستهها
پیوندها