شب ظلمانی شاهنشاهی

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

شب ظلمانی شاهنشاهی، اثر اصغر مددی (متولد 1358ش) مجموعه‌ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) درباره حکومت‌های پادشاهی در ایران است. هدف از جمع‌آوری این بیانات، ارائهٔ تحلیلی تاریخی از موضع نظام جمهوری اسلامی در قبال سلطنت، با تأکید بر فساد و استبداد حکومت‌های قاجار و پهلوی، برای آگاهی‌بخشی به نسل جوان است.

شب ظلمانی شاهنشاهی
شب ظلمانی شاهنشاهی
پدیدآورانخامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران (نويسنده) مددی، اصغر (گردآورنده)
عنوان‌های دیگربیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه‎ای (مد ظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره‎ی حکومتهای پادشاهی ایران
ناشرخبرگزاری فارس
مکان نشرایران - تهران
سال نشر1397ش
چاپ6
شابک978-964-8218-01-2
موضوعخامنه‎ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، 1318 - - نظریه درباره سیاست و حکومت - ایران - تاریخ - قاجاریان، 1193 - 1344ق. - سیاست و حکومت - ایران - تاریخ - جمهوری اسلامی، 1388 -
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
/م4ش2 1692 DSR
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

کتاب در پنج فصل اصلی تدوین شده است که به ترتیب شامل تفاوت ولایت و سلطنت در اسلام، مفاسد کلی سلطنت، مفاسد دوران قاجار، مفاسد مشترک دوران قاجار و پهلوی و در نهایت مفاسد دوران پهلوی است.

گزارش محتوا

فصل اول: تفاوت ولایت و سلطنت در اسلام در این فصل بیان می‌شود که در دیدگاه اسلام، حکومت پادشاهی امری نامطلوب (بد) است، زیرا پادشاهی به معنای مالکیت مطلق و بدون قیدوشرط پادشاه بر مردم و کشور بوده و از نظر اسلام مردود است. برخلاف حکومت پادشاهی که بر قهر و غلبه استوار است، نظام اسلامی بر پایهٔ ولایت است که در آن، حاکم فاقد قدرت مطلق بوده و انتخابی است. ولایت به معنای پیوند عاطفی، معنوی و اعتقادی با مردم است و در تضاد کامل با سلطنت قرار دارد. در ولایت، معیار حکومت، خدمت به مصالح مردم و جامعه بوده است، درحالی‌که سلطان به‌عنوان یک فرد، منافع خود را بر مصالح ملت ترجیح می‌دهد[۱].

فصل دوم: مفاسد سلطنت دو هزار و پانصد‌ساله، این بخش به ماهیت کلی نظام سلطنتی می‌پردازد و ویژگی اصلی آن را دیکتاتوری می‌داند که در طول تاریخ ایران، هیچ فردی دارای اختیار و رأی نبوده است و فرمانروایان بدون استثنا مستبد بوده‌اند. سلطنت دارای یک ایدئولوژی ذاتی بر مبنای استثمار، فساد و قهر و غلبه است و این موضوع در تاریخ ایران که حکومت‌ها غالباً برآمده از قهر و غلبه بوده‌اند، خود را به‌وضوح نشان می‌دهد. پادشاهان، فارغ از تمایلات شخصی، مظهر بارزترین خصلت‌های بشری نظیر استبداد و ظلم بوده‌اند و همچنین اغلب وسیله‌ای در دست دشمنان و قدرت‌های بیگانه (انگلستان و آمریکا) برای تسلط بر منطقه قرار داشتند[۲].

فصل سوم: مفاسد دوران قاجار، فساد در دورهٔ قاجار عمدتاً متأثر از شروع نفوذ استعمار خارجی، به‌ویژه انگلستان، بود. این دوره آغازگر فساد اخلاقی و سقوط علمی کشور بود؛ دوره‌ای که در آن زمینه‌های رشد علمی و کارآفرینی از بین رفت و استعدادهای درخشان مردم تضعیف شد. دوران قاجار، دوره‌ای بود که کشور را به‌سوی وابستگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی سوق داد. همچنین، در این دوره روشنفکران تقلیدی نیز پدید آمدند که با غرب‌گرایی، بنیان‌های دینی و فرهنگی مردم را هدف قرار دادند و به دشمنی با اسلام پرداختند. نمونهٔ بارز این وابستگی، امتیازاتی بود که به خارجی‌ها داده شد، مانند امتیاز انحصار گمرکات، دخانیات، راه‌آهن و... در زمان ناصرالدین‌شاه[۳].

فصل چهارم: مفاسد مشترک دوران قاجار و پهلوی، این فصل به وجوه مشترک دو رژیم آخر پادشاهی ایران می‌پردازد که مهم‌ترین آن وابستگی به بیگانگان و سرسپردگی به قدرت‌های استعماری بود. این وابستگی نه‌تنها سیاسی و اقتصادی بود، بلکه در حوزه‌های فرهنگی و علمی نیز رخ داد، جایی که استعدادهای ملی سرکوب شدند و تقلید کورکورانه از غرب ترویج شد. در هر دو دوره، ثروت کشور، به‌ویژه نفت (در دورهٔ پهلوی)، بدون توجه به منافع ملی به غارت رفت. این حکومت‌ها با تمامیت و آزادی ملت بیگانه بودند و تنها هدفشان حفظ خود و اجرای سیاست‌های استعماری بود[۴].

فصل پنجم: مفاسد دوران پهلوی، دورهٔ پهلوی به‌عنوان رژیمی که بر اساس وابستگی کامل به غرب (انگلیس و آمریکا) و دیکتاتوری سرسختانه اداره می‌شد، مورد بررسی قرار می‌گیرد. این رژیم دیکتاتور، علاوه بر وابستگی خارجی، به طور گسترده‌ای به فساد اقتصادی (غارت منابع نفت) و اخلاقی آلوده بود. در این دوره، با هدف تضعیف فرهنگ و هویت ملی، سیاست‌هایی مانند کشف حجاب به اجرا درآمد. وابستگی اقتصادی در این رژیم چنان عمیق بود که ایران به‌صورت کامل به مصرف‌کنندهٔ محصولات خارجی تبدیل شد و صنایع داخلی نابود گردید. همچنین، دستگاه قضایی پهلوی، به‌ویژه در دورهٔ رضاشاه، فاسد و ابزار قدرت بوده و عدالت در آن جایگاهی نداشت. همچنین در این دوره، به روحانیون و مراجع دینی حمله‌های سیاسی و تبلیغاتی شد تا نفوذ دین در جامعه از بین برود[۵].

پانویس

  1. متن کتاب، ص1- 11
  2. همان، ص13- 28
  3. همان، ص29- 41
  4. همان، ص43- 85
  5. همان، ص87- 189

منابع مقاله

مقدمه و متن کتاب.


وابسته‌ها