اساطیر ایرانی در متون مانوی

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    اساطیر ایرانی در متون مانوی
    اساطیر ایرانی در متون مانوی
    پدیدآورانپلاسید، علی‌رضا (مؤلف)
    ناشرپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
    مکان نشرایران - تهران
    سال نشر1390
    چاپیکم
    موضوعاسا‌طیر ایرانی‌,ما‌نویت‌,اسطوره‌
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    BL ۲۲۷۰/پ۸الف۵

    اساطیر ایرانی در متون مانوی، تألیف علی‌رضا پلاسید، حاوی بررسی مفهوم اسطوره و به‌ویژه ساختار اسطوره‌های مهم ایران باستان از قبیل اساطیر مانویت و زروانیسم و آیین مهر است.

    نویسنده با روش تحقیقی - تحلیلی و با استناد به آثار مهم محققان، آن را به انجام رسانده است.

    کتاب مزبور در پنج فصل سامان‌دهی شده است. فصل نخست، دربردارنده کلیاتی درباره تبیین مفهوم اسطوره و دین، از نظر محققان، و تعریف‌های مکتب‌های گوناگون از اسطوره است. نویسنده در ادامه، همین فصل، بن‌مایه گنوستیکی مانویت را بررسیده، کلیاتی درباره گنوسیسم از قبیل تبیین آموزه‌ها و معرفی بزرگان آن می‌آورد.

    فصل دوم، اساطیری مربوط به آفرینش را از منظر مانویت و آیین زروانی، و سیر و چگونگی فرایند آن را از نظر می‌گذراند. نگاهی به مهم‌ترین مفاهیم آیین زروانی، از جمله آموزه دو بن، خدای دو جنسی و چهارگانه بودن خدای زروان، مطالب فصل سوم را تشیکل می‌دهند. فصل چهارم، به بررسی خدای مهر، در وداها، اوستا، متون میانه دوران ساسانی، متون مانوی و نقش عملکرد آن در آفرینش جهان و مهم‌ترین نمادهای آن در این متون اختصاص دارد. در آخرین فصل کتاب نتیجه‌ای از مطالب آن به اختصار ارائه شده است[۱].

    در فصل پنجم (نتیجه‌گیری)، پلاسید پس از بررسی بستر اندیشه اساطیری مانویت و مقایسۀ آن با اساطیر ایرانی، نخست به «گنوستیسیسم» و اساطیر آن می‌پردازد و چند همسانی را که میان اساطیر گنوسیک، مانوی و اسطوره‌های ایرانی است، نشان می‌دهد. او می‌گوید گنوستیسیسم در عمل، «اسطوره» را عقلانی و نظام‌مند کرد؛ به‌گونه‌ای که مسائل مابعدالطبیعه از راه اساطیر گنوستیک بستری مناسب یافتند تا بتوان به آن‌ها نگاه غیر اسطوره‌ای انداخت. اساطیر ایرانی نیز دارای همانند بستر فرایند گنوستیک‌کردن اساطیر بودند. اسطوره‌های ایرانی مسائل انتزاعی (به‌ویژه مسائل کلامی) بسیاری را از راه رسانۀ اساطیر بیان می‌کردند و این فرایند در مانویت به اوج خود رسید. از سوی دیگر، همسانی‌های بسیاری میان اسطوره‌پردازی (و اصولا ماجراهای اساطیری مانویت) و آنچه در دین زرتشت دوران میانه، به‌ویژه دورۀ ساسانی بوده است، دیده می‌شود. اندیشمندانی چون بنونیست و نیبرگ «زروانیسم» را از منابع مانویت می‌دانند. زوندرمان نیز به همسانی‌هایی میان روح زنده (مِهریَزد) و مِهر زرتشتی اشاره کرده، می‌گوید وابستگی‌های بسیاری را می‌توان میان داستان‌های اساطیری این دو بازشناخت. این بررسی‌ها بر همسانی کنش‌های مِهر در آفرینش که میان مانویت و متون زرتشتی است، تاکید دارند. برخی مانند «بنونیست» بر این باورند که جایگاه زروان در مانویت، به‌سانِ «خدای آفریدگار و سرور کیهان و پدر اهرمزد»، ناشی از نفوذ کیش زروان در این دین است. این مدعا را می‌توان در متون قبطی این دین، در مفاهیمی چون «داور بزرگ»، «نخستین چیز استقراریافته» و «ریشۀ همۀ نورها» بازیافت. بنونیست همچنین می‌گوید که یونانیان آیین زمان «اکران» را از دیرباز نزد زرتشت و مغان بازشناخته بودند. آنان مفهوم «آئون» (اعصار ازلی) را از کیش زروان وام گرفتند.

    نشانه‌های بسیاری را نیز می‌توان یافت که گواهی می‌دهد مانی و پیروان بلافصل او از دین‌های ایرانیِ پیشین آگاهی گسترده‌ای داشته‌اند. مانی در ستایش «روح زنده» یا «مهریزد» در متون فارسی و پارتی مانوی، از آن با صفتِ «دارندگی هزارچشم روشن» یاد می‌کند که با «ده‌هزار چشم» داشتنِ مهر در مهر یَشت چندان تفاوت ندارد. مهریزد (روح زنده) پس از کشتار دیوان، آسمان و زمین را از اجسادشان می‌آفریند. این نقش مِهر در مانویت، به کیش مهرِ ایرانی تعلق دارد. مانویان سغدی و بخشی از مانویانِ پارتی زبان، مهر را با «فرستادۀ سوم» یکی انگاشتند و صفت خورشید را در او برجسته نمودند. کیش مانی روندی را به اوج خود رساند که اساطیر ایرانی در دگردیسی‌های خود، راه را برای جای‌دادن مفاهیم انتزاعی بیشتر در لابه‌لای داستان‌ها و مفاهیم اساطیری هموار کردند و خدایانی که تجسم نمادین عناصر طبیعت بودند، جای خود را به خدایان مفاهیم انتزاعی دادند و نیز خدایی چون «زروان» هویت انتزاعی پُررنگ‌تری یافت و خدای نادیدنی شد. این روند که در اوستای متأخر دچار بن‌بست‌هایی با بازگشت خدایان اساطیر باستان شده بود، راه خود را بازیافت و اساطیری را در کسوت اساطیر باستانی رقم زد که در پی تکوین هویت ضد خودشان بودند؛ دیگر «مهریَزدِ» مانوی به‌سان «مهر» باستانی، خدای نمادهای طبیعی در مانویت اصیل نیست. او خدایی «جهان‌آفرین» است که می‌آفریند، اما خشم او چندان با جنگ و نابودی گریبان سرزمین‌ها را نمی‌گیرد؛ یا آنکه دیگر، زروان خدای ماورای بدی و خوبی به‌سان کیش زروان نیست، بلکه خدایی است که سرکردۀ روشنی و آفرینش است نه آنکه بستری برای آفرینش در قالب زمان بیکران باشد. این خدا نقش ملموس‌تری از زروان اصلی یافت که می‌توان گفت او را «خداتر» کرد. این روند فقط به‌وسیلهٔ یک ترفند بسیار بنیادین، یعنی «التقاط» شدنی بود که گنوستیسیسم بستر مناسب آن به شمار می‌آمد. مانی هوشیارانه از همۀ این عناصر بهره برد و دینی بدین‌سان پیچیده و درعین‌حال منسجم پدید آورد، دینی که یک‌دستش در ترکستانِ چین و دست دیگرش در شمال آفریقا و حتی شرق امپراطوری رُم گستره داشت. دلش در ایران و میان‌رودان می‌تپید؛ دینی چنان منسجم که پس ازمیان‌رفتن دل نیز دست‌هایش در این دو کران دنیای متمدنِ آن روزگار تا چندین سده به زندگی ادامه داد و آثار ادبی و هنری بسیاری را بر جای گذاشت که در میان آثار سده‌های میانی جایگاهی بنیادین دارند.[۲]

    پانویس

    1. شرفایی، محسن؛ اکبری چناری، علی؛ ص357-358
    2. ر.ک: متن کتاب، ص147-143

    منابع مقاله

    1. شرفایی، محسن؛ اکبری چناری، علی؛ کتاب‌شناسی توصیفی ادیان (دفتر چهارم: ادیان ایران باستان)، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، چاپ اول، 1396ش.
    2. متن کتاب.

    وابسته‌ها