پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک
پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک، نوشتهی استاد محمدتقی مصباح (1313-1399ش)، مجتهد، فیلسوف و مفسر قرآن است. این کتاب، با هدف تقویت مبانی فکری مسلمانان و پاسخگویی به شبهات و حملات ایدئولوژیک علیه نظام اسلامی تألیف شده است.
| پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک | |
|---|---|
| پدیدآوران | مصباح یزدی، محمد تقی (نويسنده) هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق (گردآورنده) |
| ناشر | مؤسسه در راه حق |
| مکان نشر | ایران - قم |
| سال نشر | 1361ش |
| چاپ | 2 |
| زبان | فارسی |
| تعداد جلد | 1 |
| کد کنگره | /م5پ2 232/1 BP |
| نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
لازم به ذکر است که بخش سوم کتاب، با عنوان «پیرامون ایدئالیسم و رئالیسم»، به قلم دکتر احمد احمدی (معاصر) نگاشته شده است.
اهمیت کتاب
این کتاب به دلایل متعددی دارای اهمیت است:
- دفاع ایدئولوژیک: این اثر به دفاع از مواضع ایدئولوژی اسلامی و روشن کردن نقاط مبهم و قابل مطالعه میپردازد و عناصر فکری بیگانه را که قصد تخریب مبانی اعتقادی و اخلاقی دارند، رسوا میسازد.
- تقویت مبانی فکری و اعتقادی: کتاب به دنبال تقویت مبانی اعتقادی و روحی پیشرو و تشکیل گروههای متمرکز مرکزی است تا با آگاهیبخشی، افراد جامعه را در برابر نفوذ فکری بیگانگان مقاوم سازد.
- پاسخ به مسائل بنیادی فلسفی: این کتاب به مسائل اساسی چون جهانبینی، شناخت، علت و معلول و حرکت میپردازد که برای داشتن برنامهای صحیح از زندگی فردی و اجتماعی لازم است.
ساختار
این کتاب، شامل هفت بخش (فصل) است که هریک به یک موضوع فلسفی یا ایدئولوژیک میپردازد.
سبک نگارش
- تحلیلی و استدلالی: نویسندگان، بهصورت منطقی و استدلالی به بررسی مسائل میپردازند و برای اثبات ادعاهای خود، از براهین عقلی استفاده میکنند.
- دفاعی و نقادانه: شیوه نگارش کتاب در مواجهه با مکاتب فکری رقیب، بهویژه مارکسیسم، نقادانه و دفاعی است؛ نقاط ضعف و تناقضات آنها را بهتفصیل بیان میکند.
- تبیین مفاهیم بنیادین: نویسندگان به تبیین دقیق مفاهیم بنیادی فلسفی میپردازند و آنها را در چارچوب اصول دین تبیین میکنند.
- پرهیز از پیچیدگی غیر ضروری: باوجود عمق مباحث، تلاش میشود مطالب بهگونهای روشن و قابل فهم ارائه شود.
- مبتنی بر منابع معتبر: در طول کتاب به نظرات و آثار فلاسفه و اندیشمندان مختلف ارجاع داده میشود و نقدها مستند به اقوال آنها است.
گزارش محتوا
جهانبینی (فصل اول): این بخش، به بررسی مسائل اساسی جهانبینی، از جمله نقش انسان در هستی، معنای زندگی و جایگاه ارزشهای انسانی میپردازد. بر اهمیت یک جهانبینی صحیح که بر مبنای اصول عقلی و الهی استوار باشد، تأکید میکند و آن را بهعنوان زیربنای یک زندگی هدفمند و سعادتمند معرفی مینماید. کتاب در این بخش به نقد رویکردهای مادیگرایانه میپردازد که قادر به پاسخگویی به نیازهای عمیق انسانی و ارائه معنای واقعی برای زندگی نیستند؛ زیرا آنها را تنها به امور حسی و مادی محدود میکنند. همچنین این فصل به نقد و بررسی دیدگاههای فلسفههای مادی میپردازد و تبیین میکند که چگونه این دیدگاهها حقایق را تحریف کرده و به دلیل پیشفرضهای نادرست، نمیتوانند راهنمای کاملی برای انسان باشند[۱].
شناخت (فصل دوم): این فصل، به مبحث «شناخت» و گونههای آن میپردازد و تلاش میکند معیاری برای بازشناسی صحت و سقم ادراکات ارائه دهد. شناخت به سه قسم کلی: سطحی (حسی)، علمی (تجربی) و فلسفی (عقلی) تقسیم میشود. در این بخش، نظریه شناخت مارکسیستی، که هرگونه شناخت را تنها بازتاب ماده میداند و به انکار وجود هرگونه درک غیر مادی میانجامد، مورد نقد قرار میگیرد. کتاب، استدلال میکند که ادراکات انسان تنها به حواس ظاهری محدود نمیشود، بلکه شامل قوای درونی و الهامات نیز میگردد. همچنین، به بحث «حقیقت مطلق و نسبی» پرداخته و بیان میکند که اگرچه برخی شناختها ممکن است در شرایط خاص نسبی باشند، اما حقایق بنیادی، مطلق و غیر قابل تغییرند. مفهوم «ادراک حضوری و حصولی» نیز تبیین میشود، که درک حضوری به معنای آگاهی بیواسطه و مستقیم از اشیا است[۲]. توجه: دو بخش یادشده، به قلم محمدتقی مصباح یزدی است.
پیرامون ایدئالیسم و رئالیسم (فصل سوم)، نوشته احمد احمدی: این فصل به بررسی دو مکتب مهم فلسفی «ایدئالیسم» و «رئالیسم» میپردازد و تفاوتهای بنیادین آنها را توضیح میدهد.
این بخش، بهتفصیل به مکاتب ایدئالیستی که افراد مختلف نظیر افلاطون، دکارت، بارکلی و هگل به آن معتقدند، میپردازد و نقدها و استدلالهای خود را در برابر هریک از آنها ارائه میدهد. همچنین، به نقد رویکرد مارکسیستی در انکار ایدئالیسم میپردازد و بیان میکند که تلاش مارکسیستها برای نفی ایدئالیسم از طریق مادیگرایی دیالکتیکی، غالباً با خطاها و سفسطههای فکری همراه است. دیدگاه اسلام در اینباره، که وجود واقعیتی فراتر از ماده را میپذیرد و به خالق و روح اعتقاد دارد، با هیچیک از ایدئالیسم افراطی یا ماتریالیسم خام منطبق نیست[۳].
علت و معلول (فصل چهارم): این فصل، مفهوم «علت و معلول» را در فلسفه اسلامی تبیین میکند و اهمیت آن را در فهم پدیدههای جهان نشان میدهد؛ به نقد نظریه مارکسیستی میپردازد که بهجای علت و معلول، به «تصادف» یا «تضاد» در پدیدهها اعتقاد دارد و این دیدگاه را از نظر عقلی و تجربی نابسنده میداند. کتاب بر این اصل تأکید دارد که هر پدیدهای معلول علتی است و هیچ چیز بدون علت به وجود نمیآید و این رابطه از قوانین کلی طبیعت است. این بخش انواع علتها (مادی، فاعلی، غایی، صوری) را شرح داده و نقش هریک را در پدید آمدن معلول بررسی میکند. همچنین، بر ضرورت وجود علت فاعلی و تقدم زمانی آن بر معلول تأکید میکند و نظریه مارکسیستی «خود علت بودن ماده» و «سنتز» را نقد مینماید[۴].
حرکت (فصل پنجم): این فصل، به مفهوم فلسفی «حرکت» میپردازد و آن را بهعنوان یک واقعیت مستمر و تدریجی در هستی تبیین میکند؛ به دیدگاههای مختلف درباره حرکت در طول تاریخ فلسفه اشاره کرده و آنها را نقد میکند. در این بخش، «حرکت دیالکتیکی» در فلسفه مارکسیسم، که حرکت را بهعنوان خاصیت ذاتی ماده و مستقل از عامل خارجی میداند، مورد بررسی و نقد قرار میگیرد. کتاب استدلال میکند که حرکت، پدیدهای متغیر و محدود است و نمیتواند جاودان باشد. همچنین، تبیین میکند که حرکت نیازمند یک مبدأ و عامل خارجی است و نظریه خودآفرینی ماده و حرکت خودجوش آن را رد مینماید. این بخش، ویژگیهای حرکت را، از جمله دایرهای یا خطی بودن و انواع مختلف آن را تشریح میکند[۵].
«دیالکتیک»[۶] و «جهانبینی مادی»[۷]، عنوان سایر بخشهای کتاب میباشد.
توجه: بخشهای چهارم تا آخر نیز به قلم محمدتقی مصباح یزدی نوشته شده است.
پانویس
منابع مقاله
متن کتاب.