تاریخ تمدن اسلام (ترجمه)

    از ویکی‌نور
    تاریخ تمدن اسلام (ترجمه)
    نام کتاب تاریخ تمدن اسلام (ترجمه)
    نام های دیگر کتاب تاریخ التمدن اسلامی

    �تاریخ التمدن اسلامی. فارسی

    پدیدآورندگان زیدان، جرجی (نويسنده)

    جواهر کلام، علی (مترجم)

    زبان فارسی
    کد کنگره ‏DS‎‏ ‎‏35‎‏/‎‏26‎‏ ‎‏/‎‏ز‎‏9‎‏ ‎‏ت‎‏2041
    موضوع تمدن اسلامی

    تمدن عربی

    کشورهای اسلامی - اوضاع اجتماعی

    ناشر امير کبير
    مکان نشر تهران - ایران
    سال نشر 1372 هـ.ش
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE10305AUTOMATIONCODE


    معرفى كتاب

    تاريخ تمدن اسلام ترجمه فارسى كتاب تاريخ التمدن الاسلامى است كه به موضوع تمدن اسلامى مى‌پردازد. اين ترجمه توسط آقاى على جواهر كلام صورت گرفته است. در اين كتاب مجموع پنج جلد كتاب زيدان گنجانده شده است.

    ساختار كتاب

    كتاب مشتمل بر مقدمه‌اى به قلم ناشر، شرح حال مولف، مقدمه‌اى به قلم مولف و پنج جلد(بخش) مى‌باشد. هر يك از مجلدات نيز داراى يك مقدمه و بخشهاى متعدد مى‌باشد.

    گزارش محتوا

    كتاب نخستين تاريخ شرقى در موضوع تمدن اسلامى و يكى از برجسته‌ترين آثار زيدان است كه نخست به صورت مقاله‌هاى مسلسل در مجله الهلال و سپس به صورت كتابى مستقل در پنج مجلد به چاپ رسيد.

    در هر يك از مجلدات اين كتاب به ترتيب مطالب ذيل مورد بحث و بررسى قرار گرفته است:

    جلد اول: تمدن و اوضاع مردم عرب پيش از اسلام تا ظهور اسلام و كمى قبل از آن، حكومت عرب در دوره جاهليت، اوضاع كعبه و قريش تا ظهور اسلام، چگونگى دعوت اسلام، انتشار اسلام، فتوحات اسلامى، خلفاى اموى، خلفاى عباسى، خلفاى اندلس، خلفاى فاطمى و غيره.

    جلد دوم: ثروت مملكت اسلامى، ثروت رجال دولتى و خلفاى اسلام، موجبات پيدايش آن ثروتها و از دست رفتن آن، ثروت اهالى شهرها و ده‌ها.

    جلد سوم: علوم و ادبيات عرب و علوم و ادبيات اسلامى، علوم و ادبيات بيگانه، مدرسه‌ها و كتابخانه‌هاى اسلامى.

    جلد چهارم: سياستهاى دولتهاى اسلامى، وضع حكومت خلفاى راشدين، امويان، عباسيان، امويان اندلس، فاطميان و سياست هر يك در تحكيم مبانى فرمانروايى و رفتار آنان با مردم.

    جلد پنجم: نظامات اجتماعى و طبقات مردم و عادات و رسوم اجتماعى و زندگى خانوادگى و تمدن و تجمل و آثار عمران در ممالك و شهرها و دستگاه فرمانروايان اسلامى.

    اهميت كتاب

    تاريخ تمدن اسلامى زيدان از اين نظر حائز اهميت بسيار است كه تاريخ‌نگارى كهن را به تاريخ‌نگارى جديد متصل كرد. به گفته برخى از محققان زيدان حلقه وصل ميان نهضت علمى عرب و نهضت استشراق در اروپا و امريكا بود. او با انديشه پويا و منطق واقع‌گرا، و نگرش نوين خود توانست در روايات كهن اسلامى روحى دوباره بدمد و آن را در قالبى علمى ارائه دهد. زيدان سنّت تاريخ‌نگارى اسلامى را متحوّل ساخت و تاريخى را كه پيش از آن تنها ويژگى سياسى و نظامى داشت، برمبناى تمدن و فرهنگ به نگارش در آورد؛ چرا كه معتقد بود: تاريخ يك ملت، تاريخ جنگها و پيروزيها و شكستهاى آن ملّت نيست، بلكه تاريخ واقعى هر ملتى، تاريخ تمدن و فرهنگ آن مى‌باشد.

    پيش از زيدان، تاريخ‌نگار اسلامى در اشكال «تاريخ خبر»، «صورت وقايع نگاشتى» و اشكال فرعى، يعنى «تاريخ‌نگارى دودمانى»، «تقسيم برحسب طبقات» و «تنظيم تبارشناختى» خلاصه مى‌شد و آثار تاريخى در قالب «تواريخ عالم»، «تواريخ محلى يا ناحيه‌اى» و«تواريخ معاصر و خاطرات» ارائه مى‌گرديد؛ اما زيدان نه يك مورخ روايتى، نه يك وقايع‌نگار و نه يك سالنامه‌نگار است، بلكه او را بايد فيلسوف و جامعه‌شناس تاريخ خواند كه يكى از دوره‌هاى مهم تاريخى جهان، يعنى دوره تمدن اسلامى را با شيوه‌اى علمى به نگارش در آورده است. وى همچون ابن خلدون، فيلسوف بزرگ تاريخ اسلامى، در پى يافتن علل حوادث است، نه نقل وقايع. او مى‌نويسد:

    مورخان در نگارش تاريخ اسلام تنها به نقل وقايع مهم مى‌پردازند، اما به اسباب ارتباط دهنده آنها با يكديگر كم‌تر اشاره مى‌كنند و به‌گونه‌اى نيست كه علت يابى و دقت در آنها موجب آسودگى خرد آدمى گردد و يا ذهن خواننده به حقيقت حال آن امّت پى ببرد. با وجود اين ما آنان را در اين كار معذور مى‌پنداريم؛ چرا كه اوضاع زمانه، آنها را از پرداختن به علل حوادث باز مى‌داشته است؛ زيرا رويدادها به گونه‌اى هستند كه مورخ بايد يكى از دو سوى آنها را پيروز بداند، و آنان از همين مطلب پرهيز داشته‌اند. شايد عذرهاى ديگرى نيز در كار بوده است؛ اما امروزه ديگر چنين موانعى وجود ندارد.

    زيدان سنّتى را در تاريخ‌نگارى بنياد نهاد كه پيش از وى در ميان مورخان سابقه نداشت؛ يعنى عوامل سازنده تمدن اسلامى را مورد كاوش قرار داد و اسرار آن را آشكار ساخت. وى كوشيده است تا رويدادها را به اسباب و علل آنها ارجاع دهد و روابط ميان آنها را بيان كند و آنها را با احكام عقلى و نواميس عمران تطبيق دهد.

    به اين ترتيب، زيدان با نگاه فلسفى و علمى خويش، تاريخ‌نگارى را، هم در صورت متحوّل ساخت و هم در محتوا. او به جاى همه اَشكال تاريخ‌نگارى، شيوه نگارش تمدنى را برگزيد و با دخالت دادن عنصر عقل و علم، بسيارى از خرافه‌ها و گزافه‌ها را از صحنه تاريخ اسلام زدود. او به جاى تاريخ «رويدادنگار» به نگارش «تاريخ مفهومى»پرداخت و به جاى «تاريخ رسمى»، «تاريخ علمى» نگاشت، و گويى كه اين شيوه بيش از هر چيز به روشن شدن مسائل مربوط به شئون مدنى و احوال ادارى و مذهبى جامعه اسلامى كمك كرده است.

    اصول روش زيدان

    به طور كلى زيدان در نگارش تاريخ تمدن اسلامى سه‌اصل ذيل را مبناى كار خويش قرارداده است: 1- ريشه‌شناسى تمدن اسلامى، 2- تعليل حوادث و رويدادها تاريخى، 3- كشف حقيقت تمدن اسلامى.

    1- ريشه‌شناسى تمدن اسلامى

    زيدان در ريشه‌شناسى نهضت عربى و فتوحات اسلامى به اين نكته اشاره مى‌كند كه اعراب عدنانى از استعداد تمدن‌سازى برخوردار بودند؛ ولى به دليل اشتغال به منازعه‌هاى داخلى، اين استعداد امكان بروز نمى‌يافت. اين وضعيت هم‌چنان ادامه داشت تا آنكه با يك تهاجم خارجى، آن هم خارجيان متمدن؛ يعنى مردم حبشه در سال موسوم به عام‌الفيل قرار گرفتند و همين فشار موجب شد كه به خود بيايند و راه ترقى خويش را پيدا كنند.

    زيدان واقعه عام‌الفيل را يكى از علل طبيعى نهضت اسلامى مى‌داند كه زمينه‌ساز پيدايش مردانى تاريخ‌ساز شد. وى به طور كلّى غليان فكرى از نظر دين و ادبيات را لازمه طبيعى پيشرفت اسلام - همانند ديگر نهضت‌هاى دينى - مى‌داند.

    از ديدگاه زيدان سواى پيدايش غليان فكرى كه از نظر دينى و ادبى در ميان اعراب پديد آمد و در حقيقت حكم مقدمه لازم و طبيعى ظهور اسلام را داشت، سه عامل ديگر نيز زمينه‌ساز گسترش و سهولت پذيرش اسلام در ميان ديگر ملل بود:

    الف) اختلاف‌هاى دينى ميان روميان

    ب) آشفتگى اوضاع سياسى اجتماعى ايران

    ج) دشمنى ميان مسيحيان و يهوديان

    2- تعليل حوادث

    زيدان درباره علل رويدادهاى تاريخ اسلام، به‌ويژه بر موارد زير، تأكيد مى‌كند:

    الف) دلايل پيشرفت مسلمانان: پيشرفت سريع مسلمانان از ديدگاه زيدان داراى اهميت ويژه است. او درباره علل اين پيشرفت به يازده مورد زير اشاره مى‌كند:

    1- سبك بارى و چابكى اعراب؛

    2- ايمان به قضا و قدر؛

    3- زبردستى در تيراندازى و سواركارى؛

    4- توجّه كامل به انتخاب فرمانده سپاه؛

    5- بردبارى و پايدارى؛

    6- اعتقاد به برترى يافتن اعراب؛

    7- وجود خط بازگشت؛

    8- نفاق و اختلاف داخلى مردم ايران و روم؛

    9- يهود؛

    10- دادگسترى، پرهيزگارى و خوشرفتارى مسلمانان؛

    11-واگذاشتن مردم به حال خود، در سرزمين‌هاى مفتوحه.

    زيدان در تبيين اين علل، با دقت و موشكافى به بيان نمونه‌هايى از تاريخ مى‌پردازد كه در مواردى مى‌تواند به عنوان الگويى عملى مورد استفاده قرار گيرد.

    ب) چگونگى انتقال خلافت اسلامى به امويان: يكى از رويدادهاى شگفت‌انگيز تاريخ اسلام، انتقال خلافت اسلامى به بنى‌اميّه است؛ بنى‌اميّه‌اى كه سرسختانه با پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله مبارزه كردند و تا آخرين لحظه ممكن، از پذيرش اسلام سر باز زدند و تنها با فشار و قدرت نظامى به اسلام گردن نهادند، چگونه توانستند زمام دولت اسلامى را به دست گيرند؟

    زيدان در پى‌جويى علل اين حادثه به اين موضوع اشاره مى‌كند كه رقابت مردم مكّه و مدينه موجب شد تا پس از بيعت مردم با على عليه‌السلام، مخالفان وى مدينه را به سوى مكّه ترك گفته و برضد آن حضرت دسيسه‌چينى كنند. پس از آن، انتقال مركز خلافت از مدينه به كوفه، موجب شد كه على عليه‌السلام مردمانى با وفا را از دست بدهد و گرفتار مردمان كوفه گردد. از آن سو، معاويه با برخوردارى از حمايت قبيله پرقدرت و پرشمار بنى‌اميّه، بسيارى از رجال كاردان و دنياطلب را پيرامون خود گردآورد و على عليه‌السلام را در جنگ با خود ناكام گذاشت. موفقيّت معاويه در تثبيت پايه‌هاى قدرتش در شام او را از چنان موقعيتى برخوردار ساخت كه حسن بن على عليه‌السلام را كه مردم پس از شهادت پدرش با او بيعت كرده بودند، وادار به كناره‌گيرى ساخت، و به اين ترتيب، زمينه براى حكومت بنى‌اميّه فراهم آمد. زيدان آن‌گاه به تشريح حكومت امويان و بيان علل روى كار آمدن آنها مى‌پردازد و در اين راستا موارد ذيل را يادآور مى‌شود:

    1- گرد آمدن سياست‌مداران كاردان عرب، مثل عمروعاص، بر گرد معاويه؛

    2- بركنار بودن على عليه‌السلام از حيله بازى سياسى و افسون و فسانه دنيوى؛

    3- بذل و بخشش فراوان معاويه و ديگر حكمران‌هاى اموى؛

    4-حيله‌گرى، مكارى و سياست بازى بنى‌اميّه و دست يازيدن به هر كارى براى پيش بردن مقاصد پليد خود.

    براساس همين ديدگاه، يعنى پرداختن به اسباب و علل رويدادها، زندگينامه خلفاى اموى و عباسى؛ مگر آن‌جاهايى كه به ماهيّت اين دو خاندان و كاركرد عمومى آنها مرتبط است، براى زيدان حائز اهميّت نيست؛ بلكه او بيشتر به علل پيدايش، تداوم و سقوط آنها اشاره مى‌كند. عياشى و خوش‌گذرانى حاكمان اين هر دو خاندان از علل ضعف و نابودى آنها بود؛ اما آنچه سقوط خاندان بنى‌عباس را به تأخير انداخت انتساب اين خاندان به بنى‌هاشم بود كه مردم را از گرفتن خلافت ايشان باز مى‌داشت تا آنكه مهاجمان مغول به عمر بلند خلافتشان پايان دادند.

    ج) علت توقّف مسلمانان در اروپا: از نگاه جرجى زيدان علت اصلى توقف پيشروى مسلمانان در اروپا، شكست آنان در برابر فرانسه بود و چنان‌چه مسلمانان حاضر در اسپانيا در جنگ با اين بزرگ‌ترين كشور اروپايى پيروز مى‌شدند، امروز همه اروپاييان مسلمان مى‌بودند و همانند ديگر جاهاى مفتوحه، به زبان عربى سخن مى‌گفتند.

    3- كشف حقيقت تمدن اسلامى

    از ديدگاه زيدان هر تمدنى ظاهرى دارد و حقيقتى. ظاهر تمدن‌ها براى همگان قابل مشاهده است؛ مانند ثروت، شكوه، علم، ادبيات، صنعت و ...؛ اما حقيقت تمدن، خير و شر حاصل از آن است كه تنها براى اهل پژوهش آشكار مى‌شود. وى ظواهر تمدن اسلامى را به امور اقتصادى، علوم، ادبيات، سياست و نظام‌هاى اجتماعى تقسيم كرده و چهار جلد از كتابش را به اين امور اختصاص داده است. البته هدف اصلى او بررسى و توصيف اين ظواهر نيست، بلكه مى‌خواهد از اين ره‌گذر به حقيقت تمدن اسلامى، يعنى خير و شر حاصل از آن پى ببرد و در هر يك از دوره‌هاى تاريخ اسلام ميزان اين خير و شر و نيز علل و عواملش را كشف كند.

    وضعيت كتاب

    كتاب مشتمل بر پاورقيهايى به قلم مترجم، فهرست منابع و مآخذ عربى، آلمانى و انگليسى و فرانسه كه توسط مولف به انتهاى كتاب افزوده شده و نيز فهرست مطالب، تصاوير، اعلام مهم اشخاص، اماكن و كتب مى‌باشد.

    منابع

    1- بينش، عبدالحسين، روش شناسى جرجى زيدان در نگارش تاريخ تمدن اسلامى، مجله نامه تاريخ پژوهان، پاييز 1384، ش3، ص40-59.

    2- مقدمه مولف.

    3- مقدمه ناشر.


    پیوندها

    مطالعه کتاب تاریخ تمدن اسلام (ترجمه) در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور