التمام في تفسير أشعار هذيل مما أغفله أبوسعيد السكري
| التمام في تفسير أشعار هذيل مما أغفله أبو سعيد السکري | |
|---|---|
| پدیدآوران | ابنجنی، عثمان بن جنی (نويسنده)
قيسي، احمد ناجي (محقق) حديثي، خديجه عبدالرزاق ( محقق) مطلوب، احمد ( محقق) جواد، مصطفی ( مصحح) |
| ناشر | مطبعة العاني |
| مکان نشر | عراق - بغداد |
| سال نشر | 1381ق - 1962م |
| چاپ | 1 |
| زبان | عربی |
| تعداد جلد | 1 |
| کد کنگره | /ه4الف2 2172 PJA |
| نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
التمام في تفسير أشعار هذيل مما أغفله أبوسعيد السكري، از آثار صرفی، نحوی و واژهشناس قرن چهارم هجری قمری، ابوالفتح عثمان بن عبدالله جنى موصلى، مشهور به ابن جنی (321-392ق)، به شرح الفاظ و مضامین اشعار شاعران گوناگونی میپردازد که واژهشناس و مورّخ قرن سوم هجری قمری، ابوسعید حسن بن حسین سُکَّری مهلّبی بکری بغدادی ازدی (۲۱۲-۲۷۵ق)، توجهی به آن نکرده است. پژوهشگران معاصر، احمد ناجی قیسی، خدیجه عبدالرزاق حدیثی و احمد مطلوب با نظارت علمی شاعر، نویسنده، تاریخدان و زبانشناس عراقی، مصطفی جواد (1321-1388ق)، این کتاب را تصحیح و تحقیق کرده و مقدمه و تعلیقاتی سودمند را بر آن افزوده، ولی درباره شخصیت و آثار ابن جنی بهخاطر شهرتش سخنی نیاورده و توضیح روش اثر حاضر را نیز به بوته فراموشی سپردهاند.
هدف و روش
- ابن جنی مقدمهای برای کتابش ننوشته و اهداف و چگونگیهای نگارش آن را آشکار نکرده است.
- محققان، با تأکید بر آنکه در اواخر دوره امویان و اوایل عصر عباسی، بسیاری از ادبدوستان به جمعآوری و تدوین اشعار شاعران پرداختند، افزودهاند:
- در بین اینان، جمعی از راویان مانند اصمعی، مفضل ضبی و ابوسعید سکری درخشیدند و از جمله آن مجموعههای منتخب اشعار، «دیوان هذیل» است که در دو مجموعه (مفصّل در اروپا و مختصر در مصر) منتشر شده است...[۱].
- برای ما ثابت شد که کتاب حاضر از آثار ابن جنی است؛ زیرا علاوه بر آنکه در فهرست کتابهای او ثبت شده، نویسنده در اجازهای که یاقوت آن را ذکر کرده، نوشته است: کتاب من، «التمام في تفسير أشعار هذيل مما أغفله أبوسعيد السكري»، حجمش 500 ورقه، بلکه بیشتر است[۲].
ساختار و محتوا
- ابن جنی، این اثر را در 53 بخش سامان داده است. اولین بخش، اشعار «قیس بن عَیزاره» است[۳] و آخرین، ابیات «مُلَیح بن حکم»[۴].
نمونه مباحث
- در این مصراع «فلمّا رَدَّ سامِعَه إليه»، منظور از «سامع»، گوش اوست... و فعل را به گوش نسبت دادهای؛ زیرا انسان با گوش میشنود و گویی که گوش، شنونده است؛ همان طور که به چشم، «ناظره» گویند و بیتِ
| مَن يَسمَعُ الصوتَ لا يَستَجيبُ | و مَن يَستجيبُ لا يَسمَع |
؛
یعنی گوش و زبان[۵].
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.