خودهای فارسیخو: خاطرات خطه و خاستگاه ماقبل ملیگرایی
| خودهای فارسیخو | |
|---|---|
| پدیدآوران | کیا، مانا (نویسنده) |
| ناشر | ثالث |
| مکان نشر | تهران |
| سال نشر | 1403 |
| شابک | 9ـ031ـ384ـ622ـ978 |
| کد کنگره | |
خودهای فارسیخو: خاطرات خطه و خاستگاه ماقبل ملیگرایی تألیف مانا کیا؛ نویسنده در این کتاب به مدد شواهد نوشتاری (از قبیل تذکرهها) در پژوهشی غالباً کیفی و معرفتشناختی (از جنس تحلیل محتوا، روایت و نیز مقابلۀ قیاسی متون همعصر و غیر همعصر)، تاریخنگاری مرسوم متکی بر ملیگرایی و مرزبندیهای کشوری را به نقد میکشد و با محوریت قراردادن مفهوم ادب پارسی، مفهومی تازه از جهان فارسیخو (مشتمل بر جماعتها و خودها) به عنوان بدیلی برای مفهوم متجدد ملیگرایی (که شاید در جهان بههمتنیدۀ امروز معنایی ابتر یافته) ارائه میکند.
ساختار
کتاب در دو بخش تدوین شده است.
گزارش کتاب
نویسنده در این کتاب به مدد شواهد نوشتاری (از قبیل تذکرهها) در پژوهشی غالباً کیفی و معرفتشناختی (از جنس تحلیل محتوا، روایت و نیز مقابلۀ قیاسی متون همعصر و غیر همعصر)، تاریخنگاری مرسوم متکی بر ملیگرایی و مرزبندیهای کشوری را به نقد میکشد و با محوریت قراردادن مفهوم ادب پارسی، مفهومی تازه از جهان فارسیخو (مشتمل بر جماعتها و خودها) به عنوان بدیلی برای مفهوم متجدد ملیگرایی (که شاید در جهان بههمتنیدۀ امروز معنایی ابتر یافته) ارائه میکند. از اینرو نویسنده بر آن است تا با تاریخوارهسازی متون یادنگاشت نظیر تذکرهها (بهویژه مربوط به قرون هجده و نوزده) به یکپارچگی در عین چندپارچگی (به عنوان یکی از نمایههای پادنهاد در این کتاب) ممالک فارسیخو و فارسیگو که گسترهای بس فراتر از ایران امروزی (بخشهایی از آسیای مرکزی، غربی و جنوبی) را شکل میداد، صحه بگذارد.
درواقع نویسنده با گواههای متنی که ارائه میدهد، خواننده را به این باور میرساند که مرزهای جغرافرهنگی مهمتر از جغراسیاسی است. او فارسی را یک زبان واسط ـ آنچه امروزه وظیفۀ انگلیسی است ـ معرفی میکند که ممالک ایرانی، شبهقارۀ هند، آسیای صغیر و.... را از معبر امپراتوریها و پادشاهیها نظیر تیموری، گورکانی، عباسی و صفوی به هم میدوزد و مفهوم اصل و نسب را از خاستگاه منحصر و محصور توارثی و زادبومی آن خارج میکند و خواننده را با خویشاوندیهای منصبی، تعلیمی، سیاحتی، زیارتی، عقیدتی و انواع تعلقها و بستگیهای دیگر آشنا میکند.
کتاب به یمن شواهدی که از پراکنش فارسیگویان و فارسیسرایان در خطههای نزدیک و دور ارائه میدهد، قومها و خودهای مستقل اما وابسته را گویی در نقشۀ گیتی بازترسیم میکند. در جایجای کتاب سخن از جابجاییها، مهاجرتها، کوچها و سکونتهاست. پس قومیت و ملیت نهادی پوینده و حتی نامکانمند به خود میگیرد و مفصلبندی و پیکربندیهای جغرافیایی و دودمانی جدیدی اقتضا میکند. نسبت فراتر از نسب عمل میکند و مفاهیمی چون وطن، موطن و بودگاه به امری سیار و سیال بدل میشوند. جانمایۀ این اثر، خویشاوندی زبانمحور است که در ادب فارسی و از طریق تعلیم و تربیت و متون یادنگار در جان مردم میرست و مبنای نسبت آنها با خطه و خاستگاهشان میشد. فارسی در هیئت زبان قدرت و فضیلت در آسیا و ادب مترتب بر آن مایۀ انسجام و اتحاد بود.
این کتاب از قلمروی زمانی آغاز میشود، به عقلانیتهای ملیگرایانه خیز برمیدارد و آنچه را که پارسیبودی خوانده میشود، به شکلی ترسیم میسازد که از عقد زبان با زمین بر اساس معیارهای اروپامحور پرهیز کند. فارسیگویان اهالی خطۀ پارس نبودند. سرزمینی به نام پارس بیرون از منابع اروپایی وجود ندارد. درحقیقت فارسی یک مجموعۀ مشترک از قالبها بود که اکتساب شده و به طور ترامنطقهای رواج یافته بود. این گردش زبانی منوط به یک امپراتوری یا نهاد توأمان نبود، بلکه متکی به فارسی به عنوان زبان جامعیت اسلام بود که قالبهای آن را توأمان در اختیار مسلمانان و همزیستگان آنها گذاشته بود. فارسیگویان میتوانستند همگانیهای ترامنطقهای را با صور خاصۀ دانش محلی آشتی دهند و به هم بیامیزند.
بخش اول کتاب حول معنای خطهها، شیوههای ممکن برای خطهسازی و رویههای معناسپاری به پهنههای سرزمینی میگردد. آفرینههای نویسندگان برساختههایی از رسوم و روایتهای ماضی همگانی، تجسمی و شناساییپذیر ترامنطقهای بود. معناآفرینی صورتی خاص داشت و برخی خطهها معنای خود را با خود داشتند و نویسندگان هنگامی که مناسبت و مجاورت خطهها را بر این صور صواب منطبق میکردند با این نوع معناآفرینی به چالش میپرداختند. آنگونه که در فصول این بخش شرح داده شده، این روالهای خطهسازی فارسیخو برای تاریخوارهسازی همسانیها و ناهمسانیها حیاتی هستند.
بخش دوم به مطالعۀ معنا و کار خاستگاه در میان ایرانیان عهد صفوی و هندیان عصر تیموری میپردازد. فصول این بخش مبین آناند که مقولههای مدرن همانند خطه یا جامع نیستند یا به کل برای فهم خاستگاه درخور نیستند. بحث در این بخش با این فرض سلیم آغاز میشود که مفهوم میهن در قلمرو صفوی نوعی وفاداری ازلی و نیا ـ ایرانی که مهاجران به هند را نشاندار میکرد، برقرار ساخت.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات