رواداری فرهنگی در عصر مغولان

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    رواداری فرهنگی در عصر مغولان
    رواداری فرهنگی در عصر مغولان
    پدیدآورانخلیلی، نسیم (نویسنده)
    ناشرققنوس
    مکان نشرتهران
    سال نشر1397
    شابک2ـ403ـ278ـ600ـ978
    موضوعایران‌ - تا‌ریخ‌ - مغولان‌ و ایلخا‌نا‌ن‌، ۶۱۶ - ۷۵۶ ق‌,ایران‌ - تا‌ریخ‌ مغولان‌
    کد کنگره
    DSR ۹۵۴/خ۸ر۹‏

    رواداری فرهنگی در عصر مغولان تألیف نسیم خلیلی، در این کتاب قرار است دربارۀ تساهل و تسامح یا رواداری مغولان صحبت شود.

    ساختار

    کتاب در چهار فصل تدوین شده است.

    گزارش کتاب

    دربارۀ مغولان و گرایش آنها به ادیانی جز آیین بدوی نیاکانشان، روایت‌های افسانه‌ای فراوانی در متون تاریخی گزارش شده است. در این روایت‌ها خانی که اسلام یا مسیحیت را پذیرفته، از کودکی با حالات یک عارف تصویر شده است؛ مثلاً کودکی که از مکیدن مادر کافرش خودداری می‌کند. این روایت هم دربارۀ برکه ـ یکی از خان‌های مغول مسلمان‌شده در اردوی زرّین ـ و هم درابرۀ دیگر خان‌های مغول نقل شده است. گویی کودک می‌دانسته که روزی از آیین‌های صحراگردان خواهد گسست و در جهان متفاوت با جهان زیست و کودکی خود، آیینی دیگر برخواهد گزید. اما اینکه این روایت‌ها واقعیت دارند یا نه، پرسشی است که پاسخ به آن واکاوی تاریخ اندیشۀ انسان را می‌طلبد، انسانی که گاه و بی‌گاه در مواجهه با واقعیت‌ها به دنبال ارائۀ تصویری مبهم و شورانگیز و رازآلود است تا جهان را جایی بزرگ‌تر و واقعیت‌های تاریخی را تطهیرشده‌تر از آنچه هست بنمایاند. در این کتاب قرار است دربارۀ تساهل و تسامح یا رواداری مغولان صحبت شود.

    در بسیاری موارد سیاست‌ها ایجاب می‌کرده حاکمان دین و آیینی مشخصی را بپذیرند و تبلیغ کنند. یکی دلایل اسلام‌پذیری برکه‌خان، اندیشۀ نزدیکی به سلطان مصر برای مقابله با دشمن مشترک یعنی مغولان ایران بوده است؛ اما آنچه وجه تساهل و تسامح او را نشان می‌دهد، آن است که در حالی که خان و همۀ همسران و اطرافیان او مسلمانانی سرسخت بوده‌اند، به طوری که هر یک از امیران و همسران امام جمعه و مؤذن مخصوص به خود را داشته‌اند، آداب دوران شمن‌پرستی نیز همچنان در قلمرو اردوی زرین جاری بوده است؛ حتی شماری از رسومی که با احکام اسلامی مغایرت داشته است. این واقعیت در دوره‌های متناوب حاکمیت مغولان به چشم می‌خورد: هم‌زیستی میان اندیشه‌های فاتحان و آیین مغولان. در این مسئلۀ مهم نقشی است که شیوخ و منتفذان هر دینی در این میان ایفا می‌کرده‌اند.

    آیا دانستن این روایت دیدگاه مورخ را دربارۀ تساهل و تسامح در میان فرمانروایان مغولی تحت تأثیر قرار نمی‌دهد؟ به نظر می‌رسد دست‌کم تاریخ‌پژوه آگاه و تاریخ‌خوان مشتاق باید بداند که با گسترۀ متنوع و پیچیده‌ای به لحاظ فکری و عقیدتی مواجه است که تحلیل‌های همه‌جانبه‌نگر را دشوار می‌سازد.

    در این کتاب سیر کلی اندیشه‌ها، خط‌مشی‌ها و سیاست‌های مذهبی این فاتحان به اختصار بررسی شده است. به موقعیت و جایگاه ادیان مختلف در سایۀ حاکمیت آنها نگریسته شده و به طور مشخص عوامل مؤثر در اسلام‌پذیری مغولان و تعامل‌شان با جهان ایرانی ـ اسلامی بررسی شده است.

    آیا مغولان هیچ دستاوردی برای جهانی که بر آن سلطه یافته بودند نداشتند؟ آیا دستان فاتحان صحراگرد خالی بود؟ آنها چه چیزهایی از جهان فکر و زیست‌بوم خود برای سرزمین‌های مفتوجه به ارمغان آورده‌اند؟ آیا می‌توان به تأثیراتی که مغولان از اندیشه و تفکر مردمان سرزمین‌های مغلوبه گرفته‌اند، بسنده کرد و منکر فرایند بده‌بستان میان فاتحان و مردم مغلوبه شد؟ در فصل اول کوشیده شده به این سؤالات پاسخ داده شود؛ از این‌رو به آیین شمنیسم پرداخته شده که به تصریح منابع تاریخی، آیین اعتقادی مغولان اولیه بوده است.

    چنان‌که پیداست جهان مغولان، جهانی فراخ است. اندیشۀ آنها در پیوند با طبیعتی گسترده و زیبا معنا می‌شود. میل به قدسی دیدن پدیده‌های طبیعی در جان و ذهن آنها قوی است. با این همه تاریخ نشان می‌دهد که آنها آیین خود را در برابر خط مشی‌های سیاسی از یاد خواهند برد. تلاش شده در فصل اول بنیادهای اسطوره‌ای، اجتماعی و فرهنگی رواداری مغولان که به ویژه پس از دوران اتحاد و غلبۀ آنها بر سایر ملل نمود یافت بررسی شود. در فصل دوم کوشیده شده با ملاحظۀ این بنیادها به سراغ کنش روادارانۀ مغولان رفته شود و آن در بحبوحۀ حوادث سیاسی مطالعه شود.

    در مجموع به نظر می‌رسد هرچند مغولان در پذیرش آیین‌ها و مذاهب فارغ‌البال، مهربان و پذیرنده بوده‌اند، وقتی رخت و جامۀ آیین تازه‌ای را بر تن می‌کردند، دیگر نمی‌شد آنان را فرمانروایانی آزد و تساهل‌پیشه دانست، بلکه خود حامیان بزرگ آیین تازه‌ای به شمار می‌رفتند که بدان گرویده بودند و در واقع وظایف خطیر آنها در مقام نمایندگان برگزیدۀ آیین‌های تازه آغاز می‌شده است. بدین ترتیب آنها باید دیگر ادیان را به حاشیه می‌راندند و آیین خود را رسمیت و عمومیت می‌بخشیدند و دقیقاً از همین روست که بوداییان با آغاز حاکمیت غازان‌خان نومسلمان دو راه پیش رو داشتند: پذیرش اسلام یا ترک قلمرو ایلخانان.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها