مرگ‌نامه: آخرین یادگار ابوالعلاء معری مشتمل بر نامه‌هایی پنج‌گانه

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    مرگ‌نامه
    مرگ‌نامه: آخرین یادگار ابوالعلاء معری مشتمل بر نامه‌هایی پنج‌گانه
    پدیدآورانابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله (نویسنده) عربی، فرشاد (مترجم)
    ناشرشفیعی
    مکان نشرتهران
    سال نشر1403
    شابک1ـ27ـ5926ـ622ـ978
    کد کنگره

    مرگ‌نامه: آخرین یادگار ابوالعلاء معری مشتمل بر نامه‌هایی پنج‌گانه تألیف ابوالعلاءاحمد بن عبدالله بن سلیمان تنوخی، به کوشش و ترجمۀ فرشاد عربی، این کتاب دربرگیرندۀ پنج نامه است که سه نامه از سوی داعی‌الدعاة فاطمی و دو نامه پاسخ‌های معری به نامه‌های المؤید فی الدین است.

    ساختار

    کتاب از سه نامه تشکیل شده است.

    گزارش کتاب

    احمد بن عبدالله بن سلیمان تنوخی، حکیم‌الشعراء و امام النباتین، شناخته‌شده به «ابوالعلاء معری» از شمار نوادر دهر و نوابغ زمان است که هنوز آن‌گونه که شایستۀ شأن اوست، به شناخت و شهرت نرسیده است. زادگاه وی «معرّه النعمان» در حوالی حلب سوریه و به سال 363 قمری بوده است. در باب او نوشته‌اند: «کان نحیف الجسم، اصیب بالجدری صغیراً ...»؛ یعنی او اندامی ریز و قامتی نحیف داشت که بلای آبله در چهارسالگی وی را برای همیشه به تعبیر خودش «رهین المحبسین» ساخت؛ یعنی اسیر دو زندان «خانه و نابینایی». با این حال در یازده‌سالگی قریحۀ شاعری‌اش به شکوفایی نشست و در 28 سالگی به بغداد رفت و هفده ماه در آنجا اقامت کرد تا دایرۀ دانش خود را وسعت بیشتری بخشد.

    از شگفتی‌های حیات معری آن است که بازی‌های نرد و شطرنج را به نیکویی می‌دانست. طریق زهد و ریاضت پیشه ساخت و همواره لباس‌های خشن می‌پوشید. حدود نیمی از عمر را در امتناع از خوردن گوشت، عسل، شیر و فراورده‌های لبنی سپری کرد و به خوردن حبوبات قناعت ورزید.

    دیوان وی مشتمل است بر هزار و هشتصد قصیدۀ کوتاه و بلند است که در سه بخش دسته‌بندی و تنظیم شده است؛ بخش اول «لزوم ما لا یلزم» یا لزومیات که بیشتر دربردارندۀ عقاید و اندیشه‌های منحصربه‌فرد او و مشتمل بر یازده هزار بیت است. بخش دوم «سقط الزند» که قصاید آن کتاب که کمتر از یکصد قصیده است، مدحیه و درعیه‌های اوست. بخش سوم «ضوء السقط» که نوعی شرح بر بخش اول دیوان اوست و این هر دو بخش، شوربختانه تا امروزه به توفیق نرسیده‌اند.

    تعدد آثار معری و تلون‌های فکری او در دوران‌های مختلف حیاتش، باعث شده تا در باب او قضاوت‌های گوناگونی شود تا جایی که او را کافر، شکاک یا زندیق، ملحد، معارض قرآن، منکر رسالت نبوی، متمایل به مذهب هندوان و براهمه، مانوی و مزدکی یا حتی باطنیه و ... لقب داده‌اند. هرچه که هست، وی دارای روحی پویا و اندیشه‌ای ناآرام و کنجکاو بوده و با وصف آنکه «رهین المحبسین» بود، اما روحش در آسمان‌ها در جولان بود و آثارش گواه این شور و شعف‌کاری و پویایی اندیشۀ اوست.

    چنان‌که در خلال این کتاب مشخص می‌شود، تمام شرارت و عداوت‌های داعی‌الدعاة حول این ادعای معری است که تو چرا خود را محور دین و عقل می‌دانی و دیگران را به سوی آبشخور خود فراخوانده‌ای؟ داعی با لفاظی تمام، خود را اولین لبیک‌گویی می‌خواند که دعوت شیخ را پاسخ می‌گوید و حاضر است به حیرت و سردرگمی خود در وادی معرفت اعتراف کند و از بحر ارشاد و هدایت شیخ به قدر وسع خویش آب بردارد. اما دریغا که در پس این مجامله و تواضع تصنعی، شرارتی ریشه‌دار و عمیق نهفته است که تا کشاندن شیخ به قربانگاه یا تسلیم او در برابر دین و عقل خودخواه فاطمیون از جولان نخواهد افتاد. قصد المؤید از این مکاتبات آن بوده است تا او را به وعدۀ برخورداری از بیت‌المال تطمیع کند و به مصر بکشاند و درنهایت با عرضۀ اسلام دلخواه خود بر او، یا وی را به انقیاد آورد یا در غایت امر، مقدمات قتلش را فراهم کند. اما معری که صاحب فراست و ذکاوتی سرشار بود، به‌خوبی از توطئۀ پیش‌رو آگاهی یافته است؛ بنابراین با احتیاط درصدد پاسخ به نامه‌ها برمی‌آید و حاضر به خروج از حلب و افتاد ندر دام دلخواه داعی نشده است.

    این کتاب دربرگیرندۀ پنج نامه است که سه نامه از سوی داعی‌الدعاة فاطمی و دو نامه پاسخ‌های معری به نامه‌های المؤید فی الدین است.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها