سماع جان: تبیین و تحلیل داستان‌های مثنوی

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    سماع جان: تبیین و تحلیل داستان‌های مثنوی
    سماع جان: تبیین و تحلیل داستان‌های مثنوی
    پدیدآورانمسعودی فرد، جلیل (نویسنده)
    ناشرنگاه
    مکان نشرتهران
    سال نشر1400
    شابک2ـ182ـ267ـ622ـ978
    موضوعداستا‌ن‌ها‌ی کوتا‌ه‌ فا‌رسی‌ -- قرن‌ ۱۴,مولوی، جلال‌الدین‌ محمدبن‌محمد، ۶۰۴ - ۶۷۲ق‌. مثنوی -- اقتبا‌س‌ها‌,مولوی، جلال‌الدین‌ محمدبن‌ محمد، ۶۰۴- ۶۷۲ق‌. مثنوی -- نقد و تفسیر,داستا‌ن‌ها‌ی آموزنده‌ فا‌رسی‌
    کد کنگره
    PIR ۸۳۶۱/س۷۹س۸ ۱۴۰۰‏

    سماع جان: تبیین و تحلیل داستان‌های مثنوی تألیف دکتر جلیل مسعودی فرد، تاکنون دربارۀ قصه و روایت در مثنوی پژوهش‌های فراوانی صورت گرفته است و حکایات مثنوی از جنبه‌های مختلفی تحلیل شده است؛ نویسنده در این کتاب کوشیده همۀ داستان‌های مثنوی را به نثر روان بازگرداند.

    ساختار

    کتاب از یک مفدمه و شش دفتر تشکیل شده است.

    گزارش کتاب

    گنجینۀ عرفان ایرانی ـ اسلامی، میراثی بی‌نظیر از اندیشه و فرهنگ و تجربۀ زیستۀ ایرانیان سده‌های گذشته است. گوهرهای این میراث برجسته بیشتر در قالب شعر فارسی عرضه شده که در میان این گوهرهای باارزش، مثنوی درخشش خاصی دارد. مولانا با بهره‌مندی از میراث عرفانی مکتوب چهار قرن قبل از خویش که خود حاصل تجربۀ زیستۀ انسان‌های معنوی قرون گذشته است، اثری آفریده که به قرون بعدی نورافشانی می‌کند. او حماسۀ انسانی و معنوی بی‌همتایی خلق کرده است که می‌تواند به بخش عمده‌ای از نیازهای معنوی و روحانی انسان امروز نیز پاسخ‌های درخوری ارائه کند.

    مولانا راوی داستان‌های دیگران است؛ روایت داستان‌های عاشقانۀ دیگران به سخن مولانا شور خاصی بخشیده و طراوتی ویژه خلق کرده است. مولانا آن داستان‌ها را در قالبی نو و اندیشه‌ای تازه بازآفرینی کرده است. داستان مثنوی، داستان نوشدن هموارۀ انسان است و نماندن و حرکت دائمی و پیوسته و در مسیر کمال گام برداشتن است. مولانا هم به ظاهر و قالب داستان توجه دارد و هم به محتوا و باطن آن اهمیت می‌دهد. او اندیشه‌های بی‌نظیر و معارف معنوی خویش را در قالب داستان‌ها ریخته و به خواننده عرضه داشته است. پس شناخت قصه و داستان مثنوی، مقدمۀ شناخت اندیشه‌های او و کلید بازگشایی رازورمزهای اوست.

    با وجودی که مولانا بارهای قصه و حکایت را مانند پیمانه‌ای معرفی می‌کند که معانی و حقایق مانند دانه‌ای داخل آن قرار دارد و انسان عاقل باید به جای توجه به پیمانه و ظاهر، به معنی و باطن داستان توجه کند و با این تأکید به نظر می‌رسد که مولانا به ظاهر این پیمانه بی‌توجه است؛ اما در جای‌جای مثنوی مولانا توانایی خویش را در سرودن قصه و توجه به ساختار و ظاهر حکایت نشان داده است. نکتۀ مهم این است که با همۀ اهمیت باطن و سرّ قصه نباید از ظاهر و ساختار قصه غفلت کرد.

    تاکنون دربارۀ قصه و روایت در مثنوی پژوهش‌های فراوانی صورت گرفته است و حکایات مثنوی از جنبه‌های مختلفی تحلیل شده است؛ نویسنده در این کتاب کوشیده همۀ داستان‌های مثنوی را به نثر روان بازگرداند.

    شیوۀ ارتجالی سرودن مثنوی در حضور مخاطب و تراوش‌های ذهنی بی‌نظیر مولانا و جهش‌های فکری او که به شکل آزادانه‌ای بیان می‌شود و روش داستان‌سرایی او که در درون قصه و حکایت، تمثیل دیگری بیان می‌کند یا به حکایت دیگری اشاره می‌نمیاد یا به داستان‌های قبلی ارجاع می‌دهد، گاهی پیوند داستانی را از بین می‌برد و ساختار داستان را به هم می‌ریزد و این تنوع‌طلبی و جوشش‌های بی‌مانند برای خوانندۀ ناشکیبای امروزی قدری دل‌آزار جلوه می‌کند. نویسنده در این کتاب کوشیده ساختار داستان‌های اصلی را به صورت منسجم و یک‌پارچه بیان کند و تمثیل‌ها و حکایات فرعی را در پایان داستان اصلی ذکر کند تا ساختار روایت بهتر و منسجم‌تر رخ نماید.

    توجه به سرّ و باطن قصه برای مولانا بسیار اهمیت دارد و نمی‌توان در ذکر داستان به نثر، از آن اسرار باطنی غفلت کرد و از سرّ قصه چشم‌پوشی کرد. مولانا این اسرار را به زبان‌های مختلف در جاهای مختلف قصه ذکر کرده است. تلاش نویسندۀ این کتاب آن بوده که اسرار مهم قصه را گاهی در آغاز و زمانی در پایان و گام به ضرورت در وسط داستان بیان کند؛ چون غفلت از آن به درک مولانا از سرودن مصنوی آسیب جدی می‌رساند.

    مولانا در بسیاری از موارد داستان را در ضمن گفتگوی میان شخصیت‌های داستانی گسترش می‌دهد و گاهی به شیوۀ محاورات افلاطونی، ابعاد مختلف یک موضوع و گاهی جنبه‌های متضاد یک مسئله را در ضمن گفتگو طرح می‌کند؛ بی‌توجهی به این گفتگوها غفلت از اهداف قصه‌سرایی مولاناست؛ بنابراین این گفتگوها به اختصار بیان شده تا هم در حوصلۀ خواننده بگنجد و هم به هدف مولانا آسیب نرسد.

    داستان‌های شش دفتر مثنوی به ترتیب بیان شده و در بیان متن داستان از هرگونه ارجاع به منابع پرهیز شده است تا روال روایت‌پردازی حفظ شود.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها