گلچینی از واژه‌های و زبانزدهای دزفولی

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    گلچینی از واژه‌های و زبانزدهای دزفولی
    گلچینی از واژه‌های و زبانزدهای دزفولی
    پدیدآورانمجدزادۀ عاملی، فؤاد (نویسنده)
    ناشرمیراث فرهیختگان
    مکان نشرتهران
    سال نشر1399
    شابک5ـ701379ـ622ـ978
    کد کنگره

    گلچینی از واژه‌های و زبانزدهای دزفولی تألیف فؤاد مجدزادۀ عاملی، پژوهش دربارۀ فرهنگ‌های بومی و محلی ایرانی کاری است شایسته و سترگ که در سال‌های اخیر گام‌هایی برای انجام آن برداشته شده است. یکی از عناصر نخستین این فرهنگ که برای آن جنبۀ اصلی و مادری دارد، تحقیق دربارۀ گویش‌های محلی است که ریزابه‌های رود خروشان و هستی‌بخش زبان عزیز و گرامی پارسی دری هستند. برای افزودن به غنای این میراث ارزشمند و حفظ آن از جریان ناخوشایند هجوم زبان‌های بیگانه، باید از شناخت شاخه‌های آن غافل نشد.

    گزارش کتاب

    پژوهش دربارۀ فرهنگ‌های بومی و محلی ایرانی کاری است شایسته و سترگ که در سال‌های اخیر گام‌هایی برای انجام آن برداشته شده است. یکی از عناصر نخستین این فرهنگ که برای آن جنبۀ اصلی و مادری دارد، تحقیق دربارۀ گویش‌های محلی است که ریزابه‌های رود خروشان و هستی‌بخش زبان عزیز و گرامی پارسی دری هستند. برای افزودن به غنای این میراث ارزشمند و حفظ آن از جریان ناخوشایند هجوم زبان‌های بیگانه، باید از شناخت شاخه‌های آن غافل نشد.

    واژه‌نامه، لغت‌نامه، فرهنگ‌ها، قاموس واژگان، دایرةالمعارف‌ها، همگی واحدهای واژگانی را شرح و تفسیر می‌کنند و به آرایش واحدها، تلفظ، پیشینه، اطلاعات دستوری، معانی و تفکیک آنها، تعریف، مثال، شاهد می‌پردازند. در یکی‌دو قرن اخیر فرهنگ واژه‌نویسی در خوزستان میان شهرهای شوشتر و دزفول رایج شده است. کهن‌ترین لغت‌نامۀ خوزستان در اواخر عصر قاجار توسط عالم فاضل مشهور به جزایری شوشتری به رشتۀ نگارش درآمده است که جزء مواهب و مفاخر استان به شمار می‌آید؛ بعد از آن می‌توان به کهن‌ترین لغت‌نامۀ تخصصی سلطان‌علی سلطانی در بهبهان که اواخر عصر قاجار و اوایل پهلوی اول به تحریر درآمده، اشاره کرد.

    در گذر پرفرازونشیب روزگاران ایران‌زمین، یکی از مهم‌ترین یادگار نیاکان ما که همچنان استوار برجای مانده، گویش‌های بومی است. گویش مردم دزفول یکی از این یادگاران است. با کاوش در گویش دزفولی می‌توان برخی از کهن‌ترین واژه‌های پارسی را یافت که تحت تأثیر زبان‌های بیگانه قرار نگرفته و همچنان در گفتار روزمرۀ دزفولی‌ها به کار برده می‌شوند. صرف‌نظر از دل‌بستگی به گویش مادری، آنچه سبب شده تا نویسنده این کتاب را گردآوری کرده و به نوشتن گلچینی از واژگان دزفولی بپردازد، عبارتند از: بازنویسی واژه‌هایی که در شرف فراموشی قرار گرفته‌اند و در گفتار روزمره کمتر از آنها یاد می‌شود. تلاش و دقت بسیار در رعایت اصول آوانگاری فارسی و لاتین به درست‌ترین شکل ممکن؛ به گونه‌ای که غیردزفولی‌ها هم بتوانند از آن بهره‌مند شوند. و سرانجام ایجاد انگیزه در جوانان دزفولی برای آغاز پژوهشی فراگیر در تهیه و تدوین فرهنگ بزرگ واژگان دزفولی بر مبنای اصولی علمی.

    انجام این واژه‌نامه نکات تاریک بسیاری را برای خواننده آشکار می‌کند و می‌تواند نتایج نیکویی داشته باشد؛ برای مثال:

    1. در لهجه‌های بومی و از جمله دزفولی واژه‌های بسیاری وجود دارد که با معنای خاص خود در زبان فارسی وجود ندارد؛ مانند «پِک» (آب کم‌عمق) یا «تِنجِر» (پریدن خوراک در گلو و ورود آن با مجرای تنفسی به جای مجرای گوارشی.

    2. وجود واژه‌های اصیلی فراموش‌شده در گویش دزفولی؛ مانند «ملازه» (زبان کوچک یا شراع الحنک) که در کتب طبی قدیم مانند «ذخیرۀ خوارزمشاهی» مورد استفاده قرار گرفته است؛ یا واژۀ «وایه» به معنی آرزو و هوس که در این شعر جامی دیده می‌شود:

    ای که از طبع فرومایۀ خویشمی‌زنی گام پی وایه خویش

    3. یافتن واژه‌های پارسی میانه؛ مانند سیب یا شیر با کمی تغییر مانند پل یا باهنده (در دزفولی به معنی پرنده) که در پارسی میانه «وایندک» بوده یا «عرس» (در دزفولی و در پارسی میانه ارس) به معنی اشک هنوز با همان تلفظ اصلی در دزفولی وجود دارند.

    4. در زبان پارسی میانه واو و یاء مجهول به وفور یافت می‌شد؛ ولی در زبانی فارسی دری که امروزه با آن سخن گفته می‌شود، این تلفظ از میان رفته اما در دزفولی به فراوانی یافت می‌شود. همچنین واو معدوله در تلفظ کلماتی مانند خَور یا خَوش که در دزفولی دیده می‌شود، در فارسی دری (شاید تا سدۀ هفتم هجری) وجود داشته و امروزه آنها خور و خوش تلفظ می‌شوند.

    5. در لهجۀ دزفولی آواها و واژه‌هایی وجود دارد که مخصوص این لهجه و شاید برخی دیگر از لهجه‌های جنوب غربی ایران می‌باشند؛ مثل تبدیل صوت «آ» به‌ویژه زمانی که این صدا بین یک حرف و یاء اشباع‌شده قرار می‌گیرد و به «واو مجهول» مانند بازی به «بوزی» و قاضی به «قوزی» و آسیا به «ئوسی‌یو» و در جمع به «ئوسی‌یووا» تبدیل می‌شوند. لغاتی مانند «گندیک» (پاشنۀ پا)، «پِت» (بینی) که نه در فارسی یافت می‌شوند و نه عربی و نه پارسی میانه. آیا این واژه‌ها بازماندگان زبان ایلامی یا خوزی کهن نیستند؟ این گمان وقتی قوت می‌گیرد که می‌بینیم لغت‌شناس و مورخی مانند حمزۀ اصفهانی در کتاب «التنبیه» و دانشمندی مانند ابن ندیم در کتاب «الفهرست» معتقدند زبان مردم خوزستان نه فارسی بوده و نه عربی، بلکه زبانی بوده است به نام «خوزی» که یکی از پنج زبان رایج دربار پادشاهان ساسانی بوده و آنان در مواقع خاصی بدان سخن می‌گفته‌اند.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها