معنویت محمد(ص) در عرفان اسلامی

    از ویکی‌نور
    معنویت محمد(ص) در عرفان اسلامی
    معنویت محمد(ص) در عرفان اسلامی
    پدیدآورانکمپانی زارع، مهدی (نویسنده)
    ناشرنگاه معاصر
    مکان نشرتهران
    سال نشر1399
    شابک4ـ74ـ7028ـ622ـ978
    کد کنگره

    معنویت محمد(ص) در عرفان اسلامی تألیف مهدی کمپانی زارع، این کتاب به برخی از ابعاد معنویت پیامبر(ص) توجه دارد و می‌کوشد آن را از منظر پیروان و فرزندان معنوی وی یعنی عارفان و اهل معرفت مورد بررسی قرار دهد.

    ساختار

    کتاب در هفت فصل تدوین یافته است.

    گزارش کتاب

    ملاصدرا در کتاب «الشواهد الربوبیه» پیامبر را کسی می‌داند که در میانۀ عالم معقول و محسوس ایستاده و دائما در حال رفت‌وآمد در میان جهان صورت و معناست و با هر دو انس دارد. او هم مشتاق لقا و رضای حق است و هم مشتاق هدایت و اکمال مردم. پیامبر هرچند به معراج حقایق رسیده و قربی نادر یافته و ملکوت آسمان و زمین را مشاهده کرده، اما هر روز از نردبان آسمان پایین می‌آید تا دلیل راه خواستگاران حق باشد و آنان را بر بال حکمت و رحمت خود بنشاند تا در ناسوت، محرم لاهوت باشند و در خاک، هوای افلاک بپرورند. مولانا می‌گفت پیامبر کسی است که از نردبان آسمان بالا رفته و به معراج حق نائل شده و وصال را تجربه کرده، اما برای یاری و تعلیم دیگران بارها از این نردبان پایین می‌آید و مشفقانه، انسان‌ها را یاری می‌کند. این همان تفاوت پیامبری با نظایر آن است.

    معنویت پیامبران جهان تکه‌تکه ما را یکپارچه می‌کرد و توحید معنایش همین بود که همۀ امور قرار است مرا یگانه کند؛ چنان‌که پروردگارم یگانه است و این اعم از ایمان و اعتقاد و عمل و اخلاق و خوردن و آشامیدن و .... بود.

    شمس تبریزی به‌خوبی دانسته بود که معنای توحید برای انسان، یکپارچگی وجود انسان است و آن‌که به دنبال اثبات یگانگی خداست، توحید را نشناخته است: «از عالم توحید تو را چه؟ از آن‌که او واحد است تو را چه؟ چو تو صد هزار بیشی. هر جزوت به طرفی. هر جزوت به عالمی. تا تو این اجزا را در واحدی او درنبازی و خرج نکنی، تا او تو را از واحدی خود همرنگ کند، سرت بماناد و سِرت! سجدۀ تو مقبول است».

    معنویت پیامبران به دنبال شکوفایی انسان‌ها در عالی‌ترین مراتب بود؛ از این‌رو به آنان توجه می‌دادند که بسته به نوع اندیشه و عملتان می‌توانید از فرشتگان فراتر روید یا از حیوانات فروتر شوید. این شکوفایی دو محور اساسی داشت: تفکر در هستی و دانش و کنش و واکنش؛ از این‌رو خلق را به اندیشه در عجایب هستی دعوت می‌کردند و گاه خلق را به عمل نیک در ارتباط با دیگران ترغیب می‌نمودند و گاه از انسان‌ها می‌خواستند در مقابله با مصائب و ناملایمات حیات، دست صبر در آستین عقل برند و پای عقل در دامن قرار کشند. پیامبران سلسله‌جنبانان معنویت در جهان بودند و تمام زوایای حیات را از دریچۀ معنا توصیف و تشریح کردند.

    کسانی که در حوزۀ معنویت کار کرده‌اند، گفته‌اند محورهای مشترک همۀ معنویت‌ها پنج چیز است و این در تعالیم انبیا حضور کامل دارد: معنویت با رویکردی کاملاً یکپارچه به زندگی (کل‌نگری) پیوند دارد؛ متضمن کاوش دربارۀ امر مقدس است؛ اساس گرایش به معناداری را شکل می‌دهد؛ بر درکی از هویت انسان، هدف و کامیاب شدن او اشاره دارد؛ ناظر بر گرایش به ارزش‌های غایی است و جستجوی آگاهانۀ شیوۀ زندگی مبتنی بر اصول اخلاقی به جای شیوۀ صرفاً عمل‌گرایانه را دربر می‌گیرد.

    این کتاب به برخی از ابعاد معنویت پیامبر(ص) توجه دارد و می‌کوشد آن را از منظر پیروان و فرزندان معنوی وی یعنی عارفان و اهل معرفت مورد بررسی قرار دهد. عارفان بیش از همه متوجه این مطلب بودند که اصیل‌ترین میراث پیامبر و دیگر پیامبران و نیز ماندگارترین آورده‌های ایشان، همان معنویت‌شان است. از این‌رو می‌کوشیدند این میراث را با تمرکز و جدیت بیشتری برای دیگران معرفی کنند. همۀ فصول این کتاب بیانگر این مطلب است که پیامبر(ص) در ارتباطی معنوی با خدا و خلق همواره در رفت‌وآمد به زمین و آسمان است و این کار بزرگ با مرگ وی پایان نمی‌پذیرد و میراث او همواره ماناست و می‌توان در هر موقعیتی از آن بهره‌مند شد.

    هر تصویری از حضرت محمد(ص) در قرآن دو رو دارد؛ تصویری رو به خدا و عالم غیب و تصویری رو به خلق و عالم شهادت؛ در فصل نخست کوشیده شده هر دو تصویر به اجمال از دیدگاه متون عرفانی بررسی شود.

    جایگاه حضرت محمد(ص) در نظام هستی از نظر عارفان در فصل دوم بررسی شده است. در روایتی از پیامبر نقل شده که من پیامبر بودم، در حالی که آدم (ع) میان آب و گل بود؛ یعنی خلقتش به پایان نرسیده بود. بسیاری از عرفا این روایت را نقل کرده و دلالت آن را مرتبط با جان و وجود معنوی پیامبر دانسته‌اند. به باور ایشان جان حضرت محمد(ص) بیش از همۀ انسان‌ها نزد خداوند موجود بوده است. روزبهان بقلی ذیل آیۀ «و أنا اول المسلمین» همین روایت را نقل کرده و می‌گوید این روایت اشاره به تقدم روح و گوهر محمد(ص) بر هستی و اهل آن دارد.

    یکی از واژگان کلیدی و محوری در اندیشۀ اسلامی که ارتباط مستکمی با وجود رسول خدا(ص) دارد، وحی است. او فصل تمایزبخش خود با دیگر انسان‌ها را تنها در همین وحی می‌دانست. مسائل مربوط به وحی از قبیل واژه‌شناسی، مفهوم‌شناسی آن در ذهنیت عرب، ضرورت وحی، الهام و وحی، ویژگی‌های اقسام وحی نبوی و .... در فصل سوم مورد بررسی قرار گرفته است.

    نقطه‌ای که دین و عرفان در آن به گونۀ تام و تمامی به یکدیگر می‌رسند، باور به امکان معراج برای انسان است. علت و حکمت معراج، معراج محمد(ص) و دیگر پیامبران، ادلۀ معراج، معنای روحانی بودن معراج و ... از مباحثی است که در فصل چهارم بدان پرداخته شده است.

    مولانا می‌گوید پیامبران نایبان و خلفای حق متعال‌اند و چون امکان تجسم و تجسد خداوند وجود ندارد، آنان عظمت ذات و اسماء و صفات و افعال الهی را نمایندگی می‌کنند. این نیابت صرف انتقال پیام از طریق گفتار نیست و اعم از پیام گفترای و پیام کرداری است. اخلاق حضرت محمد(ص) اخلاق الهی است؛ زیرا خودش فرمود پروردگارم مرا به بهترین صورت ادب و تربیت کرد. دربارۀ اخلاق پیامبر و چیستی اخلاق و مباحث مربوط به آن در فصل پنجم بحث و بررسی صورت گرفته است.

    در فصل ششم ابتدا به بحثی لغوی دربارل ختم و نبوت پرداخته شده و سپس ادلۀ ختم نبوت بیان شده است. معنای خاتمیت نزد عارفان دیگر موضوعی است که در این فصل بدان پرداخته شده است.

    فصل پایانی کتاب اختصاص به بررسی صلوات از دیدگاه عرفا دارد. آثار معنوی صلوات، کیفیت صلوات، معانی صلوات خدا و خلق و .... مباحثی است که در این مورد بررسی قرار گرفته است.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها