هویت ایران؛ کاوش در نمودارهای ناسیونالیسم: دیدگاهی مدنی

    از ویکی‌نور
    هویت ایران؛ کاوش در نمودارهای ناسیونالیسم
    هویت ایران؛ کاوش در نمودارهای ناسیونالیسم: دیدگاهی مدنی
    پدیدآورانعظیمی، فخرالدین (نویسنده)
    ناشرآگاه
    مکان نشرتهران
    سال نشر1399
    شابک3ـ052ـ416ـ964ـ978
    کد کنگره

    هویت ایران؛ کاوش در نمودارهای ناسیونالیسم: دیدگاهی مدنی تألیف فخرالدین عظیمی؛ در این نوشته سخن از «هویت ایران» در میان است نه «هویت ایرانیان». الهام‌بخش نویسنده در اندیشیدن به هویت ایران کتاب «هویت فرانسه» اثر فرنان برودل مورخ برجستۀ فرانسوی و از ناموران مکتب آنال است.

    ساختار

    کتاب در نه فصل تدوین شده است.

    گزارش کتاب

    ایرانیان دل‌آگاهی که با تاریخ و فرهنگ سرزمین خود آشنا بودند، همه خواهان سربلندی و بهروزی وطن خود و اندیشناک آیندۀ آن بوده‌اند بی‌آنکه بدخواه دیگران باشند. همه در پی آن بوده‌اند که بتوانند سرفرازانه از زادبوم خود یاد کنند؛ همه از رخدادهای ناخوشایند آن رنجور یا شرمگین شده‌اند. بررسی و مکاشفۀ چندین ساله دربارۀ سرشت وطن‌دوستی، مایه‌های خردمندانه و عاطفی آن و رازها و افسون‌ آن، تأمل و تحلیلی را دامن زده است که بخشی از آن در این نوشتار بازتاب یافته است.

    در این نوشته سخن از «هویت ایران» در میان است نه «هویت ایرانیان». الهام‌بخش نویسنده در اندیشیدن به هویت ایران کتاب «هویت فرانسه» اثر فرنان برودل مورخ برجستۀ فرانسوی و از ناموران مکتب آنال است. برودل نیز مانند هر نویسندۀ دیگری که دربارۀ وطن خود می‌نویسد، می‌دانست که باید بر حسرت‌ها و شورمندی‌های خود لگام زد؛ ولی کامیابی در این کار و گریز از افسانه و افسون وطن آسان نیست. او به اهمیت وجوه گوناگون سرزمین خود از طبیعت و جنگل و رودخانه و کشتزار و کارخانه و شهر و روستا تا چندوچون جغرافیای تاریخی، فرهنگی و انسانی آن توجهی خاص داشت و در پی بازیابی ویژگی‌های ژرفی از فرهنگ و خصال فرانسوی بود که به گمان او با وجود حوادث روزگار و شبیخون صنعت، در رفتار و منش مردم روستایی دوام آورده بود. اما این کتاب به پیروی از برودل و سبک و روش و نگاه او به تاریخ نیست، بلکه به ابعاد تاریخی و سیاسی ـ فرهنگی توجه شده و جغرافیا، اقتصاد، قوم‌نگاری و بسیاری موضوع‌های دیگر را فراسوی هدف خود دانسته است.

    فصل اول کتاب دربارۀ زمینه‌های ناسیونالیسم است. این سؤال که وطن‌دوستی و ناسیونالیسم از یک گوهرند با دو مقولۀ ذاتاً متفاوت‌اند، بحث‌هایی را دامن زده است. ناسیونالیسم نوع مشخصی از وطن‌دوستی دانسته شده که تنها در شرایط اجتماعی ویژه‌ای در جهان مدرن پدید می‌آید. برخی بر تفاوت‌های این دو مفهوم تأکید کرده‌اند؛ اما ناسیونالیسم مدنی و اندیشیده و وطن‌دوستی خردورزانه تفاوت عمده‌ای ندارد. تعابیری مانند «وطن‌پرستی» یا «میهن‌دوستی» را می‌توان بیان روزمره و نمودارهایی از مفهوم پیچیدۀ تاریخی ـ جامعه‌شناختی ناسیونالیسم دانست و بازتاب احساسات و دلبستگی‌ها و ملاحظات مدرنی که ریشه‌هایی تاریخی و کارکردهایی اجتماعی ـ سیاسی دارند.

    هویت ایرانیان بر دلبستگی‌های سرزمینی آنان تکیه داشت و با تعبیراتی مانند ایرانشهر، ایران‌زمین، ملک ایران و کشور ایران پیوند داشت. ایرانیان گمان می‌کردند پیوندهای آنا با سرزمین ایران نمودارهایی از تبار مشترکی است که ریشه در اسطوره و تاریخ دارد. حتی فرمانروایان ترک و مغول خود را جانشینان شاهان ایران می‌دانستند و ایرانی شمرده می‌شدند. هویت در پهنۀ ایران‌زمین و فراسوی آن موضوعی است که در فصل دوم مورد بررسی قرار گرفته است.

    در آستانۀ مشروطیت، دولت که در معنای سیاسی چیزی فراتر از شاه و پیرامونیان درباری او نبود، و «ملت» که کیش و شریعت و پیروان آن را به ذهن می‌آورد، به‌تدریج بار معنایی تازه یافتند. با پیراسته شدن واژۀ ملت از ته‌نشست پیشین آن، مفهوم ملت به معنای امروزی آن شکل گرفته بود و در نوشته‌های نواندیشان بازتاب یافته بود. «مشروطیت، ملت، سلطنت» موضوعی است که در فصل سوم بدان پرداخته شده است.

    در رده‌بندی و شناخت نمودارهای ناسیونالیسم در ایران، دو گونۀ ناسیونالیسم سیاسی شناخته شده است. ناسیونالیسم اقتدارگرا که خواسته است هدف‌های خود در پیشبرد کشور را برای ملت، ولی نه به دست ملت، حاصل کند که در فصل سوم وجوهی از ویژگی‌ها و کارنامۀ این ناسیونالیسم برشمرده شده است. دیگری ناسیونالیسم مدنی یا نگرش ملی است که خواهان آن بوده است که هر پیشرفتی به دست ملت و با همکاری و همدلی و پشتیبانی ملت سازگار باشد. بررسی این ناسیونالیسم موضوع فصل چهارم کتاب است.

    در ایران فرهنگ با زبان فارسی و پشتوانه و درون‌مایۀ ادبی ـ هنری و معرفتی آن گره خورده است و برخی از نمودارهای اصلی ناسیونالیسم ایرانی نیز با دلبستگی‌ها و یادهای جمعی و ارزشی فرهنگی که بیان گویا و پاسدار پایایی آنها زبان فارسی بوده، درآمیخته است. فرهنگ پایۀ هویت ملی است و زبان فارسی را می‌توان بستر بالندگی روایت ملی ایرانیان دانست. فصل پنجم کتاب اختصاص به بررسی موضوع «ملت، فرهنگ و زبان» دارد.

    شماری از اهل ادب در ایران وطن خود را قلمرو زبان فارسی دانسته‌اند. مراد از این سخن، بی‌توجهی به هویت سرزمینی ایران یا ادعای چیرگی بر فارسی‌زبانان خطه‌های دیگر نبوده است، بلکه تأکید بر جایگاه معنوی و عاطفی زبان فارسی در به هم پیوندانیدن فارسی‌زبانان بوده است. فصل ششم اختصاص به بررسی ادب فارسی و گسترۀ فرهنگی دارد.

    ناسیونالیسم فرهنگی ایران با توجه به نقش تمدنی این سرزمین، نمایندگانی داشته است که می‌توان نمودارهای آن را در رهیافت‌ها یا سخنان پژوهشگرانی مانند تقی‌زاده، سعید نفیسی، زرین‌کوب، جلیل دوستخواه و .... یافت. در فصل هفتم با عنوان «قبیلۀ ما» به این مبحث پرداخته شده است.

    ناسیونالیسمی که مدعی دلبستگی به موازین دمکراتیک و مدنیت است، باید همۀ مردم یک سرزمین را دربر بگیرد، نه با دستاویز دین و قومیت و نژاد اکثریت چیره را. ناسیونالیسم در برخی سرزمین‌ها و موقعیت‌های تاریخی، دست‌مایه یا همراه حرکت‌های راست‌گرا، یا هوادار حذف و طرد بوده است. دستاویزهای قومی و دینی در فصل هشتم بررسی شده است.

    در روزگار ما نشیب‌وفراز زیست و سرنوشت کشورها به هم گره خورده است. نظام‌هایی که به نام و آرمان‌های سوسیالیسم مارکسی وارد میدان شدند، از بازتولید اقتدارگرایی سرزمین‌هایی که در آن روئیدند، فراتر نرفتند و به رفاه جهان سرمایه‌داری نیز دست نیافتند. در سایۀ ارزش‌های جهانی عصر روشنگری، رهسپار مدنیتی رها از سرسپردگی‌های قومی و قبیله‌ای، پیش‌داوری‌های نژادی و خشک‌اندیشی‌های نابخردانه باشد؛ اما دریغا گویی نفی و خشم به کار نمی‌آید. در فصل پایانی کتاب با عنوان «چالش‌ها و هشدارها» به هشدارها و چالش‌های مربوط به هویت پرداخته شده است.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها