ذهن و جهان: روایتی از رئالیسم درونی

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    ذهن و جهان
    ذهن و جهان: روایتی از رئالیسم درونی
    پدیدآورانقدیری، حامد (نویسنده)
    ناشرکتاب طه
    مکان نشرقم
    سال نشر1399
    چاپيکم
    شابک8ـ16ـ7260ـ622ـ978
    موضوعپاتنام، هيلاري، ‏?1926?-‏ م?.?‏? -- نقد و تفسير?

    واقع گرايي نسبي گرايي فرهنگي (ت. ج.)

    ذهن و واقعيت
    کد کنگره
    ‏9ذ4ق / 835 B

    ذهن و جهان: روایتی از رئالیسم درونی تألیف حامد قدیری، نویسنده در این کتاب کوشیده تا روایتی از رئالیسم درونی پاتنم ارائه کند. اما اگر بخواهیم محتوای کتاب را مشخص‌تر حول یک مسئله سروسامان دهیم، احتمالاً آن مسئله چیزی شبیه این است که موضع رئالیست درونی در قبال نسبت میان ذهن و جهان (کمی واضح‌تر: انفکاک یا عدم انفکاک ذهن و جهان از یکدیگر) چیست؟

    ساختار

    کتاب از پنج فصل تشکیل شده است.

    گزارش کتاب

    در فلسفۀ دکارت، رابطۀ میان ذهن و جهان خارج به مسئله‌ای جدی‌تر تبدیل شد. او به این نتیجه رسید که ذهن و ماده جوهراً جدا از یکدیگرند و به تبع آن، حالت‌هایی را می‌توانست تصور کند که ذهن در متعارف‌ترین حالت نظری خود قرار دارد؛ اما جهان خارج بالکل وضعیتی متفاوت دارد. در دورۀ معاصر نیز فلسفه‌های متعدد به‌ویژه فلسفۀ تحلیلی با جدیت به مسئلۀ رابطۀ میان ذهن و جهان خارج پرداخته است. یکی از مشخصه‌های اصلی بروز این مسئله در فلسفۀ تحلیلی آن است که به سبب روی‌آوری فیلسوفان تحلیلی به «زبان»، در برخی از صورت‌بندی‌ها و بحث‌ها، مسئلۀ یادشده در قالب مسئلۀ رابطۀ میان زبان و جهان خارج تجلی یافته است.

    هیلاری پاتنم فرد محوری این کتاب، معتقد است که همین مسئله هستۀ اصلی فلسفۀ تحلیلی است. حرف او نه به این معناست که فقط فلسفۀ تحلیلی به این مسئله می‌پردازد و نه به آن معناست که فلسفۀ تحلیلی فقط به سراغ این مسئله می‌رود، بلکه مراد آن است که این مسئله بیشتر از سایر فلاسفه برای فلاسفۀ تحلیلی محوریت دارد و مسائل دیگر نیز برای فلاسفۀ تحلیلی به این اندازه محوری نیستند.

    به بیان دیگر مسئلۀ ذهن و جهان خارج در واقع سؤال از این است که جهان خارج چگونه در برابر ذهن ایستاده است؟ آیا مستقل از ذهن ماست یا وابسته به آن؟ اگر مستقل است چگونه و اگر وابسته است چگونه؟ تفصیل این بحث‌ها در این کتاب آمده است. اما به اجمال می‌توان گفت مسئلۀ ذهن و جهان خارج یکی از مسائل اصلی فلاسفه بوده است؛ به گونه‌ای که یحتمل می‌توان تاریخ فلسفه را حول محور این مسئله تعبیر و تعریف کرد.

    هیلاری پاتنم به لطف عمر نسبتاً طولانی خود و به سبب حضور در بیشتر حوزه‌های فلسفی، سال‌های زیادی را صرف نگارش متون فلسفی کرده و در این مدت نیز مطالب و محتواهای زیادی را مکتوب کرده است. کنار هم نشستن این ویژگی‌ها سبب شده که گاه او را مهم‌ترین فیلسوف فلسفۀ تحلیلی در قرن بیستم یاد کرده‌اند. به همین دلیل در این کتاب آرای او به بحث و بررسی گذاشته شده است. از نظر او مسئلۀ چگونگی رابطۀ ذهن و جهان خارج مهم‌ترین مسئلۀ فلسفۀ تحلیلی است. از نظر او سؤال بزرگ رئالیسم آن است که مفاهیم و واژگان چگونه به مابازاءهایشان در جهان خارج ارجاع می‌دهند و آنها را متعین می‌کنند؟ بنابراین می‌توان تفلسف پاتنم را حاصل سروکارداشتن او با این مسئله دانست. او طی مدت طولانی فلسفه‌ورزی‌اش که از دهۀ پنجاه قرن بیستم آغاز شده و تا نیمۀ دهۀ دوم قرن بیست‌ویکم ادامه داشت، مدام با این مسئله گلاویز بود و عمدۀ کارهای به‌یادماندنی‌اش از مواجهه‌اش با همین مسئله نشئت گرفته بود.

    نویسنده در این کتاب کوشیده تا روایتی از رئالیسم درونی پاتنم ارائه کند. اما اگر بخواهیم محتوای کتاب را مشخص‌تر حول یک مسئله سروسامان دهیم، احتمالاً آن مسئله چیزی شبیه این است که موضع رئالیست درونی در قبال نسبت میان ذهن و جهان (کمی واضح‌تر: انفکاک یا عدم انفکاک ذهن و جهان از یکدیگر) چیست؟

    چیدمان فصل‌های کتاب در قالب روایت اینگونه است: پاتنم با مسئلۀ ذهن و جهان خارج روبرو می‌شود. دست‌کم دو پاسخ به این مسئله هست که ابتدا به سراغ پاسخ (به زعم پاتنم) ضعیف‌تر می‌رود: نسبی‌گرایی خام. نسبی‌گرایی خام اجمالاً ذهن را فعال مطلق می‌انگارد و جهان خارج را کاملاً تابع آن می‌بیند؛ اما پاتنم می‌بیند که اگر با این نوع نسبی‌گرایی همراه شود، با بحران‌هایی مواجه خواهد شد (نسبی‌گرایی چیست و چه بحران‌هایی دارد؟ فصل یکم) ناچار باید از این بحران‌ها گذر کند. برای گذر از این بحران‌ها به سراغ پاسخ دیگر یعنی رئالیسم متافیزیکی می‌رود؛ ایده‌ای که جهان خارج را اصل می‌انگارد و ذهن را آینه‌ای منفعل در برابر آن می‌داند. اما در اینجا هم متوجه می‌شود که اگر با رئالیسم متافیزیکی هم‌دل شود، باز هم به بحران‌های لاینحلی می‌افتاد (رئالیسم متافیزیکی چیست و چه بحران‌هایی دارد؟ فصل دوم). پس با التفات به هر دو سنخ بحران، می‌کوشد راه سومی ارائه کند که مزایای آن دوره داشته باشد. این راه همان رئالیسم درونی است که گویا راه‌حل مناسبی برای مسئلۀ ذهن و جهان خارج در چنته دارد. این راه‌حل عبارت است از درهم‌تنیدگی ذهن و جهان خارج یا به قول پاتنم، ایده‌ای که در آن ذهن و جهان با همدیگر ذهن و جهان را سروشکل می‌دهند (رئالیسم درونی چیست و چه جوانبی دارد؟ فصل‌های سوم و چهارم). اما نویسنده معتقد است که همان بحران‌های سابق این بار در لباسی تازه برای رئالیسم درونی بازتولید می‌شوند و آن را نیز به بن‌بست می‌کشانند (کدام بحران و کدام لباس؟ فصل پنجم) ناگزیر پاتنم مجبور می‌شود که به یک معنا از رئالیسم درونی بگذرد و مسیر دیگری برود. اما از آنجا که هیچ سفری بی‌غنیمت نیست، از هم‌سفری ما با پاتنم در مسیر رئالیسم درونی، ره‌توشه‌ای باقی می‌ماند که به کار مسیر فلسفه‌ورزی می‌آید (چه ره‌توشه‌ای؟ جمع‌بندی و نتیجه‌گیری).[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها

    [[رده:]]