مناقب (مقامات) اوحدالدین حامد بن ابیالفخر کرمانی
مناقب | |
---|---|
پدیدآوران | اوحدالدین کرمانی، حامد بن ابیالفخر (نويسنده) فروزانفر، بدیعالزمان (مصحح) |
ناشر | بنگاه ترجمه و نشر کتاب |
مکان نشر | ایران - تهران |
سال نشر | 1347ش |
چاپ | 1 |
موضوع | شعر فارسی - قرن 7ق. - شعر عرفانی - قرن 7 ق. - عرفان - متون قدیمی تا قرن 14 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | 1347 8م 5152 PIR |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مناقب (مقامات) اوحدالدین حامد بن ابیالفخر کرمانی، از مؤلفات نیمه دوم قرن هفتم، از مؤلفی ناشناخته، از پیروان و معتقدان اوحدالدین است که با تصحیح و حواشی بدیعالزمان فروزانفر، منتشر شده است.
اثر حاضر، کتابی است در ذکر احوال و کرمات اوحدالدین حامد بن ابیالفخر کرمانی (561-635ق)، از بدایت کار و طالب علمی و سیر و سلوک او تا وصول به درجه کمال و رسیدن به درجه ارشاد و روابط وی با همعصرانش از مشایخ و پیران صوفیه و علما و ملوک و دو تن از خلفای بنیالعباس (ناصر و مستنصر) و شرح تحمل و بردباری و سعه صدر و گذشت او نسبت به هجوسرایان و بدگویان و بعضی از آداب و رسوم او در طریقت و تربیت مریدان و کیفیت اتصال پارهای از مریدان به وی با فوائد بسیار لغوی و دستوری[۱].
مؤلف این کتاب، یکی از پیروان و معتقدان اوحدالدین بوده و تعبیر او از وی به «شیخ ما» در چند موضع از این کتاب، دلیل این مدعاست، ولی او بیهیچ شک، زمان اوحدالدین را درنیافته است؛ زیرا اگر چنین بود، از باب افتخار و کسب اعتماد بیشتر، بدین نکته اشارت میکرد، اما روایات او به احتمال هرچه قویتر، مستند است به کسانی که زمان اوحدالدین را ادراک کرده و یا از خلفای بلافصل او بودهاند[۲].
تاریخ تألیف کتاب، بهطور دقیق معلوم نیست، ولی از روی اشاراتی که در ضمن حکایتها به بعضی حوادث میکند، مسلم میگردد که مؤخر از نیمه دوم قرن هفتم تألیف نشده است[۳].
کتاب مشتمل بر هفتادوسه حکایت است که بعضی از آنها، در کتب پیشینیان هم آمده است؛ مانند حکایت پنجم که در «حلية الأولياء» و «إحياء العلوم» ذکر شده که مأخذ آن، حدیث نبوی است و مولانا آن را در دفتر پنجم از مثنوی، به نظم درآورده است و حکایت دهم که منسوب است به ابوالقاسم ابراهیم بن محمد محمویه نصرآبادی که شیخ عطار آن را در تذكرة الأولياء آورده است و حکایت دوازدهم که منسوب است به ابوبکر بن دلف جحدر مشهور به شبلی (متوفی 334ق) و در ترجمه رساله قشیریه میتوان آن را دید[۴].
پانویس
منابع مقاله
مقدمه کتاب.