جستارهایی در باب اسطوره
جستارهایی در باب اسطوره | |
---|---|
پدیدآوران | آلگونه جونقانی، مسعود (نویسنده) |
ناشر | سخن |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1399 |
چاپ | يکم |
شابک | 9ـ038ـ260ـ622ـ978 |
موضوع | اسطورهشناسی - تاریخ و نقد |
کد کنگره | BL ۳۱۳/آ۷ج۵ ۱۳۹۹ |
جستارهایی در باب اسطوره تألیف مسعود آلگونه جونقانی، در کشور ما به یمن ترجمه و تألیفهای سالیان اخیر، علاقمندان به این زمینه کموبیش با نام اسطورهپژوهان و نیز دغدغههای خاص آنان آشنایی دارند. اهتمام نگارنده در این کتاب اساساً متوجه آن است که ضمن ارائۀ زمینههای نظری و خاستگاه اندیشههای این متفکران، به خوانش انتقادی آرای آنان بپردازد.
ساختار
کتاب در نه جستار به نگارش پرداخته است.
گزارش کتاب
اسطورهها از زمانهای بسیار دور در حیات فرهنگی انسان حی و حاضر بودهاند؛ به همین دلیل اندیشمندان در حوزههای مختلف علوم انسانی، از روانشناسی و مردمشناسی گرفته تا دین پژوهی و فلسفه هر کدام به نوعی با اسطوره و اهمیت آن سروکار داشتهاند و به این ترتیب پژوهشهای قابل توجهی دربارۀ نقش اسطوره در حیات فرهنگی انسان، منطق و ساختار درونی اسطوره، پیوند اسطوره با دین و ادبیات و زبان و نیز ارتباط اسطوره با روان ناخودآگاه فردی و جمعی صورت گرفته است. در کشور ما نیز به یمن ترجمه و تألیفهای سالیان اخیر، علاقمندان به این زمینه کموبیش با نام اسطورهپژوهان و نیز دغدغههای خاص آنان آشنایی دارند. اهتمام نگارنده در این کتاب اساساً متوجه آن است که ضمن ارائۀ زمینههای نظری و خاستگاه اندیشههای این متفکران، به خوانش انتقادی آرای آنان بپردازد.
به این ترتیب جستار نخستین میکوشد ضمن بررسی خاستگاههای نظری اندیشۀ استروس، استدلالهای وی را در اینباره بررسی کند. در این راستا نگارنده با اتخاذ رویکردی انتقادی ضمن تاکید بر مفروضات نظری استروس و روششناسی وی، کوشیده است ادعاهای وی را در باب منطق اسطوره، مقولات بنیادی و نحوۀ ساماندهی مؤلفههای آن واکاوی کند و برخی تسامحهای نظری وی را افشا کند. در پایان روشن میشود آنچه استروس دربارۀ مقولات مطرح میکند، اگر چه از نظریۀ واجشناختی متاثر است، از الزاما بدان پایبند نمانده است.
جستار دوم با این هدف شکل گرفته است که ضمن بررسی خاستگاههای نظری اندیشۀ الیاده، استدلالهای وی را در اینباره بررسی و تحلیل کند. در این بررسی نگارنده با تاکید بر مفروضات نظریۀ الیاده و روششناسی پدیدارشناختی وی، دیدگاه او را نسبت به اسطوره محل تأمل میداند و معتقد است آنچه الیاده به مثابۀ ساختار وجودی بشر مطرح میکند، اساساً برساختهای فرهنگی است. همچنین به نظر میرسد التزام الیاده به روش پدیدارشناختی ابتر و ناقص است.
جستار سوم بر آن است تا ضمن بررسی خاستگاههای نظری اندیشۀ اسپربر، استدلالهای وی را در اینباره بررسی و تحلیل کند. در این بررسی مشخص میشود گزارههای نمادین به مثابۀ یک امر ذهنی فاقد عقلانیت نیستند. همچنین آشکار می شود اسپربر برخلاف سنت رایج که سازوکار نماد را در چارچوب نشانهشناختی تحلیل میکند، نمادگرایی را در حوزهای خودبسنده و مستقل میداند که سازوکار شناختی ویژۀ خود را داراست. در پایان این بررسی، نگارنده با نقد و نظری مختصر میکوشد این نکته را پیش روی نهد که قواعد پیشنهادی اسپربر در باب نحوۀ عملکرد گزارههای نمادین، جهانشمول یا عام نیست و اساساً به تجارب زیستی فرد و دانش ضمنی وی محدود است.
جستار چهارم به بررسی آرای دومزیل تعلق دارد. او معتقد است ساختار سهگانی حاکم بر اندیشۀ جوامع هندواروپایی در واقع بازتاب انتزاعی طبقات سهگانۀ یک چنین جوامعی است. شواهد و استنادات بیشماری که برای تأیید این مطلب میآورد، نشان از دامنۀ وسیع تحقیقی وی دارد؛ اما آنچه موجب نگارش این جستار شده، بررسی و تبیین لوازم معرفتشناختی الگوی دومزیل است. تبیین نظری دومزیل از کاستیهایی برخوردار است که در این پژوهش کوشیده شده ضمن اشاره به این کاستیها، در رفع آنها نیز مباحثی مطرح شود.
در جستار پنجم کشیده شده ضمن معرفی رنه ژرار، خاستگاههای نظری اندیشه و استدلالهای او در اینباره بررسی و تحلیل شود. در این بررسی نگارنده با تأکید بر جایگاه نظری ژرار مبنی بر قول به عدم اصالت آگاهی، موضع ضددکارتی او را نسبت به سوژه محل تأمل میداند و معتقد است آنچه ژرار به مثابۀ ساختار بنیادی فرهنگ مطرح میکند، از نوعی ناخودآگاهی کور و لجامگسیخته پیروی میکند که مبتنی بر نفی جایگاه خودآگاه و خودکاربودگی میل است.
جستار ششم در واقع درآمدی است بر شناخت جایگاه اسطوره در اندیشۀ نورتروپ فرای. بر این اساس نخست به ردهبندی سمبل نزد وی پرداخته شده تا بتوان با اتکا به آن مفهوم و نقش اسطوره را نزد فرای بهتر درک کرد. بنابراین این جستار ضمن بازطرح مبانی نظری فرای در باب ردهبندی سمبلها میکوشد منابعی را که وی به طور مستقیم یا غیرمستقیم از آنها متأثر است، آشکار کند. در همین راستا این پژوهش نهتنها اهمیت واحد ساختاری متمایزی به نام سمبل را در سطوح چندگانۀ ادبی متذکر میشود، بلکه میکوشد اشکال و صور ظهور سمبل را در این سطوح بررسی کند.
در جستار هفتم نویسنده با استخدام روش توصیفی ـ تحلیلی مبانی نظری فرای را در اینباره نقد و بررسی کرده و ضمن توجه به خاستگاههای نظری وی، سازوکار درونی دایانویا را تحلیل کرده است. در این بررسی مشخص میشود که دایانویای اسطوره با وجوه هیروگلیفی، هیراتیکی و دموتیکی بیان متلازم است و گذار اسطوره به سوی رمانس، حماسه و در نهایت تاریخ به واسطۀ عملکرد اصل جابجایی ممکن میشود. در این گذار اسطورۀ نامتبدل در نهایت به وجه واقعگرای ناتورالیستی روی میآرود و اسطوره اگرچه پوشیده و نهفته میماند، اما هرگز از میان نمیرود.
در جستار هشتم ضمن بازاندیشی در روششناسی فریزر و نیز اصول موضوعهای که وی بدانها پایبند است، جایگاه اسطوره در نظام مردمشناسی فریزر روشن شده است. نگارنده بر آن است که موضع دوگانۀ فریزر در باب جایگاه اسطوره به هیچروی از پراکندگی آرای وی ناشی نمیشود، بلکه تأملات عالمانۀ او در باب مراتب بینابینی که امکان گذار از صورتی به صورت دیگر را فراهم میآورند، این امکان را به او داده تا تحلیلی درخور در باب جایگاه اسطوره و ارتباط ان با آیین به دست دهد. در پایان این جستار معلوم میشود فریزر ظهور اسطوره را در مرتبۀ بینابینی نخست متأخر از آیین میداند؛ اما در مرتبۀ بینابینی دوم، اسطوره را مقدم بر آیین میداند.
در جستار پایانی ضمن بررسی خاستگاههای نظری اندیشۀ کاسیرر، استدلالهای وی در اینباره بررسی شده است. در این راستا با تأکید بر مفروضات نظری کاسیرر و روششناسی وی، کوشیده شده ادعاهای او در باب اسطوره و سایر صورتهای سمبلیک بررسی شود.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات