تاریخ فلسفه در غرب(1): تفکر در دورۀ باستان
تاریخ فلسفه در غرب(1): تفکر در دورۀ باستان تألیف ترنس اروین، ترجمه دکتر حسن فتحی؛ در این کتاب برخی از موضوعات دارای اهمیت فلسفی در تفکر باستان در یک دورۀ حدوداً 1100 ساله از زمان هومر تا قدیس آگوستین معرفی میشود.
تاریخ فلسفه در غرب(1) | |
---|---|
پدیدآوران | اروین، ترنس (نویسنده) فتحی، حسن (مترجم) |
ناشر | سمت |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1399 |
شابک | 1ـ2229ـ02ـ600ـ978 |
موضوع | فلسفه قدیم,فلسفه - تاریخ |
کد کنگره | B ۱۷۱/الف۴ت۲ ۱۳۹۹ |
ساختار
کتاب در یازده فصل تدوین یافته است.
گزارش کتاب
فلسفه در سرآغازهایش در سرزمین یونان، کوشش تدریجی است برای نشاندن عقل بر اریکۀ قدرتی که خیال بر ان نشسته بود و برای ارائۀ تبیینی منطقی و عقلانی از عالم و آدم به جای تبیین اساطیری سنتی که زادۀ تخیل شاعران بود. اخراج شاعران از شهر آرمانی از سوی افلاطون در واقع از آرمان حکومت مطلقۀ عقل و حکمت حکایت میکند.
ترنس اروین با اشرافی که بر نحوۀ پیدایش و رشد و کمال فلسفه از اندرون اساطیر دارد، گزارش خویش از تفکر در عهد باستان (یعنی یونان) را با معرفی آموزههای اساطیری هومر آغاز میکند و به گونهای عالمانه و نوآورانه، خواننده را در هزار سال فلسفۀ یونان به گونهای همراهی و رهبری میکند که با کسب تصوری روشن از این دوره، طلیعههای گذر از اندیشۀ یونانی به اندیشۀ مسیحی را نیز شاهد باشد.
در این کتاب برخی از موضوعات دارای اهمیت فلسفی در تفکر باستان در یک دورۀ حدوداً 1100 ساله از زمان هومر تا قدیس آگوستین معرفی میشود. بنابراین در این اثر در وهلۀ نخست به فلسفۀ یونانی ـ یعنی تفکر فلسفی بیانشده به زبان یونانی ـ و اخلاف بیواسطۀ آن پرداخته شده است. در این کتاب، نویسنده بعد از مقدمهای کوتاه دربارۀ دامنه و دورهها و پرسشها و پاسخهای فلسفۀ یونانی، جهانبینی اساطیری یونانیان را با محوریت هومر معرفی میکند. در معرفی نخستین فیلسوفان طبیعتگرا و واکنشهای شکاکانه در برابر آنها در تعلیمات دموکریتوس و در نهضت سوفسطایی، اروین در واقع از سویی کمتر از تاریخ فلسفههای متعارف و از سوی دیگر بیشتر از آنها سخن میگوید: به جای پرداختن به همۀ مکتبها و چهرهها یکی از آنها را محور قرار میدهد و بقیه را در ارتباط با آن به اختصار و اشاره مطرح میکند؛ در عوض توجه خواننده را به دیگر جریانهای مرتبط با فلسفه (مثلاً طب و تاریخ در فصل 3 و تراژدی در فصل 4) نیز جلب میکند.
او سه چهرۀ شاخص فلسفۀ یونان، سقراط و افلاطون و ارسطو را در فصول پنجم تا هفتم در حجم معقول و با جامعیت معقول به گونهای معرفی میکند که هم بتوان دید که آنها چگونه آموزههای متنوع پیش از خودشان را در نظام خودشان را در نظام خویش با روح واحدی با یکدیگر سازگار میکنند و هم بتوان تفسیرها و بدفهمیهای مرتبط با آموزههای آنها را درک و ارزیابی کرد.
ترنس اروین فاصلۀ طولانی میان ارسطو و افلوطین را فقط با معرفی دو مکتب اپیکوری و رواقی (فصلهای 8 و 9) پر میکند. این دو مکتب صبغۀ تسلیبخش و حیاتمحوری آموزههای فلسفی دورۀ یونانیمآبی را بهروشنی نشان میدهند.
افلوطین به عنوان چهرۀ شاخص فلسفه در دورۀ امپراتوری روم، بهویژه به سبب پیوند نزدیک پیروانش با آبای مسیحیت، عملاً به عنوان مهمترین حلقۀ اتصال فلسفۀ یونانی با فلسفه و الهیات مسیحی ایفای نقش میکند. اروین با گزارش آموزههای نوافلاطونی افلوطین (در فصل 10) و با اختصاص فصل آخر کتابش به معرفی اجمالی مسیح و آموزههایش و به گزارش آرای قدیس آگوستین، این پیوند را بر خواننده روشن میسازد.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات