معرفة الرجال

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    معرفة الرجال
    معرفة الرجال
    پدیدآورانیحیی بن معین (نویسنده)

    قصار، محمد کامل (محقق)

    حافظ، محمد مطيع (محقق)

    بدير، غزوة (محقق)

    محرز، احمد بن محمد بن القاسم (روايه)
    ناشرمجمع اللغة العربية
    مکان نشرسوريه - دمشق
    سال نشر1405ق. = 1985م.
    چاپچاپ يکم
    موضوعحديث - علم الرجال احاديث اهل سنت
    زبانعربی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏BP۱۱۴/۲/س۸ ۱۳.ش
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    معرفة الرجال، اثر ابوزکریا یحیی بن معین (158ق-‌233ق)، کتابی است در علم رجال و معرفی راویان و بررسی احوال آنها که با تحقیق محمد کامل قصار به چاپ رسیده است.

    ساختار

    کتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب در دو جلد، سامان‌دهی شده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه، ابتدا به شرح حال ابن معین، پرداخته شده[۱] و سپس، خصوصیات و ویژگی‌های کتاب، تشریح و تبیین گردیده است[۲].

    اثر حاضر، دارای خصائص و ویژگی‌های فراوانی است که برخی از مهم‌ترین آنها را می‌توان در امور زیر، خلاصه نمود:

    1. روش مؤلف در تعدیل: مؤلف طرق مختلف را برای تعدیل به‌کار برده و از الفاظی که از لحاظ متانت و رخاوت، تفاوت زیادی دارند، برحسب اعتقاد خود نسبت به عدالت و ضبط راوی، استفاده کرده است که از جمله آنها، عبارتند از: «ثقة»، «ثقة ثقة»، «لا بأس به»، «ما كان به بأس»، «لم يكن به بأس»، «ما أری به بأسا»، «ليس به بأس إذا حدث عن ثقة»، «صدوق»، «رجل صدق»، «من أهل الصدق»، «صويلح الحديث»، «صالح»، «شويخ شيخ صالح»، «شيخ مشهور»، «لم يكن بالمكذوب»، «لم يكن يكذب»، «لم يكن من أهل الكذب»، «ليس بمكذوب»، «كان لا يكذب»، «ليس هو ممن يكذب»، «ليس بمتهم و لا كذوب»، «فلان سلم»، «ثبت»، «صحيح الكتاب»، «مأمون»، «مرضي»، «ورع»، «تقي»، «مقنع» و «جائز الحديث»[۳]. وی عبارات لطیفی را در ثنا و تعدیل برخی از رجال، به‌کار برده است که به‌عنوان نمونه، به برخی از آنها، اشاره می‌شود:
      1. موسی بن مسعود: «روی ابن محرز قال: سمعت يحيی و قد سئل عن موسی بن مسعود، فقال: لم يكن من أهل الكذب. قيل له: إن بندار يقع فيه؛ قال يحيی بن معين: هو خير من بندار و من ملء الأرض مثله»[۴].
      2. امام احمد بن حنبل: «روی ابن أبي‌يعلی عن الإمام يحيی أنه قال: أراد الناس منا أن نكون مثل أحمد بن حنبل، لا والله، لا نقدر علی أحمد و لا علی طريق أحمد»[۵].
      3. ابوسفیان معمری: «قال ابن محرز: سمعت يحيی و سئل عن أبي‌سفيان المعمري، فقال: كان صدوقا و كان لو قتلوه ما قال غير هذا»[۶].
      4. ابن علیه: «روی ابن محرز أيضا، قال: سمعت يحيی يقول: ابن علية كان ثقة مأمونا، صدوقا مسلما و رعيا تقيا»[۷].
      5. ابوحنیفه: «قال ابن محرز: سمعت يحيی يقول: أبوحنيفة عندنا من أهل الصدق و لم يتهم بالكذب و لقد ضربه ابن هبيرة علی القضاء فأبی أن يكون قاضيا»[۸].
    2. روش وی در جرح روات: مؤلف در جرح روات، از الفاظ متعددی استفاده کرده است که از لحاظ قوت و ضعف در قدح و نکوهش، از جهت ذم مغرق و خفیف، دارای تفاوت زیادی می‌باشند که از جمله آنها عبارتند از: «فلان كذاب»، «كان يكذب»، «يكذب أخزاه الله»، «لم يكن يكذب و لكنه كان يخطئ»، «فلان ضعيف»، «ضعيف الحديث»، «أضعف الناس»، «في حديثه ضعف»، «فلان ليس بثقة»، «ليس هو بالثقة»، «لم يكن بالثقة»، «لم يكن بثقة لا مرضي»، «فلان ليس بقوي»، «ليس هو بذاك القوي»، «فلان خبيث»، «عدو لله»، «رجل سوء»، «ليس بمأمون»، «قليل الحديث»، «لا يكتب حديثه»، «ليس بشيء»، «ليس حديثه بشيء»، «ليس ممن يكتب عنه»، «ليس يسوی شيئا»، «أي شيء كان يسوی»، «يسوی فلسا»، «ليس ممن يكتب عنه»، «لم يكن بالمحمود»، «ليس ممن یحتج به أصحاب الحديث»، «ليس هو من أصحاب الحديث»[۹]؛ به‌عنوان مثال:
      1. عامر بن صالح: «قال ابن محرز: سمعت يحيی بن معين و سئل عن عامر بن صالح الذي يحدث عن هشام بن عروة فقال: كذاب خبيث عدو لله»[۱۰].
      2. سمسار: «قال ابن محرز: سمعت يحيی بن معين يقول: السمسار كذاب خبيث، هو الدجال أبوزكريا هذا يخرج الدجال من هذه القرية»[۱۱].
      3. ابوسلیمان جرجانی: «قال ابن محرز: سمعت يحيی بن معين يقول و ذكر أباسليمان الجرجاني، فقال: أبوجرجان ينبغي أن نهدم حول داره أربعين دارا هكذا...»[۱۲].
      4. اسحاق بن نجیح ملطی: «قال ابن محرز: سمعت يحيی بن معين يقول: إسحاق بن نجيح الملطي كذاب عدو لله رجل سوء خبيث»[۱۳].
      5. یوسف بن خالد سمتی: «قال ابن محرز: سألت يحيی بن معين عن يوسف بن خالد السمتي، فقلت: كيف كان؟ قال: كان كذابا عدوا لله خبيثا...»[۱۴].
      6. ابولبید: «قال ابن محرز: سمعت يحيی و ذكر أبالبيد فقال: قال لي وهب بن جرير: كان شتاما. قال يحيی بن معين: لا رحمه‌الله و لا صلی عليه إن كان شتم عليا أو أحدا من أصحاب النبي(ص)»[۱۵].
    3. تحقیق در سماع روات از شیوخ به‌لحاظ نفی و اثبات: از جمله ویژگی‌های روش ابن معین، آن است که به اثبات رؤیت پیامبر(ص) توسط برخی از روات و نفی آن، برای برخی دیگر و یا اثبات و نفی ملاقات آنها با صحابه یا تابعین و سماع از آنها، پرداخته است که این امر، نشان از علم و دانش فراوان وی نسبت به این امر دارد؛ به‌عنوان مثال:
      1. «قال ابن محرز: سمعت يحيی و قيل له: حديث خالد القسري عن أبيه عن جده أن النبي(ص) قال له: يا يزيد بن أسد. فقال: ليس بشيء. أهله يقولون: ليس له صحبة و لو كان له صحبة لشرف به أهله»[۱۶].
      2. «و سئل أ لمعاوية بن خديج صحبة؟ فقال: له صحبة، يروی أنه قد رأی النبي(ص)» [۱۷].
      3. «و سئل عن شهر بن حوشب: هل سمع من أبي‌هريرة؟ فقال: نعم»[۱۸].
      4. «و قال عن ابن سيرين أنه لم يسمع من عائشة شيئا قط و لا رآها»[۱۹].
      5. «و ذكر عنه ثابت البناني فقال: سمع من أبي‌رافع مولی عمر و من أنس و من ابن عمر. فقيل له: سمع من ابن الزبير؟ قال نعم»[۲۰].
      6. «و سئل عن سعيد بن المسيب: هل رأی عمر؟ فقال: لا»[۲۱].
      7. «و عن وهب بن كيسان، فقال: رأی سعد بن أبي‌وقاص»[۲۲].
    4. الحاق رجال به انساب و شهرهای آنها: از دیگر ویژگی‌های کتاب، دقت مؤلف در بررسی انساب روات و انتساب آنها به شهرها و قبایل آنها می‌باشد؛ به‌عنوان مثال:
      1. محمد بن يزيد الواسطي: أصله شامي و هو كلاعي و ليس هو بواسطي[۲۳].
      2. «و سئل عن عبدالرحمن بن سعيد؟ فقال: هو عبدالرحمن بن سعيد بن وهب و هو همداني»[۲۴].
      3. «و قال عن سليم بن عبدالرحمن: إنه نخعي»[۲۵].
      4. «و عن نهشل فقال: ضبي كوفي»[۲۶].
      5. «و عن أبي‌رحمة الذي يروي عنه هشيم، فقال: شيخ من أهل الشام نزل واسطا»[۲۷].
    5. تحقیق در اسامی متشابه: از دیگر ویژگی‌های کتاب، تحقیق در اسامی رواتی است که به‌صورت مفرد و بدون ذکر نام پدر و جد یا کنیه و لقب ذکر شده‌اند و این امر، باعث تشابه بین نام روات و اشتباه آنها با یکدیگر، گردیده است؛ به‌عنوان مثال:
      1. «فنراه يسأل مثلا عن دثار الثوري فيقول: هو دثار بن شبيب القطان روی عنه سفيان و شريك»[۲۸].
      2. «و يسأل عن أبي‌هلال الطائي الذي يروي عنه شريك فيقول: هو يحيی بن حيان مشهور»[۲۹].
      3. «و يسأل عن أبي‌رهم فيوضح أنهما شخصان: أحدهما أبورهم الغفاري و هو أنصاري و يحدث الزهري عن ابن أخيه عنه و الآخر أبورهم السمعي و هو بصري و ليست له صحبة، و ليس بينهما قرابة و لا نسب»[۳۰].
      4. «كما سئل عن أبي‌أسباط بن محمد فأجاب: هو محمد بن أبي‌عبدالرحمن مولی الفرس و قد روی عنه سفيان الثوري و سليمان التيمي و كنوه بأبي‌عمرو؛ هكذا كانت كنيته و يعرف بأبي‌عمرو القاص»[۳۱].
    6. حکم بر بعضی از احادیث و تعیین درجه آنها از لحاظ صحت یا وضع؛ مانند: «و يقول في ما رواه عنه ابن محرز: سمعت يحيی، يعني القطان - ‌و كان والله ثقة مسلما - يقول: الحديثان جميعا صحيحان، حديث قيس و السائب عن عمر في النبيذ»[۳۲].
    7. اشتمال کتاب بر احکام فقهی و کلامی[۳۳].
    8. اشتمال بر حکمت‌های شگفت و اندرزهای تأثیرگذار[۳۴].
    9. دقت راوی نسخه در روایت نسخه خویش: روایات کتاب، از طریق ابوالعباس احمد بن محمد بن قاسم بن محرز از ابن معین، نقل گردیده[۳۵] و ابن محرز در نقل روایت از وی، نهایت دقت را داشته و التزام خاصی به تأدیه الفاظ و نقل آنها بعینه، بدون کم و زیاد، داشته و در این زمینه، امانت را به‌خوبی رعایت کرده است[۳۶].

    وضعیت کتاب

    فهارس کتاب، شامل فهرست آیات، احادیث، موضوعات، شعر، شیوخ ابن معین، شیوخ ابن محرز، تراجم و اصحاب اخبار و منابع مورد استفاده محقق، در انتهای جلد دوم، آمده است.

    در پاورقی‌ها، علاوه بر ذکر منابع[۳۷] و شرح حال مختصر برخی از روات و اعلام مذکور در متن[۳۸]، به اختلاف نسخ[۳۹] و توضیح و تشریح برخی از کلمات دیریاب و عبارات متن، پرداخته شده است[۴۰].

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها