سفر شهرزاد: فرهنگ‌های گوناگون حرمسراهای گوناگون

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    سفر شهرزاد: فرهنگ‌های گوناگون حرمسراهای گوناگون
    سفر شهرزاد: فرهنگ‌های گوناگون حرمسراهای گوناگون
    پدیدآورانمرنیسی، فاطمه (نویسنده) کریمی، شیرین (مترجم)
    مکان نشرتهران
    سال نشر1400
    شابک7ـ3ـ97765ـ622ـ978
    کد کنگره

    سفر شهرزاد: فرهنگ‌های گوناگون حرمسراهای گوناگون تألیف فاطمه مرنیسی، ترجمه شیرین کریمی، مرنیسی در این کتاب تجربه‌های منحصربه‌فردش را در باب جایگاه زن مراکشی آزاد و مستقلی نگاشته که با عجایب و تخطی‌های غیرمنتظرۀ فرهنگ غرب روبرو می‌شود. او در این زندگی‌نامۀ خودنوشت با پاک‌نظری و فراتخیل خیره‌کننده، ناداستانی پرشاخ‌وبرگ و سرشار از نکته‌سنجی ارائه می‌دهد و آنچه را در سفر به غرب دیده، بازگو و تفسیر می‌کند و همین‌طور یافته‌های غافلگیر‌کنندۀ خود دربارۀ وضعیت زنان و نگرش به آنها در کل جهان را در روایتی عمیقاً تأثیرگذار آمیخته با نوعی کنایۀ مطبوع و زیرکانه دلپذیر با خواننده به اشتراک می‌گذارد.

    گزارش کتاب

    فاطمه مرنیسی در واپسین روز نوامبر سال 2015 از دنیا رفت. روزنامه‌ها و وبسایت‌ها نوشتند: «مراکش یکی از بزرگ‌ترین جامعه‌شناسان و پیشروترین فرد در جنبش فمینیستی زنان مسلمان را از دست داد». زنی که زندگی‌اش را وقف پژوهش، نوشتن، سخنرانی و کار در عرصۀ حقوق زنان کرد. او در ظلمت شعلۀ مدارا و دانش را برافروخت و روشنایی‌بخش راه زنان مسلمان شد. او با آثار خود که از سوی اهالی کتاب در سراسر جهان «سحرآمیز»، «پر نقش و نگار» و «درخور ملاحظه» محسوب می‌شود، توانست بر زندگی زنان در خاورمیانه نور بتاباند.

    مرنیسی در این کتاب تجربه‌های منحصربه‌فردش را در باب جایگاه زن مراکشی آزاد و مستقلی نگاشته که با عجایب و تخطی‌های غیرمنتظرۀ فرهنگ غرب روبرو می‌شود. او در این زندگی‌نامۀ خودنوشت با پاک‌نظری و فراتخیل خیره‌کننده، ناداستانی پرشاخ‌وبرگ و سرشار از نکته‌سنجی ارائه می‌دهد و آنچه را در سفر به غرب دیده، بازگو و تفسیر می‌کند و همین‌طور یافته‌های غافلگیر‌کنندۀ خود دربارۀ وضعیت زنان و نگرش به آنها در کل جهان را در روایتی عمیقاً تأثیرگذار آمیخته با نوعی کنایۀ مطبوع و زیرکانه دلپذیر با خواننده به اشتراک می‌گذارد.

    نویسنده در این کتاب ترجمه‌های غربی هزارویک‌شب، متون اقتباسی از متن هزارویک‌شب، شبه‌ترجمه‌ها، نقاشی‌ها و فیلم‌های غربی را بازخوانی می‌کند، دربارۀ دگرگونی‌هایی که شهرزاد در جهان غرب دچارش شده است، تأمل می‌کند و به زعم او وقتی شهرزاد به غرب وارد شد، روشنفکر نبود و آن‌گونه که از آثار فرهنگی در غرب برداشت می‌شود، غربی‌ها فقط به دو چیز علاقه داشتند: ماجراجویی و روابط جنسی. مورد دوم به شکل عجیبی به زبان بدن زنانه محدود شد. تا صد سال بعد از ورود هزارویک‌شب به جهان غرب توجه غربی‌ها فقط به قهرمانان مرد معطوف بود: به سندباد، علی‌بابا و علاءالدین. شهرزاد تا سال 1845 منتظر ماند تا با داستان «هزارودوم شهرزاد» اثر ادگار آلن‌پو در مقام زنی صاحب‌فکر و استاد داستان‌گویی معرفی و جایگاهش ارج نهاده شود.

    به تعبیر مرنیسی مردان غربی و مردان شرقی خیال‌پردازی‌های متفاوتی دربارۀ زیبایی دارند و پرسش او این است که تفاوت در تخیلات مردان شرق و غرب چه چیزی دربارۀ فرهنگ‌ها به ما می‌گوید؟ چرا یک مرد روشنفکر غربی همچون ایمانوئل کانت، که بسیار دغدغۀ پیشرفت تمدن داشت، زن بی‌مغز می‌پسندید؟ آیا ممکن است خشونت علیه زنان در جهان اسلام ناشی از این باشد که مردان مسلمان می‌دانند مغز دارند و زنان فکر می‌کنند؛ ولی در غرب مردان اغلب زنان را ناتوان از اندیشیدن عمیق می‌دانند.

    به نظر مرنیسی زنان مسلمان در نقاشی‌ها، مینیاتورها، شعرها و داستان‌های مسلمانان همیشه در حرکت به تصویر کشیده شده‌اند، به سفرهای دور و دراز می‌روند و سوار بر اسب از میان دشت‌ها و جنگل‌های ناشناخته عبور می‌کنند و معمولاً در حال شکار یا انجام کاری به تصویر کشیده می‌شوند؛ درست برعکس زنان رنگ‌پریده و عاطلی که در نقاشی‌های نقاشان فرانسوی مثل انگرو ماتیس به تمامی منفعل به تصویر کشیده می‌شوند. اگر حرمسراهای شرقی را عینیت‌یافته به صورت کاخ‌های سنگی و اندرونی‌های محصور میان دیوارهای بلند می‌بینیم، حرمسراهای غربی در طول تاریخ در تخیلات مردان غربی به صورت دیگری ساختار یافته است و چیزی شبیه به آن در دنیای امروز در فیلم‌ها، نقاشی‌ها، محل‌های کار و به طور کلی در فرهنگ غربی قابل دیدن است.

    مرنیسی این کتاب را در فرم جستاری انتقادی ـ پژوهشی نوشته است. او دائم در حرکت است و کتاب را در طول سفری به دور اروپا برای معرفی یکی دیگر از کتاب‌هایش نوشته است؛ از این شهر به آن شهر می‌رود، در کافه‌های پاریس دوستانش را ملاقات می‌کند، در کتابفروشی‌ها پرسه می‌زند یا در تماشاخانه‌ای در برلین در صف «بالۀ شهرزاد» آرام‌آرام جلو می‌رود، فکر می‌کند، با دوستش گفتگو می‌کند و آنها را با خواننده در میان می‌گذارد. سرانجام کتاب «سفر شهرزاد» برای مرنیسی به گفتۀ خودش، با وجود فرازوفرودهایش در پایان بسیار توان‌بخش و شفادهنده از آب درآمده است.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها