أسرار الصلاة (جوادی آملی)

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    أسرار الصلاة(جوادی آملی)
    أسرار الصلاة (جوادی آملی)
    پدیدآورانجوادی آملی، عبدالله (نویسنده)
    ناشرجماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامی
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1415 ق
    چاپ1
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    أسرار الصلاة در بیان اسرار این عبادت بى‌بدیل است که با صبغه‌اى روایى، به زبان عربى، توسط آیت‌الله جوادى آملى در سال 1414ق و در یک جلد تألیف گردیده و داراى نکاتى مهم و باارزش با توجهى ویژه به روایات معصومین علیهم‌السلام در این زمینه مى‌باشد.

    کتاب‌هایى با همین اسم، توسط بزرگانى مانند شهید ثانى و امام خمینى(ره) و... نیز وجود دارد که هر کدام از ویژگى خاصى برخوردارند.

    این کتاب به ضمیمه کتاب الصلاة تقریر مباحث آیت‌الله سید محمد محقق داماد منتشر شده است.

    ساختار

    کتاب، داراى یک مدخل است که توضیحاتى پیرامون سر و نیز جایگاه نماز را در بر گرفته است، سپس در سه بخش اسرار مقدمات نماز، اسرار اجزاى نماز و اسرار تعقیبات نماز به بیان توضیحات قابل توجهى پرداخته است.

    اسرار تکبیره الاحرام، اسرار نیت، سر قرائت، سر قیام و سر قنوت هم اجزایى هستند که در بخش دوم به طور خاص بحث شده‌اند.

    گزارش محتوا

    مؤلف، در مدخل کتاب ابتدا اشاره به روایتى معروف درباره نماز دارد که مى‌فرماید: «إن قبلت قبل ما سواها و إن ردت رد ما سواها».

    بعد اسرار نماز را ستون اسرار دین مى‌داند که رسیدن به آن اسرار باعث پى بردن به اسرار سایر عبادات خواهد بود و این غایت تلاش و مجاهدت یک عارف است که به اسرار آنچه که عمود دین است پى برده و آن را مشاهده نماید.

    ایشان در ادامه وارد بحث ادبى کلمه «سر» شده و آن را در مقابل علن معرفى مى‌کند؛ چنان‌که غیب در مقابل شهادت است. البته خود سر هم به دو صورت سر بحت و سر مقید است؛ چنان‌که غیب هم به دو صورت مقید و مطلق مى‌باشد.

    مؤلف اضافه مى‌کند با اینکه سر به لحاظ مفهومى، روشن است و نیازمند تفسیر نیست اما به لحاظ کنه در نهایت خفا مى‌باشد.

    سر داشتن نماز هم دو دلیل دارد که بیان گردیده است. اما سر داشتن هر چیزى به دو حالت قابل اثبات است: یا دلیل عقلى مشفوع به دلیل نقلى دارد یا دلیل نقلى مؤید با دلیل عقلى. ایشان در ادامه همین بحث را در دو مقام مذکور تعقیب مى‌نمایند.

    آیات 52 اعراف، 123 هود، 21 حجر، 7 منافقون و 96 نحل، آیاتى هستند که در قسمت دلایل نقلى بدانها اشاره شده است. مؤلف، در پایان مقدمه به دسته بندى مطالب مذکور در آن پرداخته که از شیوه‌هاى جالب وى در آثار گوناگونش مى‌باشد.

    نماز، داراى حکمت، سر و آدابى است کما اینکه سایر عبادات نیز از این سه مؤلفه برخوردارند، اما در نماز، حکمت، در نهایت عروج و نجات از جزع و زبونى مى‌باشد وادب آن بازگشت به اوصاف نمازگزار دارد؛ اعم از حضور قلب، خشوع، مواظبت از التفات به غیر معبود و... اما سر نماز غیر از اینهاست.

    آداب نماز مقدمه‌اى است برای رسیدن به اسرار نماز، زیرا اسرار نماز برای غیر شخص داراى ضمیر طاهر و صفاى باطن و قلب سلیم میسر نمى‌گردد. قرآن نیز اشاره مى‌نماید به اینکهلا یمسه إلا المطهرون.

    برای نیل به باطن نماز و شهود غیب آن، باید تناسبى بین شاهد و مشهود باشد، زیرا شخص محجوب در نشئه‌اى است که دسترسى به ما فوق خود ندارد؛ یعنى حس، آنچه را خیال مشاهده مى‌کند نمى‌بیند و خیال هم آنچه را که برای عقل قابل مشاهده است ملاحظه نمى‌کند.

    ایشان بعد از بیان توضیحاتى راجع به سر و برداشتى که بزرگان از این واژه درباره نماز داشته‌اند، به روایت ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقى از امام صادق(ع) اشاره مى‌کند که از امیرالمؤمنین(ع) ادعیه وضو را نقل کرده و هر جمله‌اش داراى مضامین عالى و کم نظیرى مى‌باشد.

    مؤلف مى‌گوید: اینکه گفته شده از هر قطره وضو ملکى خلق مى‌شود، نه در مورد هر وضو گیرنده و دعاى وضو خوانى است بلکه وضو گیرنده‌اى مانند على بن ابى طالب با آن زبان علوى که دعاهاى علوى بخواند، باعث خلق ملک از قطره وضو مى‌گردد.

    ایشان، برای اثبات باطن‌دار بودن وضو به روایتى دیگر استناد کرده‌اند که موضوعش آمدن یک شخص یهودى به نزد رسول خدا(ص) و سؤالش از چند مسئله، از جمله وضو مى‌باشد؛ پیامبر(ص) نیز در جوابش سر وضو را در شستن تک تک اعضا بیان نمودند. این حدیث در جلد دوم وسائل آمده و مضمونش در رابطه با مکرى است که شیطان لعین در مورد حضرت آدم(ع) به کار برد و حضرت با وضو از آن خلاص گردید مى‌باشد. ایشان در ذیل احادیث مطرح شده، جملاتى را تحت عنوان فقه الحدیث آورده‌اند که در راستاى بیان باطن و مفهوم احادیث است.

    وجود کامل برای وضو و آب در عرش و جریان آب از چشمه صاد که نام یکى از سوره‌هاى قرآن هم مى‌باشد، از نکته‌هاى بازگو شده توسط مؤلف در این قسمت مى‌باشند.

    ایشان، به مناسبت به بیان اسرار طهارت ترابیه یا همان تیمم نیز پرداخته و آن را اظهار تذلل در مقابل عزت محضه و تخضع در ساحت کبریاى صرف و تخشع در نزد قدرت مطلقه دانسته‌اند.

    ورود به صله‌هاى خمسه که هر یک در بیان سر یکى از اجزاى نماز است، بعد از این توضیحات شروع شده است.

    سر تکبیرات

    اولین صله، در اسرار تکبیرات افتتاحیه مى‌باشد. مؤلف، مى‌فرماید: صورت نماز یکى است و همه نمازگزاران در آن اشتراک دارند اما سیره و سیرت آن متفاوت مى‌باشد که این تفاوت باعث تفاوت نمازگزاران مى‌شود.

    مؤید این کلام روایت نبوى است که مى‌فرماید: «إن الرجلین من أمتی یقومان فی الصلاة و رکوعهما و سجودهما واحد و أن ما بین صلاتیهما مثل ما بین السماء و الأرض»، این نشان‌گر تفاوت ماهوى در نمازهایى است که افراد با درجات مختلف اقامه مى‌نمایند

    روایت بعدى که از امام موسى بن جعفر(ع) است، در بیان علت تکبیرات افتتاحیه مى‌باشد که ما مضمون آن را نقل مى‌کنیم؛ حضرت مى‌فرماید: پیامبر(ص) وقتى به معراج مى‌رفت هفت حجاب را از سر راهش برداشت که با رفع هر حجابى تکبیرى گفت و خداوند بدین وسیله او را به منتهاى کرامت نایل نمود. این روایت نیز همان گونه که ملاحظه مى‌شود بیان‌گر سرى از اسرار تکبیرات است.

    مؤلف، در این‌جا بحثى را راجع به انواع حجاب مطرح نموده‌اند که عبارتند از: حجاب نورانى و حجاب ظلمانى که حجاب ظلمانى همان موجود مادى و متعلقاتش است و حجاب نورانى آن موجود نورى است که نور قاهرى دارد و مانع ادراکش یا ادراک ما ورائش مى‌گردد.

    سالک نیز وقتى از ماده بالاتر رفت و از موجود نورى متعالى‌تر گردید، ادراک آن حجاب برایش میسر مى‌گردد.

    تکبیرات هفت‌گانه آغاز نماز برای خرق حجاب‌هاى طولى هستند که سالک را به مولاى خود نزدیک مى‌گردانند. البته این حال مختص پیامبر(ص) نبوده و چنین حالاتى نیز فقط در معراج قابل تصور نیستند کما اینکه روایت جابر بن عبدالله انصارى از امیرالمؤمنین(ع) بر این مضمون دلالت واضحى دارد.

    این روایت در جلد 5 جامع احادیث الشیعه آمده است.

    مؤلف، در فقه الحدیث این روایت اوصاف جمالیه خداوند را عین اوصاف جلالیه مى‌داند و مى‌فرماید: با اینکه تکبیر از اوصاف ثبوتیه جمالیه است، لکن بازگشتش به اوصاف سلبى جلالیه مى‌باشد، زیرا تکبیر، تنزیه خداوند از اوصاف ممکن است.

    ایشان به اسرار دیگرى با استناد به روایات دیگر درباره تکبیرات هفت‌گانه افتتاحیه اشاره کرده و آنها را غیر منافى با آنچه ذکر شد مى‌دانند.

    سر نیت

    ابتدا، در این صله، مفهوم نیت بازگو شده است؛ به این صورت که منظور از نیت، قصد عنوان، مانند صلاة ظهر یا عصر یا مانند اداى دین در امر معاملى نیست کما اینکه مراد، قصد وجه مثل وجوب یا استحباب نیز نمى‌باشد بلکه مراد، خصوص قصد قربت به خداوند سبحان مى‌باشد، زیرا این قصد، مدار بحث‌هاى عرفانى، کلامى و اخلاقى پیرامون صلاح و فلاح قلب مى‌باشد.

    در این زمینه آیات و روایات زیادى رسیده است، از آن جمله آیه 264 بقره که مى‌فرماید:«لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الأذى کالذی ینفق ماله رئاء الناس» یا آیه 265 بقره که مى‌فرماید:«مثل الذین ینفقون أموالهم ابتغاء مرضات الله و تثبیتا من أنفسهم کمثل جنة بربوة أصابها وابل» و آیه دیگر که گویاتر از این دو آیه است، آیه 163 و 162 سوره انعام است که مى‌فرماید:«قل إن صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین لا شریک له و بذلک أمرت و أنا أول المسلمین».

    از روایات هم ما به یک روایت که در کتاب ذکر شده، اشاره مى‌کنیم و آن روایت حضرت على(ع) از پیامبر(ص) است که فرمود: «لا عمل إلا بنیة و لا عبادة إلا بیقین و لا کرم إلا بالتقوى». نیت از دید مؤلف به معنى قصد تقرب به خداوند سبحان است که روح عمل بوده و عمل با آن زنده و بدون آن مرده خواهد بود؛ با نیت است که عمل، صحیح گردیده و بدون آن باطل خواهد بود.

    برای نیت درجاتى و برای صحت مراتبى است، اگر چه در اصل امتثال مشترک مى‌باشند.

    سر قرائت

    آنچه در نماز معتبر است، قرائت فاتحة الکتاب و سوره است که در دو رکعت اول معتبر بوده و در رکعت سوم و چهارم واجب نمى‌باشد. روایت مشهور از پیامبر(ص) در این زمینه چنین است: «لا صلاة إلا بفاتحة الکتاب».

    از اشاراتى که به اسرار موجود در آیات قرآن، شده، آیه 4 سوره زخرف است که مى‌فرماید:«إنا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و إنه فی أم الکتاب لدینا لعلی حکیم».

    مؤلف با بیان تفسیر این آیه و توجه به تک تک فقرات آن جنبه سر بودنش را روشن مى‌سازد.

    ایشان نظام عینى را مبتنى بر علیت و معلولیت مى‌داند و در این رابطه به روایتى از امام على(ع) نیز استناد مى‌جوید و در معناى آن روایت مى‌فرماید: هر موجودى که وجودش عین ذاتش نباشد، معلول خواهد بود، به خاطر آنکه وجودش محض ذاتش مى‌باشد و شکى در لزوم قوى بودن علت از معلول نیست و با این وجود بعضى از اهل معرفت گفته‌اند«بسم الله» از سوى بنده به منزله «کن» از سوى رب مى‌باشد.

    از دیگر مطالبى که در مورد«بسم الله» گفته شده، این است که «بسم الله» به اسم اعظم از قرابتى که سفیدى چشم به سیاهى آن دارد نزدیک ‌تر است. پس یک نمازگزار بامعرفت که مراعات آداب نماز را کرده و با حکمت آن آشناست، یقینا با توجهى تام این جمله را بر زبان جارى کرده و آن را به منزله «کن» از سوى خداوند متعال مى‌شمارد.

    توجه به اسرارى که در تک تک آیات سوره حمد وجود دارد، باعث عروج یک نمازگزار مى‌گردد.

    صیغه متکلم مع الغیر بودن نعبدو نستعین از نکاتى است که مفسران و بزرگان از علما، در مورد آن به اظهارنظرهاى باارزشى دست زده‌اند؛ مؤلف، نیز در این‌جا به این احتمال اشاره مى‌کند که نمازگزار با این تعبیر خود را در ردیف سایر عبادت کنندگان قرار مى‌دهد؛ چرا که امر خداوند در آیه 43 سوره بقره این است که:«و ارکعوا مع الراکعین».

    اما آنچه از مجلسى اول در این‌جا نقل شده جالب‌تر است و آن اینکه قلب و سایر اعضا و جوارح مؤمن به امام خود که همان عقل قاهر است، اقتدا نموده‌اند، زیرا مؤمن به تنهایى جماعت است.

    سر قیام

    نماز، همان گونه که ذکر و قولى دارد، حال و فعلى هم دارد که هر یک از آنها داراى سرى مى‌باشند. مؤلف، مى‌گوید: همان گونه که قبلا گفتیم برای رسیدن به اسرار نماز تنها راه، کشف صحیح و نقل معتبر مى‌باشد و عقل راهى برای پى بردن بدانها ندارد.

    حالات نماز، اعم از قیام و رکوع و سجود، ریشه در حالاتى دارد که پیامبر(ص) در معراج پیدا کرده؛ بود حضرت بعد از وضو و غسل از چشمه صاد که قبلا به آن اشاره شد و قرآن با جمله«ص و القرآن ذی الذکر» بدان اشاره دارد، اعمالى انجام داد که طبق نقل خود حضرت که در دعوات راوندى آمده به این صورت مى‌باشد: «أمرنی جبرئیل أن أقرأ القرآن قائما و أن أحمده راکعا و أن أسبحه ساجدا و أن أدعوه جالسا».

    سر قنوت، تشهد و تسلیم: صله پنجم در بیان سر موارد مذکور است. مؤلف در این‌جا مى‌فرماید: شکى نیست که نظام تکوین بر طاعت و هدایت استوار بوده و مجالى برای عصیان و گمراهى نیست، زیرا زمام تمام موجودات به دست خداوند و او نیز بر صراط مستقیم است و هر چیزى که زمامش به دست صاحب صراط مستقیم باشد، ناچار هدایت شده خواهد بود؛ آیه 56 سوره هود نیز بر آن دلالت دارد که مى‌فرماید:«ما من دابة إلا هو آخذ بناصیتها إن ربی على صراط مستقیم» و آنچه از گمراهى و عصیان در موجودات مشاهده مى‌شود، همگى در عالم تشریع مى‌باشد. عباداتى مانند نماز نیز برای تطابق این دو نظام؛ یعنى نظام تکوین و تشریع معین گردیده‌اند و به همین جهت در نماز افعالى وجود دارد که تمثل نظام تکوینى مى‌باشند؛ از جمله این حالات قنوت است که عبارت از ابتهال و تضرع مى‌باشد.

    اسرار تعقیبات نماز

    تعقیبات نماز هم داراى اسرارند که دعا لب آنها بوده و شروع و پایان نماز با دعا نشان از حال بندگى برای خداوند سبحان دارد.

    پانويس


    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب

    وابسته‌ها