رویارویی با مخاطب: فهم مخاطب در شکل‌گیری متن مقدس

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    رویارویی با مخاطب: فهم مخاطب در شکل‌گیری متن مقدس
    رویارویی با مخاطب: فهم مخاطب در شکل‌گیری متن مقدس
    پدیدآورانحسین‌زاده، محمدصادق (نویسنده)
    ناشرنگاه معاصر
    مکان نشرتهران
    سال نشر1400
    شابک4ـ072ـ290ـ622ـ978
    کد کنگره

    رویارویی با مخاطب: فهم مخاطب در شکل‌گیری متن مقدس تألیف محمدصادق حسین‌زاده؛ این کتاب، بررسی و واکاوی بخشی از مخاطب‌شناسی که مرتبط به سطح فکری مخاطب بوده را بر عهده گرفته است. در این کتاب نویسنده درصدد بیان این نکته است که مخاطبان و سطح فکری آنان در نحوۀ ایجاد سخن نقش منفعلانه ندارند، بلکه مخاطبان به دلیل تفاوت‌های فکری‌شان، کنشگرانی هستند که در نحوۀ انتخاب سخن توسط متکلم تأثیر می‌گذارند.

    ساختار

    کتاب در چهار بخش تدوین شده است.

    گزارش کتاب

    تلاش برای مرادیابی نصوص مقدس، یکی از وظایف اندیشمندان اسلامی است. فرایند مرادیابی به سه‌گانه متکلم‌شناسی، مخاطب‌شناسی و سخن‌شناسی گره خورده و این سه، اضلاع مثلث مرادیابی را شکل می‌دهند. بدون توجه به این سه ضلع و بررسی آنها نمی‌توان از یافتن مراد متکلم سخن گفت. برای نمونه چنانچه در مرحلۀ متکلم‌شناسی به پرسش‌هایی از این قبیل که آیا سخنور در متون اسلامی حکیم است یا گزافه‌گو؟ معصوم است یا خطاکار؟ پاسخ گفته نشود، نمی‌توان برداشت صحیحی از مقصود او ارائه داد. همچنین چنانچه بدون توجه به ضلع سخن‌شناسی و بدون بررسی سازوکار نقل و انتقال مفاهیم با استفاده از واژه‌ها و جملات به بیان مراد از نصوص اسلامی پرداخته شود. ضلع مخاطب‌شناسی همچون دو ضلع دیگر در برداشت صحیح از نصوص نقشی اساسی داشته و بدون آن نمی‌‌توان به برداشتی درست از متن راه یافت.

    این کتاب، بررسی و واکاوی بخشی از مخاطب‌شناسی که مرتبط به سطح فکری مخاطب بوده را بر عهده گرفته است. در این کتاب نویسنده درصدد بیان این نکته است که مخاطبان و سطح فکری آنان در نحوۀ ایجاد سخن نقش منفعلانه ندارند، بلکه مخاطبان به دلیل تفاوت‌های فکری‌شان، کنشگرانی هستند که در نحوۀ انتخاب سخن توسط متکلم تأثیر می‌گذارند. در این راستا، این کتاب رابطۀ مخاطب‌شناسی و نحوۀ انتخاب سخن توسط متکلم را مورد بررسی قرار داده و بیان می‌دارد کیستی مخاطب، عالم یا جاهل بودن، اندازۀ فهم و درکش، در انتقال دانسته‌ها و خواسته‌های متکلم و در انتخاب واژه‌ها و جملات و چینش آنها توسط متکلم اثر می‌گذارد. بدین ترتیب متکلم حکیم هرچه را حق بداند و همان‌گونه که آن چیز را درک می‌کند، برای هر مخاطبی بیان نمی‌کند، بلکه گاهی برخی از دانسته‌ها و خواسته‌هایش را طرح نمی‌کند و گاه دیگر آنچه می‌داند را صریح اعلام می‌نماید. اینکه متکلم حکیم هرچه را حق بداند و همان‌گونه که آن چیز را درک می‌کند، برای هر مخاطبی بیان نمی‌کند، قاعده‌ای است برون‌دینی و تأثیرگذار در تفسیر مراد متکلم در نصوص دینی. از این‌رو مفسر نصوص مقدس، باید پیش از تفسیر آن نصوص، موضعش را نسبت به این قاعده و پیامدهای آن مشخص سازد. از این‌رو این کتاب، بررسی قاعدۀ یادشده را عهده‌دار شده و پیامدها و کارکردهای آن را مورد مطالعه قرار می‌‌دهد.

    در بخش نخست کتاب به بیان کلیات و مفاهیم پژوهش پرداخته شده است. در بخش دوم و سوم ابتدا درستی قاعدۀ مورد پژوهش (تأثیر سطوح فهم مخاطبان بر بیان متکلم حکیم) به اثبات رسیده و سپس به مستلزمات و پیامدهای آن اشاره شده است. در بخش چهارم و پایانی کتاب دربارۀ آسیب‌هایی که متوجه این قاعده می‌شود، سخن گفته شده است. پاره‌ای از این آسیب‌ها، مرتبط با عدم دفت کافی در مفاد قاعده و پیامدهای آن می‌شود و پاره‌ای دیگر مربوط به افراط در بهره‌گیری از این قاعده است. در بخش چهارم به تبیین و توضیح این آسیب‌ها پرداخته شده است.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها