بنیانگذاری برای مابعدالطبیعۀ اخلاق

    از ویکی‌نور
    بنیانگذاری برای مابعدالطبیعۀ اخلاق
    بنیانگذاری برای مابعدالطبیعۀ اخلاق
    پدیدآورانکانت، ایمانوئل (نویسنده) حسینی، سید مسعود (مترجم)
    ناشرنی
    مکان نشرتهران
    سال نشر1400
    شابک5ـ0395ـ06ـ622ـ978
    کد کنگره

    بنیانگذاری برای مابعدالطبیعۀ اخلاق تألیف ایمانوئل کانت، ترجمه سید مسعود حسینی؛ کانت در پیش‌گفتار ایدۀ نوعی مابعدالطبیعۀ اخلاق را طرح می‌افکند. مرادی وی از آن، به بیانی کاملاً کلی، آن بخشی از اخلاق است که مستقل از تجربه تلاش می‌کند قوانین اخلاقی را تثبیت و پایه‌گذاری کند. این کتاب شالودۀ این طرح است. ولی از آنجا که «بنیانگذاری» خود به طور پیشینی عمل می‌کند و حتی باید به مسئلۀ اساسی کل این برنامه پاسخ دهد، پس خود نیز پیشاپیش مابعدالطبیعۀ اخلاق است.

    ساختار

    کتاب در سه بخش تدوین شده است.

    گزارش کتاب

    کانت چنان‌که مشهور است، پژوهش در چهار پرسش را وظیفۀ فلسفه دانست که یکی از آنها این بود: «چه باید کرد». لزوم و ضرورت تأمل در این پرسش به‌اندازه‌ای روشن است که هرگونه تلاش برای تأکید بر آن، نقض غرض از کار درمی‌آید. دین و فلسفه تاکنون مهم‌ترین و شایع‌ترین پاسخ‌ها را به این پرسش داده‌اند.

    اگر از منظر هگل در اثر او با عنوان «روح مسیحیت و سرنوشت آن» نگریسته شود، تاریخ اخلاق را می‌توان تا واقعۀ قربانی شدن اسماعیل به دست ابراهیم به فرمان خدا به عقب بازگرداند. طبق بینش هگل در اخلاق نیز شاهد نوعی سیر رو به جلو و غایتمند هستیم. در این سیر، نقطۀ ثقل اخلاق و عنصر اخلاقی الزام‌آور رفته‌رفته از جایی دوردست و آن‌جهانی به جایی در نزدیکی انسان و این‌جهانی منتقل شده است. واقعۀ سرنوشت‌ساز دیگر که مقطع حساس دیگری را در سیر مزبور شکل می‌دهد، ظهور مسیح و آموزۀ اخلاقی او دربارۀ محبت در برابر شریعت بود. کوشش مسیح بر این بوده که میان انسان‌ها رابطه‌ای اخلاقی، مبتنی بر محبت یا عشق بنا نهد که در آن هیچ عنصر آن‌جهانی وساطت نکرده باشد. واقعۀ سرنوشت‌ساز دیگر آموزۀ لوتر مبنی بر کشیش بودن همۀ مؤمنان بود که تأکید دوباره بود بر همان آموزۀ مسیح.

    کانت از یک‌سو میراث‌دار لوتر بود و از سوی دیگر میراث‌دار عصر روشنگری. لوتر بر درونی‌بودن معیار ایمان و بنابراین اخلاق تأکید می‌کرد و از این نظر بر برابری همۀ مومنان اصرار می‌ورزید و برابری آرمانی بود که عصر روشنگری نیز مدافع آن بود. اما عصر روشنگری بر «آزادی» نیز تأکید داشت، به طوری که لوتر نمی‌توانست با آن معنا از آزادی موافق باشد؛ زیرا در نظر او همۀ مؤمنان اگرچه با یکدیگر «برابر» بودند اما از «آزادی» بدان‌گونه که عصر روشنگری می‌طلبید، بی‌بهره بودند.

    این کتاب نخستین اثر به قلم کانت است که منحصراً دربارۀ مسائل ناظر به فلسفۀ اخلاق است. اینکه دریافت‌های اخلاقی کانت چه تحولی را پشت‌سر گذاشته‌اند و چه رابطه‌ای با تحول فلسفۀ نقدی او دارند، پرسش‌های دشواری هستند.

    کانت در پیش‌گفتار ایدۀ نوعی مابعدالطبیعۀ اخلاق را طرح می‌افکند. مرادی وی از آن، به بیانی کاملاً کلی، آن بخشی از اخلاق است که مستقل از تجربه تلاش می‌کند قوانین اخلاقی را تثبیت و پایه‌گذاری کند. این کتاب شالودۀ این طرح است. ولی از آنجا که «بنیانگذاری» خود به طور پیشینی عمل می‌کند و حتی باید به مسئلۀ اساسی کل این برنامه پاسخ دهد، پس خود نیز پیشاپیش مابعدالطبیعۀ اخلاق است. کانت خبر از نوعی مابعدالطبیعۀ اخلاق برای «آینده» می‌دهد که وظیفه‌اش تقسیم‌بندی نظام‌مند و کامل تکالیف است؛ در این حال با مابعدالطبیعۀ اخلاق سروکار داریم که بعداً نوشته شده و متضمن نوعی آموزۀ حق و آموزۀ فضیلت است.

    وظیفۀ این کتاب «جستجو و تثبیت» امر بی‌قیدوشرط یا امر مطلق است. در بخش‌های نخست و دوم این کتاب با تحلیل‌های معنایی از مفاهیم بنیادی اخلاقی و پایه‌ای سروکار داریم: چه چیزی به طور کلی می‌تواند در مقام قانون اخلاقی عمل کند، کدام مفاهیم با آن در پیوندند و معنا دقیق‌شان چیست؟ بعد از حل شدن این مسئلۀ معنایی (جستجو)، کانت در بخش سوم به مسئلۀ پایه‌گذاری (تثبیت) روی می‌آورد: چرا امر بی‌قیدوشرط به منزلۀ قانون اخلاقی برای انسان معتبر است؟ و آیا ما حق داریم آزادی را به منزلۀ بنیاد این قانون اخلاقی مفروض بداریم؟ اگر هیچ پاسخی برای این پرسش‌ها پیدا نشود، اخلاق و علم الاخلاق نوعی «خیال باطل» محض باقی می‌ماند.

    بنابراین وظیفۀ بخش‌های نخست و دوم این کتاب، تجزیۀ محض مفاهیم اخلاقیت است و وظیفۀ بخش سوم عبارت است از استنتاج امر بی‌قیدوشرط که در این تجزیۀ مفاهیم معلوم شده است و استنتاج پیش‌فرض آن یعنی آزادی.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها