مبانی و شیوههای پژوهش در زبان و ادبیات فارسی
مبانی و شیوههای پژوهش در زبان و ادبیات فارسی | |
---|---|
پدیدآوران | طاهری، قدرتالله (نویسنده) |
ناشر | خاموش |
مکان نشر | اصفهان |
سال نشر | 1400 |
چاپ | اول |
شابک | 2ـ36ـ6942ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
مبانی و شیوههای پژوهش در زبان و ادبیات فارسی تألیف قدرتالله طاهری؛ نویسنده در این کتاب کوشیده ضمن آموختن اصول و مبانی تحقیق در ادبیات، از «علمیت» آن نیز با بهرهگیری از نظریههای علمی، بهویژه فلسفه و تاریخ علمی تا حدی دفاع کند و مراحل علمی تحقیق در ادبیات را با اتکا به نظریههای علمی مربوط به دیگر دانشها تبیین نماید. در بخشهای گوناگون کتاب، به جز مبانی نظری تحقیق که کمی به لحاظ ماهیت مباحث دشوار به نظر میآیند، به روش معلمی مطالب به سادهترین شکل ممکن بیان شده است.
ساختار
کتاب در هفت فصل به نگارش درآمده است.
گزارش کتاب
برای تحقق اهداف پژوهشی، تألیف منابع معتبر آموزشی که بتوانند مهارتهای ذهنی و عملی پژوهش را در اختیار محققان جوان قرار دهند، گام مهمی است. در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی به دلیل اینکه در برنامۀ درسی «مرجعشناسی و روش تحقیق» به صورت همزمان آورده شدهاند، بیشتر کتابهایی که در این زمینه نوشته شدهاند، به معرفی «مراجع» توجه کرده و به صورت حاشیهای به اصول تحقیق پرداختهاند. احتمالاً پیشفرض نهفته در ذهن نویسندگان آثار مذکور این بوده که تنها شرط لازم و کافی برای پژوهش در ادبیات، شناخت عناوین منابع و مراجع است؛ حال آنکه شناخت منابع، تنها یکی از مراحل میانی تحقیق است و اگر پژوهش روشمندانه و مبتنی بر اصول علمی آغاز نشده باشد، اطلاع از منابع نیز چندان ثمربخش نخواهد بود. دستۀ دیگری از منابع آموزشی که در این زمینه نوشته شدهاند نیز در حد مقدمات تحقیق مانند تعریف انواع و اقسام تحقیق، تعریف مسئله، طراحی سؤال و فرضیه، نگارش پیشینه، معرفی پایگاههای اطلاعاتی جدید برای جستجوی مقالات و کتابها، روش یادداشتبرداری و در نهایت روشهای معمول «ارجاعدهی» به منابع و مأخذ باقی ماندهاند.
نویسنده در این کتاب کوشیده ضمن آموختن اصول و مبانی تحقیق در ادبیات، از «علمیت» آن نیز با بهرهگیری از نظریههای علمی، بهویژه فلسفه و تاریخ علمی تا حدی دفاع کند و مراحل علمی تحقیق در ادبیات را با اتکا به نظریههای علمی مربوط به دیگر دانشها تبیین نماید. در بخشهای گوناگون کتاب، به جز مبانی نظری تحقیق که کمی به لحاظ ماهیت مباحث دشوار به نظر میآیند، به روش معلمی مطالب به سادهترین شکل ممکن بیان شده است. ساختار کتاب به گونهای است که قسمتهای مختلف، زنجیرهوار با یکدیگر مرتبط هستند؛ یعنی تا زمانی که خواننده از نظر تئوریک ماهیت دانش و مکاتب علمی بهویژه علوم انسانی و علم ادبیات را نیاموخته باشد، نمیتواند با مراحل بعدی ارتباط مؤثرتری برقرار کند. یافتن مسئلۀ پژوهش، فرضیهسازی، طراحی برنامۀ پژوهشی، مطالعۀ پیشینه، شناسایی و بررسی نقادانه و گزینش منابع موردنیاز، گردآوری اطلاعات، نگارش متن پژوهش و در نهایت تدوین نهایی متن به گونهای به هم پیوستهاند که اگر یکی از مراحل بهدرستی انجام نگیرد، سرتاسر تحقیق را با بحران مواجه میسازد.
بهسختی میتوان از علوم انسانی با توجه به شاخههای پراکندۀ آن تعریفی قانعکننده به دست داد. به نظر میرسد برای بهدستدادن تعریفی نسبتاً رضایتبخش از علوم انسانی باید آن را از چهار حیث بررسی کرد؛ زیرا هر تعریفی که از علوم انسانی داشته باشیم، به نوع برداشت ما از این چهار حیث بستگی خواهد داشت: از حیث موضوع، روش، محقق، و نتایج و یافتهها. در فصل نخست ابتدا این تعریف علوم انسانی انجام شده و سپس دربارۀ رابطۀ علوم انسانی و ادبیات سخن گفته شده است.
گستردگی دورهای ـ جغرافیایی زبان و ادبیات فارسی و کثرت آثار ادبی که نویسندگان ایرانی و غیرایرانی فارسیزبان به این زبان آفریدهاند، واقعیتی آشکار است و نیازی نیست آشنا و بیگانهای به آن اعتراف کند تا به سخن او استناد شود. در فصل دوم کتاب دربارۀ حوزههای پژوهشی زبان و ادبیات فارسی سخن به میان آمده است. نویسنده در این فصل بعد از بیان مقدماتی دربارۀ این حوزهها، برخی از مهمترین حوزههای آموزشی زبان و ادبیات فارسی را بدینترتیب فصلبندی کرده است: نسخهشناسی و تصحیح متن، شرح و گزیدهنویسی، مطالعات بلاغی و سبکی، مطالعات ادبیات عرفانی، مطالعات ادبیات معاصر، مطالعات زبانی، مطالعات نظریه و نقد ادبی، نگارش و تدوین مراجع ادبی و .... .
تحقیق بدون دستیابی به مسئله، اصولاً آغاز نمیشود تا به سرانجام برسد، به عبارت دیگر، بدون داشتن مسئله، نهایت کاری که میشود انجام داد، گردآوری و در کنار یکدیگر چیدن «اطلاعات» پراکنده است. دیگر اینکه مسئله از متن مجموعۀ آگاهیهای فرد در یک زمینۀ علمی به دست میآید و نمیتوان از کسی دیگر آن را به عاریت گرفت. در فصل سوم کتاب به بررسی دستیابی به مسئلۀ پژوهش اختصاص یافته است.
دانش در هر یک از حوزههای آن به مثابۀ شبکۀ زنجیرهای به همپیوسته است که مانند دانههای زنجیر به هم متصل شدهاند. شرط ورود به این زنجیره، آشنایی با حلقههای موجود در گذشته و حال است. آشنایی و درک زنجیرۀ تحولات علمی موجود، ضامن و جواز ورود به آن است. فصل چهارم اختصاص به بررسی شناسایی و نقد پیشینۀ مباحث و طراحی برنامۀ پژوهشی دارد.
در فصل پنجم نویسنده ابتدا به یک مهارت مهم که بنیان هر پژوهش علمی و مقدم بر مرحلۀ گردآوری و تعیینکنندۀ توفیق و عدم توفیق در این مرحله نیز میباشد، یعنی «مطالعۀ انتقادی» سخن گفته است و سپس به مسئلۀ گردآوری اطلاعات پرداخته است. دلیل تقدم مطالعۀ انتقادی بر گردآوری اطلاعات در این است که محقق نمیتواند و نباید منفعلانه هرآنچه مربوط به پژوهش اوست و در منابع مییابد، صرفاً گردآوری کند. گردآوری درست دادهها منوط به سنجش، داوری و بهگزینی آنهاست. بنابراین پیش از مراجعه به منابع، محقق باید تکلیفش را با خود معین سازد؛ یعنی تصمیم بگیرد آیا بدون چونوچرا هر آنچه را در کتابها و مقالات آمده است بپذیرد و آنها را جمع کند یا اینکه با آنها برخورد فعالانهتری داشته باشد و با طرح پرسشها و درخواست دلیل و برهان از نویسندگان، گفتهها و نوشتههای آنها را ارزیابی علمی کند.
دو فصل پایانی کتاب اختصاص به بررسی مباحث نگارش متن پژوهش دارد. در این دو فصل نویسنده ملزومات و پیششرطها و دیگر مسائل مربوط به نگارش یک متن پژوهشی را تبیین کرده است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات