سیاستهای پوشاک در دورۀ قاجار و پهلوی اول
سیاستهای پوشاک در دورۀ قاجار و پهلوی اول | |
---|---|
پدیدآوران | محمدی، منظر (نویسنده) |
ناشر | مشکی |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
شابک | 5ـ40ـ6669ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
سیاستهای پوشاک در دورۀ قاجار و پهلوی اول تألیف منظر محمدی؛ در این کتاب تحول نظامهای پوشاک در جامعۀ شهری بررسی شده است؛ چراکه فرایندهای اجتماعی و فرهنگی شهرنشینی و اثرات آن بر شکلگیری طبقات و هویتهای نوین اجتماعی بوده که به پیدایی ریختارهای نوین غربگرایانه در ایران منجر شد.
گزارش کتاب
پوشاک ایرانی هیچگاه در دورههای طولانی صورتی ثابت نداشته است؛ چراکه همواره عرصۀ تبادلات فرهنگی بوده است؛ اما پذیرش سبک لباس اروپایی در ایران در سدۀ نوزدهم و آغاز سدۀ بیستم که بخشی ناشی از برتری سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب و بخشی معلول تبعی پیدایی نظامهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نوین در ایران بود، بیش از هر دورۀ تاریخی دیگر سرعت گرفت. هرچند در دورههای ایلخانی یا صفوی هم تأثیرات خارجی در لباس ایرانیان وجود داشت، این تأثیرات به اندازۀ دوران مدرن سبب تحولی کلان در پوشاک ایرانی نشد. غالباً عصر صفوی را زمان آغاز آشنایی جهان ایرانی با جهان غربی میدانند؛ اما در آن زمان هنوز اروپا غرب مدرن برتر نبود و هنوز نظام پوشاک مدرنی که بعدها تمامی جهان را تحتتأثیر قرار دهد، پدید نیامده بود.
میتوان آغاز اقتباس فرهنگ پوشاک مدرن اروپایی را دوران سلطنت فتحعلی شاه دانست. در این دوران مردان ایرانی در مقام سیاح، تاجر یا کارگزار دولت به اروپای مدرن سفر کردند. عباس میرزا ولیعهد دست به اصلاحاتی قابلتوجه در نظام پوشاک زد؛ اولین گروههای دانشجویان به اروپا اعزام شدند و اولین اروپاییانی که برای آموزش به ایران آمدند، در تماس نزدیک با مردم قرار گرفتند. مدرنیزاسیون لباس در ایران به لحاظ تاریخی، عمدتاً با سیاستهای پوشاک دولت پهلوی اول، یعنی حذف حجاب و صدور فرامین تغییر لباس شناخته میشود؛ جریانی سیاسی که هم در زمان خود و حتی در زمان حاضر، بهشدت منازعهبرانگیز بوده است. با این وصف این مقطع نه نقطۀ صفر این فرایند، بلکه از نقاط اوج آن بود. شبکهای از تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک زمینهساز شرایطی بود که به اخذ شیوههای پوشاک اروپایی در ایران انجامید.
در این کتاب تحول نظامهای پوشاک در جامعۀ شهری بررسی شده است؛ چراکه فرایندهای اجتماعی و فرهنگی شهرنشینی و اثرات آن بر شکلگیری طبقات و هویتهای نوین اجتماعی بوده که به پیدایی ریختارهای نوین غربگرایانه در ایران منجر شد. پوشاک مدرن غربی اساساً در سپهر جامعۀ شهری ایران اقتباس شد. در فرهنگهای اقوام محلی ایران لباس از نشانگان بسیار کلیدی هویت قومی بود؛ بنابراین اقوام محلی نهتنها با نظامهای پوشاک کاملاً منحصربهفردشان خود را از یکدیگر متمایز میکردند، بلکه به طور مشخص در برابر نظام پوشاک غربی نیز مقاومت میکردند. هیچیک از اقوام ایرانی تا زمانی که جبر قانون رضاشاهی آنان را ملزم به تغییر لباس در جهت غربیشدن کرد، تمایلی به این کار نداشتند.
این کتاب قصد دارد با نگاهی متمرکز بر تاریخ معاصر، جریان تغییر الگوهای پوشاک را از لابلای صدها متن و سند تاریخی بیرون بکشد و تصویر قابل شناختی از چگونگی وقوع آن مجسم کند.
پوشاک غالباً مقولهای روزمره در فرهنگ عامه و متعاقباً کماهمیت در گفتمانهای پژوهشی و آکادمیک تلقی شده است؛ به همین دلیل این کتاب درصدد است به نقش اجتماعی قدرتمند آن در جامعۀ ایران بپردازد و سازوکار آن را، آنجا که به ابزاری برای سویههای قدرت بدل میگردد، هویدا نماید. تکوین لباس مدرن، تأثیرات چشمگیر و پایداری در ساخت اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی معاصر داشته است. بنابراین هدف از نگاه عمیقتر به فرایندهای تحول پوشاک در اینجا، نهتنها صرف پیبردن به آنچه در گذشته رخ داده، بلکه بیشتر فراهمآوردن منظری است که به کمک آن بتوان سازوکار اجتماعی پوشاک در حال حاضر را با همۀ حساسیتهایی که برمیانگیزد، بهتر فهمید و برای ساختن آیندهای بهتر روشهایی تازه اندیشید.
تحولات نظام پوشاک در این کتاب، با درنظر گرفتن تغییرات در نظامهای «ایدئولوژیک»، «طبقاتی»، «فرهنگی» و «سیاسی» مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل اول به پیدایش تقابل ایدئولوژیک دو مفهوم لباس سنتی و لباس مدرن پرداخته شده است؛ در فصل دوم شکلگیری «طبقۀ متوسط جدید» به واسطۀ نهادهای آموزشی و اداری مدرن در ایران و تقابل آن با طبقات سنتی، مثل اشرافیت و روحانیت در رویکرد به نظام پوشاک مورد بررسی قرار گرفته و در فصلهای سوم و چهارم به پیدایش نظامهای فرهنگی جدید، مثل معماری و شهرسازی اروپاییمآب و ظهور رسانههای تصویری نوین و مهمتر از آن، شکلگیری تقابل آن با فرهنگ قدیمی خودی اشاره شده و در نهایت در فصلهای پنجم و ششم به تغییرات در عملکرد سیاست رسمی دولت به پوشاک، بهویژه در دوران پهلوی نظیر قوانین لباس متحدالشکل مردان و حذف حجاب زنان پرداخته شده که منجر به شکلگیری تضادی پایدار میان رویکردهای معطوف به جهانیسازی و رویکردهای سنتگرای معطوف به خودبسندگی در ایران شد.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات