ابن خاتمه، احمد بن‌ على‌

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    ابن خاتمة، احمد بن‌ على‌
    NUR00000.jpg
    نام کاملابن خاتِمة‌، ابو جعفر احمد بن‌ على‌ بن‌ محمد بن‌ على‌ بن‌ محمد بن‌ خاتمة انصاری‌ اَلْمَری‌
    نام پدرعلى‌ بن‌ محمد
    محل تولدالمریه، اندلس
    خویشاوندانمحمد بن‌ خاتمة‌ برادرش
    مذهبمالکی
    اطلاعات علمی
    اساتیدابوالحسن‌ على‌ بن‌ محمد بن‌ ابى‌العیش‌ المری‌ّ، ابواسحاق‌ ابراهیم‌ بن‌ ابى‌العاص‌ التّنوخى‌، محمد بن‌ جابر بن‌ محمد حَسّان‌ الوادی‌ آشى‌
    مشایخابن‌ لیون‌، قاضى‌ ابومحمد عبدالله‌ بن‌ محمد بن‌ عبدالملك‌
    شاگردانابن‌ خطیب‌، ابوجعفر احمد بن‌ على‌ بن‌ زَرقاله‌، محمد بن‌ خاتمة‌ برادرش
    برخی آثاردیوان‌ شعر ابن‌ خاتمة‌، رائِق‌التَّحلیة في‌ فائق‌التَوْریة، تحصیل‌ غرض‌القاصد في‌ تفصیل‌المرض‌ الوافد

    ابن خاتِمة‌، ابو جعفر احمد بن‌ على‌ بن‌ محمد بن‌ على‌ بن‌ محمد بن‌ خاتمة انصاری‌ اَلْمَری‌ (د 770ق‌/1369م‌)، پزشك‌، تاریخ‌نویس‌، ادیب‌، شاعر، فقیه‌، محدث‌ و زاهد اندلسى‌ِ مالكى‌ مذهب‌.

    كنیه او را ابوالعباس‌ نیز گفته‌اند.

    زادگاه

    چنان‌كه‌ از نسبت‌ او پیداست‌، زادگاهش‌ شهر المریه، در جنوب‌ اسپانیا بر ساحل‌ مدیترانه‌ بوده‌ است‌. این‌كه‌ برخى‌ او را، مرینى‌ منسوب‌ به‌ بنى‌ مرین‌ از فرمانروایان‌ مغرب‌ دانسته‌اند، از نظر برخى‌ از محققان‌ با تردید تلقى‌ شده‌ است‌. تاریخ‌ تولد او به‌ درستى‌ دانسته‌ نیست‌ و سال‌های‌ 724 و 734ق‌ كه‌ بعضى‌ از خاورشناسان‌ به‌ عنوان‌ سال‌ تولد او نوشته‌اند با قراین‌ موجود در منابع‌ شرح‌ حال‌ ابن‌ خاتمة‌ سازگار نیست‌.

    ابن‌ خاتمة‌ بیشتر عمر خود را در زادگاهش‌ المریه‌ گذراند. ادبیات‌ را از استادان‌ نام‌بردار روزگار خود فراگرفت‌ تا خود استاد شاگردانى‌ صاحب‌نام‌ شد. او به‌ تعلیم‌ ادب‌ و لغت‌ در مسجد جامع‌ المریه‌ و بعدها در مدرسه یوسفیة غرناطه‌ اشتغال‌ داشت‌ و به‌ نوشتن‌ عقدنامه‌ و اسناد معاملات‌ و مانند آن‌ و نیز نوشتن‌ نامه‌ها از جانب‌ امرای‌ شهر مى‌پرداخت‌. خوش‌بیان‌، خوش‌رو و خوش‌رفتار بود. او در جمع‌آوری‌ اشعار دیگران‌ مى‌كوشید و خود شعر بسیار مى‌سرود. او ظاهراً عنوان‌ و منصبى‌ از حكومت‌ وقت‌ نگرفت‌، با این‌همه‌ روابط خوبى‌ با امرای‌ بنى‌احمر یا بنى‌نَصر غرناطه‌(629 -897ق‌/ 1231-1492م‌) و وزیر نامى‌ آنان‌ لسان‌الدین‌ ابن‌ خطیب‌ داشت‌ و گاه‌ به‌ درخواست‌ فرمانروایان‌ به‌ الحمراء در غرناطه‌ مى‌رفت‌ و با رجال‌ زمان‌ یا دوستانش‌ دیدار مى‌كرد. نامه‌هایى‌ كه‌ از او مانده‌ است‌، حاكى‌ از روابط خوب‌ او با بزرگان‌ عصر خویش‌ است. ابن‌ خطیب‌، از شاگردان‌ و نزدیكان‌ ابن‌ خاتمة‌، وی‌ را بسیار ستوده‌ و از او به‌ عنوان‌ یكى‌ از نیكان‌ اندلس‌ یاد كرده‌ است‌. وی‌ با آن‌كه‌ در طب‌ و تاریخ‌ تصنیفاتى‌ دارد، اما به‌ علت‌ شهرت‌ ابن‌ خطیب‌، كه‌ مأخذ اغلب‌ شرح‌حال‌نویسان‌ در مورد حمله‌ ابن‌ خاتمة‌ بوده‌ است‌، و تأكید او بر نامه‌ها و شعرهای‌ صاحب‌ ترجمه‌ و نیز از آن‌جا كه‌ از میان‌ آثار ابن‌ خاتمة‌ فقط نوشته‌های‌ ادبى‌ او منتشر شده‌ است‌، معروفیتش‌ بیشتر به‌ سبب‌ جنبه شاعری‌ و نویسندگى‌ اوست‌. نامه‌های‌ وی‌ از دوگونه اخوانى‌ و دیوانى‌ است‌. در انواع‌ شعر، قریحه خود را آزموده‌ است‌. شعر او غالباً معمولى‌ و صنایع‌ لفظى‌ و معنوی‌ در آن‌ فراوان‌ است‌. تقلید از آثار سخنوران‌ معروف‌ عرب‌ در شعر او آشكار است‌ و با این‌همه،‌ بیانى‌ سالم‌ و استوار دارد. ابن‌ خاتمة‌ به‌ اقتضای‌ زمان‌ موشّحات‌ بسیاری‌ سروده‌ است‌.

    اساتید، مشایخ

    ابن‌ خطیب‌، با نقل‌ از یادداشتى‌ به‌ خط خود ابن‌ خاتمة‌، استادان‌ او را چنین‌ یاد كرده‌ است‌: ابوالحسن‌ على‌ بن‌ محمد بن‌ ابى‌العیش‌ المری‌ّ، ابواسحاق‌ ابراهیم‌ بن‌ ابى‌العاص‌ التّنوخى‌، محمد بن‌ جابر بن‌ محمد حَسّان‌ الوادی‌ آشى‌، ابوالبركات‌ ابن‌ الحاج‌ بُلَّفیقى‌، ابوالقاسم‌ عبدالرحمان‌ بن‌ محمد بن‌ شعیب‌ القیسى‌ المری‌، قاضى‌ ابوجعفر القرشى‌ ابن‌ فركون‌، ابوالقاسم‌ محمد بن‌ محمد بن‌ سهل‌ بن‌ مالك‌، ابوجعفر الاغرّ مقری‌ و دیگران.

    ابن‌ لیون‌ و قاضى‌ ابومحمد عبدالله‌ بن‌ محمد بن‌ عبدالملك‌ نیز از مشایخ‌ تعلم‌ و روایت‌ او بوده‌اند.

    شاگردان

    ابن‌ خاتمة‌ شاگردانى‌ مانند ابن‌ خطیب‌، ابوجعفر احمد بن‌ على‌ بن‌ زَرقاله‌، محمد بن‌ خاتمة‌ برادرش و ابوعبدالله‌ محمد بن‌ محمد بن‌ میمون داشته‌ است‌.

    آثار

    از ابن‌ خاتمة‌ آثاری‌ در طب‌ و تاریخ‌ و ادب‌ یاد شده‌ است‌ به‌ این‌ شرح‌:

    1. دیوان‌ شعر ابن‌ خاتمة‌، كه‌ تنها مجموعه شعری‌ از عصر اوست‌ كه‌ به‌ خط خود شاعر و به‌طور كامل‌ به‌ زمان‌ ما رسیده‌ است و در اواخر 738ق‌ به‌ درخواست‌ یكى‌ از دوستان‌ شاعر نوشته‌ شده‌ است‌. این‌ دیوان‌ در 1393ق‌/1972م‌ به‌ كوشش‌ محمد رضوان‌ دایه‌ بر اساس‌ نسخه دست‌نوشته شاعر در دمشق‌ منتشر شد. شاعر، خود دیوانش‌ را به‌ 5 بخش‌ تقسیم‌ كرده‌ است‌ كه‌ چهارمین‌ بخش‌ آن‌ موشّحات‌ و زَجل‌هاست‌ و مقام‌ بلند او را در فن‌ موشح‌سرایى‌ آشكار مى‌كند و دیوان‌ او از نظر تحقیق‌ در این‌ فن‌ در شعر قرن‌هشتم‌ اندلس‌ اهمیت‌ دارد. ابن‌ خاتمة‌ پس‌ از جمع‌ دیوانش‌، اشعار بسیاری‌ سروده‌ است‌ كه‌ در متون‌ مختلف‌، از كتاب‌های‌ تراجم‌ و جز آن‌، پراكنده‌ است‌. مصحح‌ دیوان‌ تا آن‌جا كه‌ توانسته‌ آنها را جمع‌ و در «مستدرك‌ دیوان‌» مرتب‌ كرده‌ است‌. نام‌ این‌ دیوان‌ بنابر ضبط نسخه خطى‌ رباط، رَیحانة مِن‌ أدواح‌ و نَسمة من‌ أرواح‌ است‌. س‌. ژیبر در پایان‌نامه خود در مادرید در 1951م‌ دیوان‌ را به‌ اسپانیایى‌ ترجمه‌ و درباره آن‌ تحقیق‌ كرده‌ است‌.

    2. رائِق‌التَّحلیة في‌ فائق‌التَوْریة، مجموعه شعر دیگری‌ است‌ كه‌ غالباً در دیوان‌ او نیامده‌ است‌. ابن‌ خاتمة‌ اشعاری‌ را كه‌ در فن‌ توریه‌ سروده‌ بود، برای‌ دوست‌ و شاگرد هم‌شهریش‌ ابن‌ زرقاله‌، فقیه‌، وزیر و نویسنده زبردست‌ خوانده‌ و او آنها را جمع‌ كرده‌ است‌. ژیبر، تحقیقى‌ در مورد این‌ كتاب‌ در مجموعه «مطالعات‌ خاورشناسى‌، یادنامه لوی‌ پرووانسال» ارائه‌ كرده‌ است‌. این‌ كتاب‌ به‌ كوشش‌ محمد رضوان‌ دایه‌، در دمشق‌ چاپ‌ شده‌ است‌.

    3. تحصیل‌ غرض‌القاصد في‌ تفصیل‌المرض‌ الوافد. این‌ كتاب‌ را ابن‌ خاتمة‌ به‌ درخواست‌ یكى‌ از دوستانش‌ در شناسایى‌ و درمان‌ طاعونى‌ كه‌ در 746ق‌ در المریه‌ شایع‌ شده‌ بود، نوشت‌ ( آلوارت‌، و این‌ همان‌ «طاعون‌ سیاه‌» وحشتناكى‌ است‌ كه‌ در همان‌ سالها آسیا و افریقا و اروپا را فراگرفت‌. ترجمه آلمانى‌ این‌ كتاب‌ را طه‌ دینانه‌ در «آرشیو تاریخ‌ پزشكى» و ترجمه اسپانیایى‌ قسمت‌ مربوط به‌ طب‌ آن‌ را فرناندز مارتینز از روی‌ ترجمه آلمانى‌ در «اطلاعات‌ پزشكى» به‌ سال‌ 1958م‌ منتشر كرده‌ است‌. نسخ‌ خطى‌ متعددی‌ از آن‌ در كتابخانه‌ها هست‌.

    4. وصل‌الحب‌ في‌ حدیث‌الطب‌. تا آن‌جا كه‌ مى‌دانیم‌ تنها احسان‌ اوغلى از انتساب‌ این‌ اثر به‌ ابن‌ خاتمة‌ یاد كرده‌ است‌. نسخه‌ای‌ از این‌ رساله‌ در كتابخانه رئیس‌ الكتاب به‌ خط نسخ‌ موجود است.

    5. مزیةالمریة على‌ غیرها من‌ البلاد الأندلسیة. كتابى‌ است‌ در تاریخ‌ و جغرافیا و احوال‌ اجتماعى‌ شهر المریه‌، زادگاه‌ مؤلف‌. برخى‌ از مؤلفان‌ از این‌ كتاب‌ بهره‌ جسته‌اند. از این‌ كتاب‌ اكنون‌ نسخه‌ای‌ در دست‌ نیست‌ و از قسمت‌های‌ نقل‌ شده‌ از آن‌ مى‌توان‌ به‌ محتوای‌ آن‌ پى‌ برد. این‌ كتاب‌ از مقوله تاریخ‌ شهرها بوده‌ و احتمالاً تركیبى‌ مانند احاطه ابن‌ خطیب‌ داشته‌ است‌ و ظاهراً همان‌ است‌ كه‌ از آن‌ با عنوان‌ تاریخ‌المدینة نیز یاد شده‌ است.

    6. فصل‌العادل‌ بین‌ الرقیب‌ و الواشي‌ و العاذل‌، رساله كوچكى‌ است‌ به‌ نثر مسجع‌ در بیان‌ تفاوت‌ میان‌ جاسوس‌ و سخن‌چین‌ و عیب‌جو. ژیبر آن‌ را در الأندلس‌ (1954م‌) چاپ‌ و ترجمه‌ كرده‌ است.

    7. إیراداللآل‌ من‌ نشادالضّوال‌، تلخیص‌ و توضیحى‌ است‌ از إنشادالضوال‌ و إرشادالسؤال‌ محمد بن‌ هانى‌ لخمى‌ سَبتى‌ (د 733ق‌/1233م‌) به‌ زبان‌ عامیانه‌. كُلَن‌، خاورشناس‌ فرانسوی‌، آن‌ را با توضیح‌ در مجله هسپریس (1931م‌) چاپ‌ كرده‌ است‌.

    8. إلحاق‌العقل‌ بالحس‌ في‌ الفرق‌ بین‌ اسم‌الجنس‌ و علم‌الجنس‌، نام‌ رساله دیگری‌ است‌ از ابن‌ خاتمة‌ در برخى‌ مسائل‌ دستوری‌. تنها مأخذ اطلاع‌ از این‌ نوشته‌ گفته باباتنبكتى‌ است‌.[۱]

    پانویس

    1. رحیم‌لو یوسف‌، ج3، ص391-392

    منابع مقاله

    رحیم‌لو یوسف‌، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.

    وابسته‌ها