باستان‌شناسی و هنر شاهنشاهی هخامنشی در مصر

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

باستان‌شناسی و هنر شاهنشاهی هخامنشی در مصر تألیف هنری کولبرن، مترجم علی‌اصغر سلحشور؛ این کتاب ماهیت و تأثیر فرمانروایی هخامنشی را در مصر به شیوه‌ای کل‌نگر بررسی می‌کند که با واکاوی و تفسیر مجموعه‌ای از بقایای باستان‌شناختی که به این منظور در این کتاب بررسی می‌شوند، از تقسیم‌بندی‌های انعطاف‌پذیر میان پارسیان به منزلۀ پیروز و شکست‌خورده خودداری می‌کند. فصل نخست کتاب اختصاص به بررسی مصر در دورۀ هخامنشی دارد.

باستان‌شناسی و هنر شاهنشاهی هخامنشی در مصر
باستان‌شناسی و هنر شاهنشاهی هخامنشی در مصر
پدیدآورانکولبرن، هنری (نویسنده) سلحشور، علی‌اصغر (مترجم)
ناشرآوشت
مکان نشرتهران
سال نشر۱۴۰۲ش
شابک1ـ7ـ94829ـ622ـ978
کد کنگره

ساختار

کتاب از هفت فصل تشکیل شده است. فصل یکم: بررسی مصر دورۀ هخامنشی

فصل دوم: تجارب شهری: ممفیس

فصل سوم: تجارب روستایی: صحرای غربی

فصل چهارم: بازنمایی و هویت

فصل پنجم: عادت‌های و رویه‌های اجتماعی: نوشیدن مانند یک پارسی

فصل ششم: مسکوکات و اقتصاد مصری

فصل هفتم: تجربۀ مصر هخامنشی

گزارش محتوا

شاهنشاهی هخامنشی یکی از پهناورترین امپراتوری‌های جهان باستان بود که افزون بر دویست سال (حدود 550 تا 330 پ.م) بر مناطق و سرزمین‌های بی‌شماری فرمان راند. یکی از این سرزمین‌ها مصر بود که خود پیشینۀ تمدنی درخشانی داشت و از نظر هنر، دیوان‌سالاری، مدیریت، اقتصاد، شهرنشینی و معماری بسیار پیشرفته بود. مصر تاریخ پرفرازونشیبی داشت و فراعنه و پادشاهی‌ها و دودمان‌های گوناگون آن مانع کنترل و دست‌‌اندازی بیگانگان بر آن شوده بودند؛ هرچند پیش از هخامنشیان حکومت‌هایی مانند آشوریان نیز مصر را برای مدت کوتاهی به کنترل خود درآورده بودند، این کمبوجیه پسر کوروش بزرگ بود که مصر را در 526 پ.م تصرف کرد و سلطۀ هخامنشیان تا سال 404 پ.م در آنجا ادامه یافت.

این کتاب موجودیت شاهنشاهی هخامنشی در مصر را بررسی می‌کند. نویسنده با دیدگاه منصفانه‌ای تأثیرهای فرمانروایی هخامنشی در شهر را بررسی کرده است. با وجود آنکه مصر پیشینۀ تمدنی دور و درازی داشته است و در زمینه‌های گوناگون بسیار پیشرفته بود، نباید تأثیر شاهنشاهی هخامنشی را بر آن نادیده گرفت؛ به‌ویژه با توجه به اینکه بنا به گفتۀ نویسنده این تمدن دارای محافظه‌کاری خاص خود نیز بود.

نویسنده در این کتاب کوشیده است نشان دهد حضور و موجودیت هخامنشیان در مصر با استناد به مدارک و شواهد باقی‌مانده از این دوره بسیار فراتر از چیزی بود که پیش از این دربارۀ آن گفته شده است؛ کولبرن تأثیر هخامنشیان را در معماری، تندیس‌گری، مهرها، سکه‌ها، فناروری آبیاری و ورود قنوات به صحرای غربی و واحه‌های خارجه و داخله، کاسه‌ها، پیاله‌ها و ظروف شاخی نوع هخامنشی، رواج زبان آرامی به‌ویژه در نظام اداری و دیوان‌سالاری مصری، بازنمایی بصری و شمایل‌نگاری و... را با دقت و وسواس خاصی بررسی کرده است و حاصل کار او تأثیرهای متقابل پارسی ـ مصری در این زمینه‌ها بوده است.

این کتاب ماهیت و تأثیر فرمانروایی هخامنشی را در مصر به شیوه‌ای کل‌نگر بررسی می‌کند که با واکاوی و تفسیر مجموعه‌ای از بقایای باستان‌شناختی که به این منظور در این کتاب بررسی می‌شوند، از تقسیم‌بندی‌های انعطاف‌پذیر میان پارسیان به منزلۀ پیروز و شکست‌خورده خودداری می‌کند. فصل نخست کتاب اختصاص به بررسی مصر در دورۀ هخامنشی دارد.

فصل دوم کتاب بر ممفیس و گورستان‌های مرتبط با آن تمرکز کرده است. این منطقه، محل دفن چند تن از فراعنۀ دوران پادشاهی کهن بود که یادمان‌های آنها بر چشم‌اندازهای سقاره و ابوصیر در نزدیکی آن تسلط دارد و در طول تاریخ بارها پایتخت مصر بود. فصل سوم کتاب با واحه‌های خارجه و داخله سروکار دارد که یک فرورفتگی پیوسته و یکپارچه‌ای را در صحرای غربی شکل می‌دهند. واحه‌ها مناطق ناشناخته‌ای بودند که مصریان آنها را جزء سرزمین نمی‌دانستند، هرچند واحه‌ها در طول دوران پادشاهی کهن جمعیت اندکی داشتند؛ در طول دودمان بیست‌وهفتم با کمک قنات که فناوری آبیاری متعلق به جنوب غربی ایران بود، به طرز چشمگیری گسترش یافتند و بزرگ شدند.

فصل‌های چهارم تا ششم کتاب تجربۀ حاکمیتی هخامنشی را با بهره‌گیری از سه قسم و رده از فرهنگ مادی بررسی کرده است که هر کدام بینش‌های متفاوتی را از ساختارهای اجتماعی و اقتصادی موجود در جامعۀ مصر در این دوره و تصمیم‌هایی که افراد با توجه به آنها اتخاذ کرده‌اند در اختیار قرار می‌دهند. فصل چهارم به ایجاد و شکل‌گیری هویت‌های فردی و بازنمایی‌های آنها در تندیس‌گری توجه کرده است.

فصل پنجم این موضوع را بررسی می‌کند که چگونه فرمانروایی هخامنشی احتمالاً بر تصمیم‌هایی که مردم دربارۀ هویت روزانۀ خود می‌گرفتند، به‌ویژه دربارۀ خوراک و نوشیدنی تأثیر گذاشته است. فصل ششم کتاب به تأثیر اقتصادی و تغییرات شبکه‌های اجتماعی در مصر توجه کرده است. ادغام مصر در شاهنشاهی هخامنشی دریافت خراج از مصر و اتصال این سرزمین به شبکۀ تجاری گسترده‌ای را دربر می‌گرفت که با زیرساخت‌های شاهنشاهی تسهیل شد. ملموس‌ترین برایند این ادغام نیاز تازه مصر به نقره برای پرداخت خراج بود. اقتصاد سیاسی مصر در دوره‌های پیشین بر اساس سیستم مالی پیاداری قرار داشت که در آن غلات به‌مثابۀ شکل اولیه پول کاربرد داشت. شاهنشاهی هخامنشی اما نیاز کمتری به غلات داشت و به همین دلیل مصر مجبور بود راهی برای تبدیل کالاهای اساسی بیابد که در آن دارایی و ثروت به شکل بادوام و قابل حملی درآید. این امر با فروش غلات و دیگر محصولات به یونانیان حاصل شد؛ درنتیجه مصر صاحب سکه‌های چهاردرهمی بسیاری شد و این پدیده چنان رواج یافت که در پایان سدۀ پنجم پ.م به منزلۀ واحدی از محاسبه در اسناد دموتیک و آرامی و حتی مصریان پدیدار شد.

در فصل پایانی کتاب به پایان فرمانروایی هخامنشی در مصر پرداخته شده است. در این فصل تجربه‌کردن فرمانروایی هخامنشی در مصر بررسی گردیده است.[۱]

پانويس


منابع مقاله

کتابخانه تخصصی ادبیات

وابسته‌ها