بلاغت تاریخنگاری در ایران عصر صفوی
بلاغت تاریخنگاری در ایران عصر صفوی تألیف حمزه کفاش، این کتاب نخستین گام در قلمرو پژوهشهای مربوط به بلاغت (رتوریک) تاریخنگاری در زبان فارسی است.
بلاغت تاریخنگاری در ایران عصر صفوی | |
---|---|
پدیدآوران | کفاش، حمزه (نویسنده) |
ناشر | علمی |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1402 |
شابک | 1ـ527ـ404ـ964ـ978 |
کد کنگره | |
ساختار
کتاب از چهار فصل تشکیل شده است. عناوین فصلهای کتاب عبارت است از: فصل اول: بلاغت تاریخنگاری؛ گفتار در روش
فصل دوم: تاریخنگار بهمثابۀ عاملی رتوریکی
فصل سوم: مواضع سخنیابی
فصل چهارم: فرجام سخن
گزارش کتاب
پس از ورود نظریههای ادبی به ایران و رواج آن در تحقیقات ادبی برخی از متنهای تاریخی محل تلاقی متن و نظریه شدند. هر یک از این نظریهها دستاوردهایی را هم به همراه داشته است؛ اما میان این همه نظریههای ادبی سهم پژوهشهای بلاغی (رتوریکی) کمفروغ است. در این پژوهش به این بخش کمتر توجهشده میان پژوهشهای ادبی و تاریخی نظر افکنده شده است و آن نظرگاه بلاغت یا در معنای وسیعتر آن رتوریک است. در این کتاب بلاغت و رتوریک به یک معنا به کار برده شده است؛ چراکه بلاغت خاصه برای پژوهشگران ادبی آشناست و بر مباحث معانی و بیان و بدیع دلالت میکند؛ اما این دلالت تنها یکی از دلالتهای رتوریک یا همان فن خطابه است. آنچه امروزه از بلاغت میفهمیم، درواقع یکی از بخشهای خطابه است.
این کتاب نخستین گام در قلمرو پژوهشهای مربوط به بلاغت (رتوریک) تاریخنگاری در زبان فارسی است. این کتاب هم پژوهشگران ادبی را به کار میآید هم پژوهشگران تاریخ را. تمرکز کتاب بر تاریخنگاری عصر صفوی است که یکی از مهمترین دورانهای تاریخی و ادبی ایران به شمار میآید. در این کتاب تاریخهای عصر صفوی از آغاز پادشاهی شاه اسماعیل اول تا پایان دوران صفویه بررسی شده است؛ البته تاریخهای محلی بررسی نشده است و صرفاً به تاریخهای دودمانی و عمومی بسنده شده است. شیوۀ استخراج دادهها و شواهد از متنهای تاریخی بدین ترتیب است که تاریخهای دودمانیای که تنها به روزگار یک پادشاه پرداخته بودند، به طور کلی بررسی و تاریخهایی که شکل عمومی داشتند، با تأکید بر تاریخ معاصر یعنی تاریخی که هم از پادشاهان دیگر صفوی یاد میشود هم تاریخ معاصر تاریخنگار را دربر میگیرد، مورد مداقه قرار گرفته است.
فصل نخست کتاب به مباحث نظری در بلاغت تاریخنگاری نظر دارد. در این فصل سعی بر آن است تا خوانندگان با مفاهیم اساسی رتوریک آشنا شوند. فصل دوم سه بخش دارد؛ در بخش اول به اعتبار شخصی تاریخنگار بهمثابۀ عنصری بلاغی میپردازد؛ درواقع این فصل بسط و گسترشی است از مفهوم اتوس. در این فصل شیوههای رتوریکیای که تاریخنگار از آنان برای کسب اعتبار استفاده میکند، استخراج شدهاند. در بخش دوم به موضوع نقش تاریخنگار در سخن پیوندی اشارت رفته است؛ مسائلی از قبیل باببندی در تاریخ، روایتمندی در تاریخ، ترتیب و چینش رخدادهای تاریخی و معرفی ژانری نو در تاریخنگاری این عصر در این بخش جای دارد. همچنین به راهبردهای چینش سخن یا به تعبیری سخنچینی اجزای روایت تاریخی چه در سطح خرد یا کلان پرداخته شده است و نویسنده یادآور میشود تاریخنگاران با چه اهداف رتوریکیای به سخن پیوندی در روایت تاریخی دست میزدهاند. بخش سوم به مباحث سخنپردازی یا سبکی نظر دارد. این بخش بیشتر معطوف به صناعات رتوریکی است که در متنهای این دوره به کار رفته است. در این فصل سعی شده است تا به صناعات رتوریکیای پرداخته شود که پیشتر در درسنامههای رتوریکی آمده و برخی از این صناعات با صناعات ادبی رایج در بلاغت اسلامی متفاوت است و صناعات مشابه را هم خوانندگان خود درخواهند یافت.
در فصل سوم به مواضعی که تاریخنگاران در آن استدلال و آغاز سخن میکنند، پرداخته شده است. در این فصل مواضع رتوریکیای که تاریخنگاران عصر صفوی در راستای اقناع مخاطب اتخاذ کردهاند، نشان داده شده است و ذیل هر کدام به خاص و عامبودن آنها اشاره شده است. فصل پایانی هم فرجام سخن است و نتیجهگیری.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات