ابن هبیره، یحیی بن محمد

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    ابن هبیره، یحیی بن محمد
    NUR17721.jpg
    نام کاملابن ‌هُبَیْره، ابوالمظفر عون‌الدین یحیی بن ‌محمد بن ‌هبیره شیبانی
    لقبعون‌الدین شیبانی
    نام پدرمحمد
    ولادت499ق
    محل تولددُجیل- دور بنی اوقر
    رحلت560ق
    مدفنبغداد
    خویشاوندانعزالدین ابوعبدالله محمد، شرف‌الدین ابوالولید مظفر بازماند
    مذهباهل سنت
    منصبوزارت
    اطلاعات علمی
    اساتیدابوبکر دینوری و ابوالحسین محمد فرّاء، ابوالقاسم هبه الله بن ‌محمد بن ‌حسین کاتب
    شاگردانابوالفرج عبدالرحمن ابن ‌جوزی
    برخی آثارالافصاح عن معانی الصحاح،

    ابن ‌هُبَیْره، ابوالمظفر عون‌الدین یحیی بن ‌محمد بن ‌هبیره شیبانی (499-560ق/1106-1165م)، ادیب، محدث، فقیه حنبلی و وزیر دو تن از خلفای عباسی.

    خاندان

    اگرچه در تبارنامه مفصلی نسب او را به بنی بکر بن ‌وائل، از اعراب عدنانی، رسانده‌اند، اما نویسندگان بعدی غالباً آن را برساخته دوران وزارت وی دانسته‌اند.

    زادگاه

    ابن ‌هبیره در روستایی به نام «دور بنی اوقر» (که بعدها به «دورالوزیر عون‌الدین» شهرت یافت)، از توابع دُجیل عراق، زاده شد.

    تحصیلات و استادان

    پدرش که کشاورز و به روایتی مردی سپاهی بود، او را در کودکی برای تحصیل به بغداد فرستاد و گویا اندکی بعد که هنوز ابن ‌هبیره کودک بود، درگذشت و پس از آن ابن ‌هبیره روزگار را با سختی و تنگدستی می‌گذرانید و به کارهای مختلف می‌پرداخت. با این همه به تحصیل علم همت گماشت. فقه را نزد کسانی چون ابوبکر دینوری و ابوالحسین محمد فرّاء فرا گرفت، از ابومنصور جوالیقی ادب آموخت و نزد ابوعثمان اسماعیل بن ‌محمد بن ‌قیله اصفهانی و ابوالقاسم هبه الله بن ‌محمد بن ‌حسین کاتب حدیث خواند و مدتی نیز مصاحبت ابوعبدالله محمد بن ‌یحیی بن ‌علی زبیدی واعظ را برگزید. همچنین از کسانی چون ابوغالب بن ‌بنا، ابوبکر محمد بن ‌عبدالباقی انصاری، عبدالوهاب انماطی، ابوعثمان ابن ‌مله و ابن ‌زاغونی حدیث شنید و به روایتی از ابوطالب علوی محمد بن ‌محمد حسنی، نقیب طالبیان بصره، بخش‌هایی از السنن ابی داوود را فرا گرفت و با اجازه او آن را روایت کرد.

    مشاغل و مناصب

    اولین منصب او از مشاغل دولتی، نظارت امور مالیاتی مناطق غربی خلافت بود. از آن پس مشاغل مهم و متعددی را عهده‌دار شد و به سبب تدبیری که در دفع شرارت و بی‌حرمتی مسعود بلالی، شحنه بغداد از سوی مسعود سلجوقی، نسبت به خلیفه و نیز ممانعت از هجوم ابن ‌القش مسعودی و ایلدگز سلطانی به بغداد نشان داد، کارش بالا گرفت و در 544ق از سوی خلیفه المقتفی، به جای ابن ‌صدقه به وزارت منصوب شد و عون‌الدین لقب گرفت. به گفته ذهبی در 549ق که مسعود بلالی و ابن ‌القش با جلب رضایت سلطان محمد سلجوقی به بغداد تاختند، عون‌الدین آنان را درهم شکست و لقب «سلطان العراق ملک الجیوش» یافت. در 553ق سلطان محمد بغداد را به محاصره گرفت، اما به سبب تدبیرهای عون‌الدین، شهر دستخوش قحطی و گرانی نشد و سلطان محمد چندی بعد از آنجا برخاست. ابن ‌هبیره پس از مرگ المقتفی، به روزگار خلافت المستنجد نیز در وزارت ابقا شد. در دوران این خلیفه، بر اثر تلاش‌های ابن ‌هبیره،‌ در مصر که از قلمرو خلافت عباسی خارج بود، خطبه به نام خلیفه بغداد خوانده شد.

    وفات

    ابن ‌هبیره سرانجام در بغداد بر اثر بیماری درگذشت و احتمالاً وی را مسموم کردند و در مدرسه‌ای که خود برای حنبلیان بنیاد نهاده بود، دفن شد.

    ویژگی‌ها

    با اینکه روزگار طولانی عباسیان وزیران معتبر و مقتدر بسیاری دیده است، اما برخی بر این عقیده‌اند که هیچ وزیری در اقتدار و درایت و سیاستمداری به ابن ‌هبیره نمی‌رسد. در روزگار وزارت او، سلجوقیان تقریباً نفوذ خود را از دست دادند، تا آنجا که پس از مرگ سلطان مسعود، املاک او به فرمان ابن ‌هبیره به صورت اقطاع درآمد و بین هواداران خلیفه تقسیم شد. وی برای بقای خلافت از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کرد، چنانکه ظاهراً مسموم کردن ملکشاه سلجوقی در 555ق در اصفهان به تحریک او بوده است. با این همه او را بسیار متشرع، متقی، پارسا و بی‌اعتنا به ظواهر دنیا دانسته‌اند. از نظر اخلاقی نیز اهل تساهل و گذشت و مدارا بود و او را مردی دادگر دانسته و گفته‌اند که در رفع ستم از مردم کوشش می‌کرد. چنانکه از زندگی او برمی‌آید. وی از نظر اخلاقی سخت تحت تأثیر استادش زبیدی واعظ بود که در جوانی از او بهره برده بود.

    تخصص

    ابن ‌هبیره مردی دانشمند بود و در فقه و حدیث و لغت مهارت داشت. سخنان حکمت‌آموز و لطیفی که از او در دست است، دقت نظر و نکته‌سنجی او را معلوم می‌دارد. با اینکه خود حنبلی بود، علمای مذاهب دیگر نیز در مجلس درس او حضور می‌یافتند، بدین‌سان در زمان او محیطی علمی و فرهنگی پدیدار شد و انجمنهای متعدد انعقاد یافت و بحث و تحقیق علمی شایع گردید. بسیاری از همان عالمان و فقیهانی که با ابن ‌هبیره دوستی داشتند و گاه نیز در مسائل سیاسی و اجتماعی مورد مشورت او قرار می‌گرفتند، از جمله ستایشگران او به‌شمار می‌آیند که پس از مرگش نیز در رثای او شعرها سرودند. حتی خلیفه مستنجد نیز او را در شعری ستوده است. با اینهمه شاعری نیز او را هجو کرده است.

    شاگردان

    عالمان و فقیهان متعددی از ابن ‌هبیره فقه و حدیث و ادب آموخته‌اند که مشهورترین اینان ابوالفرج عبدالرحمن ابن ‌جوزی است که از وی با عنوان «شیخ» خود یاد کرده است.

    ابن ‌جوزی یکی از نخستین گزارشگران زندگی ابن ‌هبیره است و روایات او در این باب معتبرترین مأخذ احوال وزیر به‌شمار می‌رود و نویسندگان و محققان بعدی عمدتاً از روایات ابن ‌جوزی استفاده کرده‌اند. افزون بر وی، این مارستانیه نیز در شرح حال این وزیر عباسی، اثری با عنوان سیره الوزیر ابن ‌هبیره تألیف کرده است.و به نظر می‌رسد که ابن ‌رجب و ابن ‌خلکان در شرح زندگانی ابن ‌هبیره از آن سود برده باشند. ابن ‌جوزی همچنین بهره‌هایی علمی را که از ابن ‌هبیره برگرفته، در کتاب المقتبس فی الفوائد العونیة خود منعکس کرده است. وی گزیده‌ای از مطالب الافصاح استاد را در کتاب محض المحض آورده است. او چندان به استاد نزدیک بوده که چون ابن ‌هبیره درگذشت. این شاگرد وفادار عهده‌دار غسل او شد.

    خویشاوندان

    از ابن ‌هبیره دو پسر به نامهای عزالدین ابوعبدالله محمد که مقام نیابت وزارت پدر را داشت، و شرف‌الدین ابوالولید مظفر بازماند، اما پس از درگذشت ابن ‌هبیره، به فرمان خلیفه مستنجد، فرزندان وی را دستگیر و اموالشان را مصادره کردند. از این‌رو خاندان ابن ‌هبیره به تهیدستی افتادند، تا آنجا که مجبور شدند کتابخانه وقفی وزیر را بفروشند، اما به گفته ابن ‌طقطقی عزالدین پس از پدر به وزارت برگزیده شد، ولی زود برکنار و زندانی گردید.

    اعتقادات

    ابن ‌هبیره با شیعیان که به‌ویژه در بغداد بخش قابل ملاحظه‌ای از جمعیت را تشکیل می‌دادند، رابطه چندان خوبی نداشته و در زمان وزارت وی با آنان به سختی رفتار می‌شده است. در این بین مستنجد خلیفه هم برخی عملکردهای خود را به ابن ‌هبیره منسوب داشته و بدین ترتیب به ناخرسندی شیعیان از ابن ‌هبیره دامن می‌زده است و کار بدان‌جا رسید که ابن ‌هبیره را در مشاهد مقدسه لعن می‌کردند. شاید همین عوامل باعث شده است که نام این شخصیت، به عنوان پوشاننده فضایل اهل‌بیت(ع) در قصه مملکت فرزندان امام مهدی(ع) به چشم آید. چنانکه در متن داستان به نقل کمال‌الدین احمد بن ‌محمد انباری آمده است، شخصیت اصلی قصه مشاهدات خویش را در مجلس وزیر ابن ‌هبیره بازگو نموده و در پایان مجلس، ابن ‌هبیره همگان را از فاش کردن آن داستان برحذر داشته است. از بخش پایانی این قصه و هشدار ابن ‌هبیره، می‌توان نتیجه گرفت که برای پردازنده داستان، این تلقی وجود داشته است که از نام این وزیر می‌توان با عنوان شخصی بی‌مهر به اهل‌بیت(ع) سود جست.

    آثار

    الافصاح عن معانی الصحاح. این اثر که ابن ‌خلکان آن را مشتمل بر 19 بخش دانسته، در اصل شرح و تفسیری بر صحیح بخاری و صحیح مسلم بوده است. چنانکه از منابع متقدم و فهارس نسخ خطی برمی‌آید، مؤلف باتوجه به گستره آگاهی و نیز علایقش، هنگام برخورد با موضوعات جالب توجه، از هدف اصلی تألیف کتاب عدول کرده و فصولی مجزا را به آن موضوعات فرعی اختصاص داده است، چنانکه بخشی از آن را تفسیر قرآن و علم قرائت تشکیل می‌دهد و از آنجا که احادیث صحاح را عمده‌ترین منبع استنباط فروع فقه می‌دانست، بخشی را هم به فقه تطبیقی مختص گردانید.

    تألیف این کتاب ـ دست کم بخش مربوط به فقه تطبیقی آن ـ در زمان وزارت وی بوده است. آن قسمت از الافصاح که بیشتر مورد توجه قرار گرفته، همین بخش اخیر است. درباره جایگاه این بخش در مجموعه الافصاح باید گفت که ابن ‌هبیره با رسیدن به حدیث «من یرد الله به خیراً یفقهه فی‌الدین» به ذکر مسائل فقهی مورد اتفاق و نیز مورد اختلاف در میان علما و فقهای مذاهب اربعه پرداخته است. او با هزینه‌ای هنگفت، بسیاری از علما را از شرق و غرب گرد هم آورد و پس از ترتیب دادن مجالس بحث و گفت و گو به تألیف این کتاب دست یازید. شاید ابن ‌هبیره برای برپا کردن اینگونه محافل، بجز انگیزه علمی ـ فرهنگی، انگیزه سیاسی نیز داشته است، ولی باید اذعان داشت که کاستی منابع درباره هویّت کسانی که در آن نشست‌ها حضور داشته‌اند، راه تحقیق درباره هدف برپایی این محافل را سد می‌کند و در این مورد تنها از نام چند تن از حاضران مجلس، چون ابن ‌جوزی، ابن ‌شافع حنبلی، ابن ‌خشّاب نحوی، ابومحمد اشتری مالکی و احتمالاً ابن ‌مارستانیه و ابوحامد احمد بن ‌محمد حنبلی آگاهی داریم.

    مؤلف در تبویب کتاب تقریباً سنت مؤلفان پیشین را در ترتیب بخش‌های عبادات و معاملات و غیره رعایت کرده است. وی در برخی موارد به آراء فقیهانی که خود صاحب مذهب بوده‌اند، همچون ابن ‌منذر و ابوعبید قاسم بن ‌سلام نیز نظر داشته است و در پاره‌ای مسائل آراء خود را هم مطرح کرده است. با یک نگاه به نظرهای شخصی مؤلف در کتاب الافصاح، چنین برمی‌آید که ابن ‌هبیره بیشتر در مباحث عبادات اظهار نظر می‌کرده است. او در دیدگاه‌های خود در مسائل مورد اختلاف فقهی، به جانب احتیاط می‌رفته است و گاه خلاف اجماع عامه و خلاف نظر پیشوایش احمد بن ‌حنبل حکم کرده است. چنانکه در مورد صلوات بر پیامبر(ص) در تشهد اول نماز، وی به نظر جدید شافعی نزدیک شده و صلوات را اولی دانسته است. همچنین در مواردی حکم غیرمشهور بین حنبلیان را مبنا قرار داده است. برای مثال وی روایتی از احمد بن ‌حنبل را که در آن مُنشِئ سفر (نه کسی که عبوری به جایی رسیده باشد) را که از موارد ابن ‌سبیل دانسته شده است، صحیح می‌داند، حال آنکه مشهور بین حنبلیان، عدم الحاق آن به مصادیق ابن ‌سبیل است. باری این اثر به عنوان منبعی کهن و پرمایه در فقه تطبیقی بسیار حایز اهمیت است. این بخش از الافصاح که در نسخ خطی با نامهای الاشراف علی مذاهب الاشراف و اختلاف الائمة العلماء از آن یاد شده توسط محمد راغب طباخ انتشار یافته است. بخش‌های دیگر آن به صورت نسخه‌های خطی در کتابخانه‌های مختلف جهان موجود است. قسمتهای اصلی آن که منحصراً شرح بر احادیث صحاح است، در کتابخانه‌های محمودیه نگهداری می‌شود. همچنین نسخه‌ای از بخشی که در علم قرائت است و با سوره نساء آغاز و به سوره رحمن ختم شده است، در کتابخانه ملی پاریس یافت می‌شود. همچنین در فهرست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نسخه‌ای با عنوان القوافی، در ضمن مجموعه شماره 1612 به نام وی ثبت شده است.

    آثار منتسب

    آثار دیگری نیز به او نسبت داده شده که نسخه آنها یافت نشده است، از آن جمله‌اند:

    1. العبادات الخمس، در فقه حنبلی.
    2. مختصر اصلاح المنطق ابن ‌سکیت.
    3. المقتصد، در نحو که ابن ‌خشاب آن را در 4 مجلد شرح کرده و این خود نشانی از توانایی ابن ‌هبیره در علم نحو است.
    4. دو ارجوزه، یکی در مقصور و ممدود و دیگری در خط و نیز اشعار دیگری که در کتب مختلف باقی مانده است.[۱].

    پانویس

    1. یوسفی اشکوری، حسن و حاج منوچهری، فرامرز، ج5، ص 103-104

    منابع مقاله

    یوسفی اشکوری، حسن و حاج منوچهری، فرامرز، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.

    وابسته‌ها