درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران
درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران | |
---|---|
پدیدآوران | طباطبایی، سید جواد (مؤلف) |
ناشر | دفتر نشر فرهنگ اسلامی |
مکان نشر | ایران - تهران |
سال نشر | 1368 |
چاپ | دوم |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران ، نوشته سید جواد طباطبایی (1324-1401ش)با بررسی سیاستنامه خواجه نظامالملک طوسی و اندیشه سیاسی غزالی، فخررازی و ابصر فارابی به بررسی تاریخ اندیشه سیاسی در ایران پرداخته است.
کتاب در هشت فصل تدوین یافته است. نویسنده در فصل اول با عنوان «مقدمهای بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران»، تاریخ اندیشه سیاسی و منطق درونی تحول آن را بغرنجترین و تاریکترین بخش تاریخ اندیشه در دوران اسلامی میداند. به گفته او، دو مانع در این راه وجود دارد، یکی عدم شناخت متنهای مهم تاریخ اندیشه سیاسی ایران در دوران اسلامی، و دوم عدم توجه به اهمیت این چنین پژوهشی. نخستین پرسش در آغاز پژوهش نقادانه تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، سؤال از ماهیت و طبیعت این اندیشه سیاسی است، که در حوزه تمدن ایرانی در دوران اسلامی تدوین و تأسیس شده است. تاریخ اندیشه سیاسی در حوزه تمدن ایرانی در دوران اسلامی، یا بر مبنای لوازم و مبادی تفکر و فلسفههای سیاسی به کار گرفته شده است (نظیر فلسفه سیاسی فارابی)، و یا اندیشههای سیاسی در سیاستنامهها، که به تأمل در روابط و مناسبات سیاسی جامعه پرداختهاند. معروفترین و مهمترین سیاستنامه خواجه نظامالملک است، که در آن سخن از قدرت سیاسی و چگونگی اعمال آن است، تفاوت فلسفه سیاسی فیلسوفانی نظیر فارابی با سیاستنامهنویسان، در شیوه نگرش به بحث قدرت است. سیاستنامهنویسان به بحث در اکتساب قدرت سیاسی و شیوههای نگهداری آن پرداختهاند، و سیاستنامه خواجه نظامالملک از این ویژگی برخوردار است.
طباطبایی، در فصل دوم با عنوان «خواجه نظامالملک طوسی و اندیشه سیاسی ایرانشهری»، به جایگاه ارجمند خواجه نظامالملک در اندیشه سیاسی ایران اشاره دارد. به نوشته کتاب، خواجه نخستین نماینده سیاستنامهنویسی در دوران اسلامی است، و در عمل و نظر، گامی بزرگ در تداوم اندیشه سیاسی ایرانشهری برداشته است. او اندیشه سیاسی نوینی را با ترکیب عناصری از آرمانخواهی ایرانشهری، به همراه واقعبینی دوران اسلامی تأسیس کرد. نقش او برگشت به اندیشه ایرانشهری، و نتیجه اندیشه او و جریان سیاستنامه، هموار کردن سلطنت مطلقه بود.
فصل سوم، به اندیشه سیاسی غزالی پرداخته است. نویسنده میگوید به عنوان فیلسوف سیاسی آرمانخواه با توجه به روایت خاص خود، به تصویر جامعهای آرمانی و مطلوب میپردازد. ضمن اینکه او واقعیتهای دنیای سیاسی و رابطه نیروهای موجود در جامعه را از نظر دور نداشته است، در سطح عملی و نظری به مداخله در سیاست میپردازد. بنابراین، او نظریهپرداز واقعبینی سیاسی نیز هست. به عقیده نویسنده، نظامالملک با نصیحةالملوک خود جایگاهی استثنایی در میان سیاستنامهنویسان به دست آورده است. نویسنده در این فصل به توضیح آرای سیاسی غزالی در نصیحةالملوک میپردازد، که در آن او حیات آدمی را مجموعهای از دین و دنیا، و سیاست علما را بعد از سیاست انبیا اشرف سیاستها میداند. غزالی خلافت و سلطنت و امامت تغلبیه را در حوزه بحث سیاسی به کار برده است و به تحلیل سلطنت و قدرت و مشروعیت آن نیز میپردازد.
فصل چهارم، به اندیشه سیاسی فخررازی اختصاص دارد. به نوشته کتاب، اندیشه امام فخر در سیاست و مجموعه تاریخ تحول اندیشه سیاسی ایرانی، به توجیه واقعیت سلطنت میپردازد. او با اندیشه خود، مشروعیت سلطنت را استوارتر کرد؛ و بنیان این مشروعیت تا زمان نهضت مشروطیت به جد مورد تردید قرار نگرفت.
در بخش بعدی کتاب، نویسنده تاریخ تحول حکمت عملی و بویژه فلسفه سیاسی را از ابونصر فارابی تا جلالالدین دوانی بررسی کرده و سیر منحنی انحطاط و امتناع بحث فلسفی را در فرآیند تحول بررسی و ترسیم مینماید، که در واقع تأملی است بر انحطاط حکمت عملی در ایران.
فصل ششم و هفتم کتاب، بررسی اندیشه سیاسی بر مبنای اندیشه عرفانی است. نویسنده میگوید که اندیشه عرفانی از بنیاد با اندیشه سیاسی متعارض است؛ زیرا عالم زیر قمر ، همچون موجی در گذر است و عاقل -یعنی عارف- نه در موج، عمارت میسازد و نه در آن نیت اقامت میکند، و نه اگر دولتی دارد، بدان اعتماد میکند؛ زیرا که دولت و محنت هر دو به یکسان ناپایدار و درگذرند. نویسنده در این فصل، خاستگاههای اندیشه عرفانی کسانی نظیر عزیزالدین نسفی و نجمالدین رازی را بررسی میکند.
در فصل هشتم، اندیشههای فضلالله بن روزبهان خنجی بررسی شده است و اشاره شده که او در مخالفت کامل با حکمت و اهل فلسفه، به سنت احیاگری علوم دینی باز میگردد. وی دارای اندیشه شیعهستیزی و پیرو سنت توجه به شریعت امام غزالی و ابن تیمیه است. او در کتاب سلوکالملوک، احکام شرعیه مربوط به امام و سلطان را بیان میکند و سعی او تجدید و احیای خلافت است. اندیشه خنجی در پیکار با اوجگیری تشیع است و هدف او از احیای خلافت نیز، مبارزه با آن است.[۱]
پانویس
- ↑ حقیقت، سید صادق، ص218-221
منابع مقاله
حقیقت، سید صادق، اندیشه سیاسی در اسلام: کتابشناسی توصیفی، تهران، انتشارات بینالمللی الهدی، 1377ش.