ابن افلیلی

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    ابن افلیلی
    NUR00000.jpg
    نام کاملاِبْن اِفلیلى‌، ابوالقاسم ابراهیم بن محمد زهری قرشى
    نام پدرمحمد
    ولادت352ق
    محل تولدقرطبه، اندلس
    رحلت13 ذیقعده 441ق‌
    مدفنقرطبه
    اطلاعات علمی
    اساتیدابوبکر زبیدی (متوفای 380ق‌)
    شاگردانابوالخطاب‌، ابن حزم‌، اعلم شنتمری، طَبْنى‌
    برخی آثارشرح دیوان متنبى

    اِبْن اِفلیلى‌، ابوالقاسم ابراهیم بن محمد زهری قرشى (352- 441ق‌/963- 1050م‌)، ادیب و نحوی اندلسى‌.

    زادگاه

    وی در قرطبه زاده شد و از آن‌جا که نیاکانش از روستای افلیلاء در شام آمده بودند به ابن افلیلى شهرت یافت.

    اساتید و شاگردان

    در جوانى به استادان بزرگ زمان خود پیوست و از آنان‌، و نیز از پدر خویش‌، لغت و ادب روایت کرد، اما پیوند او به ابوبکر زبیدی (متوفای 380ق‌/990م‌) استوارتر و عمیق‌تر بود؛ آنچنان‌که نوادر ابوعلى قالى را از قول او روایت کرد. عاقبت او خود نیز به کار تدریس پرداخت و با آن‌که دوستش ابن شهید، رفتار و کردار او را در مقام استادی بسیاری ناهنجار وصف کرده است‌، در آن کار، شهرت فراوان کسب کرد، چندان‌که طلاب علم از هر سو به محضر درسش مى‌شتافتند. وی گویا در کار تدریس‌، بیشتر به کتاب الفاظ ابن سکیت و الغریب المصنف عنایت داشت. از میان شاگردان متعدد او، بى‌گمان شنتمری (معروف به اعلم نحوی‌) که در تدوین شرح دیوان متنبى با وی همکاری کرد، از همه مشهورتر است‌.

    وضعیت شهر قرطبه درزمان وی

    در زمان ابن افلیلى‌، شهر قرطبه آرام نبود و خلفای اموی شهر، دچار حملات علویان حمودی شده بودند. على بن حمود در 407ق‌/ 1016م و قاسم بن حمود در 408ق بر شهر چیره شدند. اما قاسم در 412ق‌/1021م از بیم بربرها که بر قصر قرطبه تسلط یافته بودند، گریخت‌. همان سال یحیى بن على، قرطبه را گرفت‌. درست نمى‌دانیم در زمان فتنه بربرها نقش ابن افلیلى چه بود. ابن بسام مى‌نویسد که وی به فتنه بربرها پیوست و سپس به حمودیان نزدیک شد و ارج یافت. اما سخن ابن بسام اندکى مبهم است‌. از دنباله گفتار او چنین برمى‌آید که چون یحیى بر قرطبه چیره شد، ابن افلیلى کوشید به دربار او بپیوندد. یحیى نیز ابن برد اصغر (ه م‌) را به دبیری خلافت گمارد و جعفر بن محمد را که با ابن افلیلى دوستى داشت‌، در شمار ندیمان خود نهاد. جعفر، کوشش بسیار کرد که خلیفه‌، ابن افلیلى را که در آن هنگام شهرت بسیار کسب کرده بود، در دربار به کاری گمارد. ابن افلیلى خود نیز قصیده‌ای در مدح یحیى سرود. اما این اقدامات ظاهراً به جایى نرسید، و علاوه بر آن‌، یحیى به زودی از قرطبه رانده شد و سال بعد (413ق‌/1022م‌) عمویش قاسم نیز از چنگ بربرها گریخت و شهر دوباره به دست امویان افتاد. در زمان المستکفى بالله (ذیقعده 414 - ربیع‌الاول 416/ ژانویه 1024 - مه 1025) دوباره به نام ابن افلیلى برمى‌خوریم‌. مستکفى او را به دبیری خلافت قرطبه گمارد. اما به قول ابن بسام چون نوشته‌های او به اسلوب کاتبان خوش‌بیان نبود، از این رو، از سمت دبیری دربار کنار رفت و چند سال بعد، در زمان هشام سوم (418- 422ق‌/ 1027-1031م‌) او را به فساد در دین متهم ساخته‌، دستگیر کردند و در «المطبق‌» (زندان زیرزمینى قرطبه‌) افکندند. اینک نمى‌دانیم او چند سال در زندان به سر برد و موضوع اتهام او دقیقاً چه بود. قصیده‌ای که موسى بن الطائف در سرزنش و هجای او سروده، بر الحاد او دلالت دارد. اما بعید نیست که گرایش‌های شیعى او در عصر امویان موجب این اتهامات شده باشد.

    ویژگی‌های علمی واخلاقی

    ابن افلیلى در نحو و لغت، استاد و به قول ابن حیان یگانه زمان خود بود، اما به شعر و نقد آن نیز مى‌پرداخت و در این کار تندی و خشونت روا مى‌داشت. همین منابع او را به صداقت گفتار، صراحت لهجه‌، پاکدلى و گاه قدرت حافظه وصف کرده‌اند. اما ابن حیان گفته است که وی از علم عروض اطلاعى نداشت، در کار ادب، خودرأی بود و درباره آن‌چه خود مى‌دانست‌، به مجادله برمى‌خاست و بر رأی خطای خود پای مى‌فشرد، چنان‌که کسى نمى‌توانست او را از آن رأی منصرف سازد. شاید این انتقادها که همه از ابن حیان سرچشمه مى‌گیرد، خالى از غرض نبوده باشد، زیرا ابن حیان‌، احتمالاً نسبت به ابن افلیلى‌، که مستکفى ریاست دیوان را به او داده بود، کینه مى‌ورزید و به عقیده وی خلیفه‌، مردمان فرومایه را به وزارت و مناصب مهم برمى‌گزید.

    یکى از اسباب شهرت ابن افلیلى‌، دوستى و در عین حال معارضه او با ابن شهید، نویسنده و شاعر معروف اندلسى است‌. ابن شهید، ضمن انتقادهای گوناگون‌، خاصه از باب آداب معلمى و هیأت ظاهری‌، در رساله توابع و زوابع او را یکى از قهرمانان خویش قرار داده و «تابعه‌»ای (شبیهى از جنیان‌) سخت کریه‌المنظر به نام «أنف الناقه» برای او ساخته است. با این‌همه‌، فضایل ابن افلیلى را نباید نادیده گرفت‌. شهرت شرح دیوان متنبى‌، و نیز آیین تدریس او، انبوهى شاگرد در محضر او گرد آورد که بعدها آثار او را در غرب و شرق عالم اسلامى بپراکندند. معروف‌ترین این شاگردان عبارتند از: ابوالخطاب‌، ابن حزم‌، اعلم شنتمری و نیز طَبْنى‌.

    آثار

    تنها اثری که از ابن افلیلى به جای مانده‌، شرح دیوان متنبى است که پیوسته مورد تمجید نویسندگان پس از او بوده است‌. عکبری‌، اگر چه از ذکر نام ابن افلیلى غالباً خودداری کرده ولى از کتاب او فایده بسیار برگرفته و در مقدمه شرح البیان خود (قاهره‌، 1308ق‌) به آن اشاره کرده است‌. ابن حزم نیز با آن‌که کتابى در نقد و تکمیل آن به نام التعقیب على ابن الافلیلى فى شرحه لدیوان المتنبى داشته‌، کتاب او را «بسیار نیکو» وصف کرده است. از این کتاب 5 نسخه در کتابخانه‌های جهان موجود است: ابن خیر که سلسله روات دیوان را برشمرده‌، ابن افلیلى را در مرکز آن قرار داده است‌. نکته قابل ذکر آن‌که ابن خیر همان سلسله روات را با اختلافى اندک برای دیوان ابوتمام نیز ذکر کرده است‌، اما هیچ جا به کتابى که توسط ابن افلیلى در این باب جمع شده باشد، اشاره نرفته است‌. بسیاری از منابع، تأکید دارند که وی را کتابى جز این شرح نبوده است‌. با این‌همه‌، ابن بشکوال، قفطى و ابن خلکان اشاره مى‌کنند که او «مقدار قابل توجهى از اشعار مردم شهر خویش را داشته است‌». اما از این عبارت‌، اطلاع روشنى حاصل نمى‌شود. ابن افلیلى شعر نیز مى‌سرود. ابن سعید به نقل از حجاری، شعر او را «بارد» وصف کرده و مجموعاً 4 بیت از اشعار او را آورده است‌: دو بیت را پسندیده و دو بیت دیگر را که در مدح یحیى بن حمود است‌، به مسخره گرفته است‌. شاگرد او طبنى که در سرزمین‌های شرقى اسلام، اقوال او را روایت مى‌کرده است‌، به روش او در تصحیح و قرائت متون اشاراتى دارد.

    وفات

    ابن افلیلى روز شنبه 13 ذیقعده 441ق‌/8 آوریل 1050م در قرطبه درگذشت و حکمران شهر محمد بن جهور بر او نماز گزارد. سپس او را در صحن مسجدی ویرانه‌، نزدیک باب عامر به خاک سپردند.[۱]

    پانویس

    1. ر.ک: موسوی آل طعمه، ‌ محمد احمد، ج3، ص33-34

    منابع مقاله

    موسوی آل طعمه، ‌ محمد احمد، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.

    وابسته‌ها