ابن عبدک‌ جرجانی،محمد بن‌ على‌

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    ابن عبدک‌، ابواحمد محمد بن‌ على‌ بن‌ عبدک‌ جرجانى
    NUR00000.jpg
    نام کاملمحمد بن‌ على‌ بن‌ عبدک‌ جرجانى
    نام‌های دیگرابن عبدک‌، ابواحمد محمد بن‌ على‌ بن‌ عبدک‌ جرجانى
    لقب
    تخلصابن عبدک‌
    نام پدرعلى‌ بن‌ عبدک‌ جرجانى
    محل تولدجرجان، ایران
    محل زندگیجرجان، نیشابور
    رحلتد بعد از 360ق‌
    خویشاوندان‌ عبدالکریم‌(جد)‌
    دیناسلام
    مذهبشیعه
    پیشهمتکلم‌ و محدث‌
    اطلاعات علمی
    درجه علمیمتکلم‌ و محدث‌‌
    اساتیدمحمد بن‌ داوود اصفهانى‌، ابوهاشم‌ جُبائى‌، ابوالقاسم‌ بلخى‌‌
    مشایخ‌ محمد بن‌ یزداد جرجانى‌، عمران‌ بن‌ موسى‌ بن‌ مجاشع‌ جرجانى‌، ابوجعفر محمد بن‌ جعفر موسوی‌، اسحاق‌ بن‌ عباس‌ بن‌ اسحاق‌ بن‌ موسى‌ بن‌ جعفر(ع‌)، على‌ بن‌ یحیى‌ آملى‌، محمد بن‌ موسى‌ رصاصى‌، ابوسعید عبدالرحمان‌ بن‌ سلیمان‌ نقّاش‌، عبدان‌ جوالیقى‌، جعفر بن‌ على‌ جابری، على‌ بن‌ موسى‌ قمى
    معاصرینابوسهل‌ محمد بن‌ عبدالله‌
    شاگردانحاکم‌ نیشابوری‌، ابوطالب‌ حسنى‌
    برخی آثار1. تفسیر القرآن‌، 2. ردیه‌ای‌ بر باطنیه

    ابواحمد محمد بن‌ على‌ بْن‌ِ عَبْدَک‌ جرجانى‌ (د بعد از 360ق‌/971م‌)، متکلم‌ و محدث‌ شیعى‌.

    نسبت‌ عبدکى‌ نیز که‌ به‌ وی‌ داده‌ شده‌ به‌ جهت‌ انتساب‌ وی‌ به‌ نیایش‌ عبدک‌ - که‌ نامش‌ عبدالکریم‌ بوده‌ - مى‌باشد.

    ولادت و وفات

    تاریخ‌ دقیق‌ ولادت‌ ابن‌ عبدک‌ دانسته‌ نیست‌، تنها مى‌دانیم‌ که‌ از محمد بن‌ داوود اصفهانى‌ (د 297ق‌)، بهره‌ برده‌ است‌.

    ابن‌ عبدک‌ در جرجان‌ وطن‌ داشته‌ و در همانجا نیز وفات‌ کرده‌ است‌.

    اساتید و شاگردان

    مدتى‌ نیز در نیشابور مقیم‌ بوده‌ و در آنجا حاکم‌ نیشابوری‌ محضر وی‌ را درک‌ کرده‌ است‌. نیز مى‌دانیم‌ که‌ ابن‌ عبدک‌ پیش‌ از 314ق‌ در عسکر مُکرَم‌ از ابوهاشم‌ جُبائى‌ بهره‌ برده‌ است‌ و در مسیر بازگشت‌، به‌ اصفهان‌ رفته‌ سپس‌ در بلخ‌ نزد ابوالقاسم‌ بلخى‌ (د 317 یا 319ق‌) حاضر شده‌ و از مجلس‌ درس‌ وی‌ استفاده‌ کرده‌ است‌.

    اندیشه‌های‌ کلامى‌

    بنابر نقل‌ قاضى‌ عبدالجبار، ابوالقاسم‌ در برخورد با ابن‌ عبدک‌، بسیاری‌ از اشکالاتى‌ را که‌ وی‌ بر گفتارش‌ وارد مى‌کرده‌، مى‌پذیرفته‌ و از رأی‌ خود عدول‌ مى‌نموده‌ است‌. از سوی‌ دیگر چنانکه‌ از نامه ابوالقاسم‌ بلخى‌ به‌ ابوسهل‌ محمد بن‌ عبدالله‌ برمى‌آید، مى‌توان‌ دریافت‌ که‌ ابن‌ عبدک‌ در تحصیل‌ کلام‌ بسیار موفق‌ بوده‌ است‌. در این‌ نامه‌ ابوالقاسم‌ بلخى‌ از ملاقات‌ با جوانى‌، مشهور به‌ ابن‌ عبدک‌ سخن‌ گفته‌ و تصریح‌ کرده‌ که‌ کسى‌ را آشناتر از او به‌ زوایا و دقایق‌ علم‌ کلام‌ ندیده‌ است‌. از مجموع‌ آنچه‌ گفته‌ شد، چنین‌ برمى‌آید که‌ ابن‌ عبدک‌ با اندیشه‌های‌ کلامى‌ دو مکتب‌ معتزلى‌ بصره‌ و بغداد آشنا بوده‌ است‌.

    تشیع ابن عبدک

    از نسبت‌ شیعى‌ که‌ به‌ وی‌ داده‌ شده‌ و نیز از اینکه‌ حاکم‌ نیشابوری‌ و به‌ تبع‌ وی‌ برخى‌ رجال‌ شناسان‌ وی‌ را بزرگ‌ و رهبر شیعیان‌ در جرجان‌ دانسته‌ و از او با تعبیر «امام‌ اهل‌ التشیع‌ فى‌ عصره‌» یاد کرده‌اند، در اینکه‌ وی‌ بر مذهب‌ تشیع‌ بوده‌ و در میان‌ شیعیان‌ جرجان‌ منزلت‌ خاصى‌ داشته‌ است‌، شکى‌ نیست‌، اما اینکه‌ وی‌ به‌ درستى‌ پیرو کدام‌ یک‌ از فرق‌ شیعه‌ بوده‌، شناخته‌ نیست‌.

    البته‌ از برخى‌ اطلاعاتى‌ که‌ درباره او رسیده‌، مى‌توان‌ به‌ بعضى‌ از گرایش‌های‌ او پى‌ برد. نجاشى‌ که‌ کنیه وی‌ را شاید به‌ جهت‌ داشتن‌ فرزندی‌ به‌ نام‌ جعفر ابوجعفر ثبت‌ کرده‌، تصریح‌ بر امامى‌ بودن‌ او دارد و ضمن‌ اینکه‌ از ابن‌ عبدک‌ به‌ عنوان‌ فقیه‌ و متکلم‌ یاد کرده‌، او را «جلیل‌ القدر» خوانده‌ است‌. طوسى‌ نیز در الفهرست‌ از او نام‌ برده‌ و وی‌ را از بزرگان‌ متکلمان‌ امامیه‌ به‌ شمار آورده‌ است‌.

    با بررسى‌ متن‌ روایات‌ ابوطالب‌ حسنى‌ - یکى‌ از شاگردان‌ ابن‌ عبدک‌ - از وی‌، مى‌توان‌ احتمال‌ داد که‌ او به‌ برخى‌ افکار زیدیه‌ تمایل‌ داشته‌ است‌. از آن‌ میان‌ روایاتى‌ در تأیید وعید و منزله بین‌ المنزلتین‌ و روایت‌ درباره امام‌ زین‌العابدین‌(ع‌) که‌ با اعتقادات‌ امامیه‌ درباره عصمت‌ امام‌ سازگار نمى‌باشد، قابل‌ اشاره‌ است‌.

    همچنین‌ نقل‌ دو حکایت‌ در ستایش‌ محمد بن‌ زید داعى‌ و امامت‌ ناصر کبیر (اطروش‌) توسط ابن‌ عبدک‌، نظر وی‌ را نسبت‌ به‌ زیدیه‌ و امامان‌ زیدی‌ نشان‌ مى‌دهد.

    جمع‌بندی‌ مطلب‌ را باید در گفتار قاضى‌ عبدالجبار جست‌وجو کرد که‌ مى‌گوید: ابن‌ عبدک‌ در زمینه امامت‌ دچار خلط بوده‌ و نظر ثابتى‌ نداشته‌ است‌.

    در دیگر مباحث‌ کلامى‌ جز امامت‌، مى‌توان‌ گفت‌ وی‌ بیشتر به‌ جانب‌ افکار اعتزالى‌ گرایش‌ داشته‌ است‌، چنانکه‌ به‌ عنوان‌ نمونه‌ در مسأله وعید که‌ اعتقاد به‌ آن‌ مخالف‌ با قول‌ مشهور امامیه‌ بوده‌، شیخ‌ طوسى‌ او را همچون‌ ابومنصور صرّام‌ قائل‌ به‌ وعید شمرده‌ است‌.


    مشایخ و راویان

    از مشایخ‌ ابن‌ عبدک‌ جز کسانى‌ که‌ پیش‌ از این‌ از آنان‌ یاد شد، مى‌توان‌ از محمد بن‌ یزداد جرجانى‌، عمران‌ بن‌ موسى‌ بن‌ مجاشع‌ جرجانى‌، ابوجعفر محمد بن‌ جعفر موسوی‌، اسحاق‌ بن‌ عباس‌ بن‌ اسحاق‌ بن‌ موسى‌ بن‌ جعفر(ع‌)، على‌ بن‌ یحیى‌ آملى‌، محمد بن‌ موسى‌ رصاصى‌، ابوسعید عبدالرحمان‌ بن‌ سلیمان‌ نقّاش‌، عبدان‌ جوالیقى‌، جعفر بن‌ على‌ جابری‌ نیز نام‌ برد.

    از میان‌ کسانى‌ که‌ از وی‌ روایت‌ کرده‌اند، ابن‌ بشت‌ خزفى‌، ابومنصور حسینى‌ و بشر بن‌ محمد خطیب‌ میهنى‌ را مى‌توان‌ نام‌ برد.

    توصیف رجالی

    از نظر رجالى‌، حاکم‌ نیشابوری‌ بدون‌ هیچ‌گونه‌ توثیقى‌ صرفاً ابن‌ عبدک‌ را به‌ عقل‌ و کمال‌ و حسن‌ نظر وصف‌ کرده‌ است‌. درعین‌ حال‌ ابن‌ جوزی‌ و به‌ تبع‌ وی‌ سیوطى‌ وی‌ را متهم‌ دانسته‌ و حدیث‌ او را از موضوعات‌ شمرده‌اند، امّا نجاشى‌ و طوسى تنها وی‌ را مدح‌ کرده‌اند.

    ابن عبدک در برخی منابع

    در برخى‌ منابع‌ بین‌ ابن‌ عبدک‌ و ابومحمد ابن‌ عبدک‌ (د 347ق‌) که‌ از فقهای‌ حنفى‌ مذهب‌ بوده‌ خلط شده‌ و این‌ دو، یکى‌ پنداشته‌ شده‌اند.

    ابن‌ ابى‌ الوفاء، ابن‌ عبدک‌ را نیز در شمار حنفیان‌ آورده‌ است‌.

    اگرچه‌ در سده 4ق‌/10م‌ مذهب‌ بیشتر مردم‌ جرجان‌، حنفى‌ بوده و شاید از این‌ رو، ابن‌ عبدک‌ از برخى‌ از بزرگان‌ حنفى‌ همچون‌ على‌ بن‌ موسى‌ قمى‌ استماع‌ حدیث‌ کرده‌ است‌، لیکن‌ آنچه‌ از عقاید ابن‌ عبدک‌ مى‌دانیم‌، به‌ هیچ‌ وجه‌ حنفى‌ بودن‌ او را ثابت‌ نمى‌کند.

    برخى‌ همچون‌ ابن‌ قیسرانى و سمعانى‌ جدّ وی‌ را نیز از شاگردان‌ محمد بن‌ حسن‌ شیبانى‌ دانسته‌اند، امّا با توجه‌ به‌ تاریخ‌ درگذشت‌ شیبانى‌ (189ق‌) و ابن‌ عبدک‌، این‌ مطلب‌ صحیح‌ به‌ نظر نمى‌رسد. احتمالاً این‌ اشتباه‌ ناشى‌ از خلط میان‌ عبدالکریم‌ جدّ وی‌ و عبدالکریم‌ بن‌ عبیدالله‌ جرجانى‌ است‌ که‌ سرخسى‌ و خوارزمى‌ از او یاد کرده‌اند.

    آثار

    اگرچه‌ در غالب‌ منابع‌ از آثار او سخنى‌ نرفته‌، ولى‌ در فهارس‌ امامیه‌ چند کتاب‌ به‌ وی‌ نسبت‌ داده‌ شده‌ است‌ که‌ امروزه‌ اثری‌ از آن‌ها در دست‌ نیست‌. این‌ آثار عبارتند از:

    1. تفسیر القرآن‌، که‌ نجاشى‌ از آن‌ نام‌ برده‌، ولى‌ شیخ‌ طوسى‌ با اینکه‌ آن‌ را به‌ عظمت‌ و بزرگى‌ ستوده‌، در مقدمه التبیان آنجا که‌ تفاسیر مختلف‌ را بر مى‌شمارد، از آن‌ یاد نکرده‌ است‌. ابن‌ شهر آشوب‌ نیز در معالم‌ این‌ کتاب‌ را در 10 جزء دانسته‌، ولى‌ در متشابه‌ القرآن‌ که‌ در آن‌ از تفاسیر زیادی‌ بهره‌ برده‌ از آن‌ سخن‌ نگفته‌ است‌؛
    2. ردیه‌ای‌ بر باطنیه، که‌ از آن‌ یاد کرده‌ و شاید همان‌ الرد على‌ الاسماعیلیه باشد که‌ طوسى‌ از آن‌ نام‌ برده‌ است‌. نکته قابل‌ توجه‌ آن‌ است‌ که‌ گویا این‌ کتاب‌ و مؤلف‌ آن‌ چندان‌ دارای‌ شهرت‌ بوده‌ که‌ مسعودی‌ در التنبیه‌ و الاشراف‌ که‌ در 345ق‌/956م‌ تألیف‌ آن‌ را به‌ اتمام‌ رسانیده‌، از آن‌ یاد کرده‌ است‌؛
    3. الکلام‌ على‌ الفرقه المثبته لرؤیه‌الله‌ تعالى‌،
    4. مطالع‌ الهدایه،‌‌[۱].

    پانویس

    1. انصاری‌، حسن، ج4، ص186-185

    منابع مقاله

    انصاری‌، حسن، دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.

    وابسته‌ها