گشت و گذاری در هوای مه‌آلود: گفتگوهایی دربارۀ شعر

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    گشت و گذاری در هوای مه‌آلود: گفتگوهایی دربارۀ شعر
    گشت و گذاری در هوای مه‌آلود: گفتگوهایی دربارۀ شعر
    پدیدآورانسادات‌اشکوری، کاظم (نویسنده)
    ناشربامداد نو
    مکان نشرتهران
    سال نشر۱۴۰۲
    شابک1ـ38ـ6637ـ622ـ978
    کد کنگره

    گشت و گذاری در هوای مه‌آلود: گفتگوهایی دربارۀ شعر تألیف کاظم سادات‌اشکوری؛ در این کتاب هفت گفتگو از کاظم سادات‌اشکوری (متولد 1318ش)، با نشریات و شخصیت‌های مختلف گردآوری شده است که همگی این گفتگوها دربارۀ شعر او و شعر و شاعران امروز ایران است.

    ساختار

    کتاب از هفت گفتگوی نویسنده با نشریات و شخصیت‌های مختلف تشکیل شده است که عبارت است از:

    گفتگو با سردبیر مجلۀ «آرمان»

    گفتگو با سردبیر مجلۀ «روزگار وصل»

    گفتگو با جمشید مهربان

    گفتگو با مهری شاه‌حسینی

    گفتگو با شهاب عطایی

    گفتگو با محمدرضا مدیحی

    گفتگو با عزیز عیسی‌پور

    گزارش محتوا

    در مصاحبه یا گفتگو دربارۀ هنر و ادبیات، منظور اثبات نظر به یک معنا نیست؛ چراکه در بحث‌های نظری واژۀ «اثبات» جایگاهی ندارد، بلکه فردی به سراغ شخصی می‌رود که سال‌ها در زمینه‌ای کار کرده و به اصطلاح صاحب‌نظر است و از او پرسش‌هایی می‌کند و پاسخ‌هایی می‌شنود. هم دربارۀ پرسشی که گفتگوکننده طرح می‌کند می‌توان بحثی را پیش کشید و هم دربارۀ پاسخی که مصاحبه‌شونده می‌دهد؛ برای مثال برخی رویکرد به قالب‌های کلاسیک شعر را امروز فاصله‌گرفتن از نواندیشی و نوگرایی می‌دانند و برخی معتقدند امروز هم می‌توان فکر نو را در قالب کلاسیک طرح کرد.

    در این کتاب هفت گفتگو از کاظم سادات‌اشکوری با نشریات و شخصیت‌های مختلف گردآوری شده است که همگی این گفتگوها دربارۀ شعر او و شعر و شاعران امروز ایران است.

    در اولین گفتگوی این کتاب، سادات‌اشکوری دربارۀ شعر می‌گوید: «کار شعر به هیچ‌وجه تفنن و سرگرمی ندارد. اگر کسی هنر را خواه شعر و خواه هنر هنر دیگر، جدی نگیرد، راه به جایی نمی‌برد. هنر تفنن نیست. نقاش و موسیقی‌دان و شاعر و نویسنده و ... باید تمامی فکر و ذکرش هنرش باشد. اینجا صحبت از حالا ببینم چه می‌شود، اگر فرصتی پیش آمد یک کاری می‌کنیم نیست. کسی که مدعی است هنرمند است، باید تمامی لحظه‌های زندگی خود را وقف هنر کند. اگر ما به یک معنا "هنرمند" نداریم، یکی از دلایلش این است که در اینجا هیچ‌کس نمی‌تواند تمامی لحظه‌های زندگی خود را وقف هنر کند و اگر چنین کند، از گرسنگی می‌میرد و مخارج کفن و دفنش را به گردن شهرداری می‌اندازد» (ص 15).

    سادات‌اشکوری دربارۀ سهراب سپهری می‌گوید: «او شاعر بزرگی است، اما واقعیت این است که سپهری حتی در مقایسه با نسل بعد از خود نوآور نیست. به بحر رمل دل بسته و از دیگر فضاها دل کنده است. به‌هرحال وسایل ارتباط‌جمعی می‌توانند سهم بزرگی در معرفی یک شاعر داشته باشند. از هر شاعر دیگر هم این‌قدر شعر در رادیو و تلویزیون خوانده می‌شد و این‌قدر درباره‌اش تبلیغ می‌کردند، لابد به این حد از شهرت می‌رسید» (ص 28).

    کاظم سادات‌اشکوری در بخشی از گفتگوی خود دربارۀ ترانه و رباعی می‌گوید: «به نظر من یکی از کامل‌ترین شعرها در ادبیات شفاهی، ترانه و در ادبیات رسمی، رباعی است. برای اینکه در شعر رسمی، در غزل مثلاً هر بیت به اصطلاح ساز خود را می‌زند و معمولاً با بیت قبل و بعد ارتباطی ندارد. در مثنوی، داستان‌سرایی و حکایت‌گویی مطرح است . در قصیده، مداحی و اغراق‌های عجیب و غریب و دروغ‌های غیرشاعرانه و در قطعه، نصیحت‌گویی و اندرزدهی و از این قبیل. درحالی‌که در ترانه یا رباعی یک فکر به صورت منسجم ارائه می‌شود و هر رباعی یا ترانه از جهت فرم و ساختمان به گونه‌ای است که نمی‌توان کلمه‌ای از آن کاست یا به آن افزود و نیز بین هر چهار مصراع ارتباط منطقی برقرار است؛ به گونه‌ای که حذف یک مصراع به کل شعر لطمه وارد می‌کند» (ص 53).

    سادات‌اشکوری دربارۀ نخستین آثارش که منتشر شدند، می‌گوید: «نخستین نوشته‌ای که از من در مجله‌ای در تهران چاپ شد، نثر بود؛ در مجلۀ "آشنا" که سردبیر آن شاملو بود، در سال 1336. اما نخستین شعر ... نمی‌دانم برای چه کاری آمده بودم به تهران، سال 1337 بود. در مسافرخانه‌ای اقامت داشتم که چند جوان دیگر بودند که یکی‌شان هم‌اکنون به کار ترجمه مشغول است ... یکی از شعرهایم را خواندم. او گفت چرا این شعرها را چاپ نمی‌کنی؟ گفتم کجا چاپ کنم؟ گفت فردا پست می‌کنیم برای مجله‌ای. فردا با او شعر را پست کردیم برای مجلۀ "امید ایران" که آن زمان مجلۀ خوبی بود. هفتۀ بعد دیدم شعر بنده چاپ شده است. بعدها البته در "آژنگ جمعه" شعری از من چاپ شد ....» (ص 110).[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها