صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی
نام | صحبت لاری |
---|---|
نامهای دیگر | صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی
ملا محمدباقر صحبت لاری، صحبت لاری، محمدباقر |
نام پدر | محمدعلی |
متولد | 1162ق |
محل تولد | شهر لار «قریه بیرم» |
رحلت | 1251ق |
اساتید | |
برخی آثار | دیوان صحبت لاری |
کد مؤلف | AUTHORCODE11474AUTHORCODE |
محمدباقر بن محمدعلی و معروف به صحبت لاری (1162-1251ق)، از شاعران روشندل شیعه در دوران قاجار است که اشعار زیبایی دارد و مورد توجه حاکمان فارس و لار و شخص فتحعلیشاه قاجار بود. صحبت در 20 سالگی علاوه بر تسلط در ادبیات فارسی و عربی و شعر و شاعری، در بیشتر علوم به درجه اجتهاد نیز رسیده بود.
صحبت لاری در سرایش اشعارش، از حافظ و فردوسی و... تأثیر پذیرفته است. دیوان وی حاوی غزل، قصیده، مخمس، ترجیعبند، مثنوی، رباعی و مرثیه است که نشان از توانایی وی در سرایش قالبهای مختلف شعری دارد.
نام کامل
نام کاملش محمدباقر بن محمد علی بن عبدالصمد بن شاه منصور است و تخلصش صحبت لاری[۱].
ولادت
او در سال 1162ق که مصادف با طلوع سلطنت زندیه است، در شهر لار «قریه بیرم» به دنیا آمد.
جایگاه علمی
صحبت در 20 سالگی علاوه بر تسلط در ادبیات فارسی و عربی و شعر و شاعری در بیشتر علوم به درجه اجتهاد نیز رسیده بوده است؛ چنانکه خود مینویسد:
کنون عمرم از بیست افزون شده | ز اوضاع گردون دلم خون شده | |
به این قلت عمر در سازها | بلند است نامم به آوازها[۲] |
معاصران
او با مرحوم حاجی علیاکبر نواب شیرازی صاحب «تذکره دلگشا»، دوستی و الفتی تام داشته و مورد لطف و محبت سلطان وقت، فتحعلیشاه قاجار و حسینعلیمیرزا حاکم فارس و پیشکار وی زکیخان نوری و همچنین نصیرخان حاکم لار بوده و در چند جای دیوان اشعارش از آنها مدیحهسرایی کرده است. وی در اواخر عمر نابینا میشود و در اینباره سروده است:
چو یعقوبم شد از نور ضیا چشم | ز من بگرفتیای بینا چرا چشم؟ | |
به بوی پیرهن شد چشم او به | ندانم از چه به گردد مرا چشم؟ |
یا در جای دیگر میگوید:
چه دیدم غیر مصنوعاتت ای فرد | که حسنت فردم از نور بصر کرد | |
در و دشت از بهاران سبز اما | مرا زآن چیست حاصل؟ حسرت و درد[۳] |
روحیات و خلقیات
صحبت، مردی صریح اللهجه و مخالف عمال جور و ستم بود و حقایق را بیپروا اظهار میداشت. این بود که غالبا به سعایت حسودان و بدخواهان از طرف حکام وقت زندانی میشد. در صفحه 393 در قسمت نقد المخزون که در اواخر پیری و نابینایی او را به زندان بردهاند، اشاره کرده:
خسته پیر کور زنجیری شده | شب نهان از باد شبگیری شده | |
نغمهسنجی را زبان بربستهاند | جبرئیلی را سبکپر خستهاند | |
پیر در زنجیر آنهم کور هم | سرگران زو والی و دستور هم | |
کس شنیده است ای حکیم رهنمون | ز ابتدای آفرینش تاکنون | |
کور زندانی بهجز من؟ وای من | ای دریغ از درد جانفرسای من |
و نیز گویند در اواخر عمر سفری به بستک لار نموده، دشمنان فضل و ادب به دلایلی (هجو صحبت نسبت به غاصبان خلافت) خان حاکم را نسبت به صحبت بدبین نموده و وادار میکنند که صحبت را دعوت به مجلس حاکم نموده و در آنجا او را خفیف و تحقیر کنند. قبل از ورود صحبت، خان مذکور دستور میدهد که حضار، وضع مجلس را بهنوعی ترتیب دهند که محلی برای نشستن صحبت نباشد. صحبت، با وجود نابینایی در بدو ورود، احساس اسائه ادب حاکم و حضار را نسبت به خود درمییابد؛ به زحمت جایی در کَفشکَنی پیدا کرده و این بیت را فیالبداهه گفته و مجلس را ترک میکند:
چه شود گر نشیند اهل ادب | زیر دست کسی که بیادب است | |
قل هو الله ببین که در قرآن | زیر تبت یدا ابیلهب است[۴] |
وفات
وی در سال 1251، یعنی اوایل سلطنت محمدشاه قاجار از دنیا رفت[۵]. آنچه شایع است آن است که مرقد ایشان در جوار امامزاده «میر علی بن الحسین» به خاک سپرده شد، اما هیچ علامتی که دلالت بر مرقد ایشان در این امامزاده باشد وجود ندارد.
پانویس
منابع مقاله
معرفت حسین، «پیشگفتار دیوان صحبت لاری»، کتابفروشی معرفت، شیراز (چاپ افست مروی)، چاپ چهارم، 1354ش.