جامع التواریخ (تاریخ هند و سند و کشمیر)
نام کتاب | جامع التواریخ (تاریخ هند و سند و کشمیر) |
---|---|
نام های دیگر کتاب | جامع التواریخ. برگزیده. |
پدیدآورندگان | رشیدالدین فضلالله (نويسنده)
روشن، محمد (مصحح) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | DS 436 /آ1ر5 |
موضوع | جامو و کشمیر - تاریخ - متون قدیمی تا قرن 14
سند (ایالات) - تاریخ - متون قدیمی تا قرن 14 نثر فارسی - قرن 7ق. هند - تاریخ - متون قدیمی تا قرن 14 |
ناشر | مرکز پژوهشی ميراث مکتوب |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1384 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE10061AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى كتاب
«جامعالتواريخ» اثر رشيدالدين فضلالله همدانى، يكى از معظمترين و درخور توجهترين كتابهاى تاريخ و زبان فارسى است و مىتوان گفت، اولين كتاب فارسى بوده كه در حجمى وسيع، با شيوهاى يگانه نوشته شده است.
نگارش اين كتاب كه از سال 702ق به دستور غازان خان- ايلخان مغول- آغاز شد، در سال 710هق. در روزگار «اولجايتو» به پايان رسيد. اين كتاب، به همراه كتاب تاريخ جهانگشا، اثر عطاملك جوينى، از جمله بىبديلترين منابع تاريخ مغول به شمار مىروند، كه دربردارنده اطلاعات بسيار مفيد ادبى، فرهنگى و اجتماعى هستند. در متن كوتاه شدهاى كه پيش رو داريد، نويسنده نخست به چگونگى مراحل شكلگيرى و تأليف «جامعالتواريخ» پرداخته و سپس زبان و بيان اين كتاب را مورد بررسى قرار داده و در فرجام با ارايه نمونههايى به مقايسه مواردى از نثر «جامعالتواريخ» و «تاريخ جهانگشا» پرداخته است.
ساختار كتاب
پس از فهرست مندرجات كتاب، پيشگفتارى پيرامون ترجمه تازى تاريخ هند و سند، ترجمه آلمانى تاريخ عالم جامع التواريخ، شناخت نسخهها، چاپهاى جامع التواريخ و منابع كتاب سخن مىگويد. در ادامه تاريخ هند و كشمير در دو قسمت كه قسمت اول در ده فصل و قسمت دوم در بيست فصل ادامه پيدا مىكند. در ادامه آن استدراك و شرح نسخه بدلها ذكر شده و در بخشى واژهها بيان گرديده است و در انتها فهارس كتاب ذكر شده است.
تاريخ هند از نظر محتوايى به وضوح به سه بخش بزرگ تقسيم مىشود:
1- يك قسمت غنى جغرافيايى- گاهنگارى، كه تقريبا به تمامى مبتنى بر تاريخ ماللهند شاهكار بيرونى است و با توصيفى از چهار دوره زمانى عالم هندوان «يوگىها»، كه يك عالم بودايى (بخشى) از كشمير به نام كمالاشرى مصنّف آن است، ادامه مىيابد.
2- تاريخ سلاطين دهلى كه تا حدّ بسيار زيادى براساس جلد سوم اثر تاريخى بزرگ تجزية الامصار و تزجية الاعصار، اثر تحت الحماية رشيدالدّين، شرفالدّين عبداللّه شيرازى، بيشتر معروف با لقب خود وصّاف (الحضرة) است.
3- توصيف «زندگى و تعاليم ساكيامونى كه همراه با تاريخ مختصر كشمير و فهرستى از كتب بودايى، باز هم به كمالاشرى مذكور بازمىگردد. بدين ترتيب تاريخ هند تقريبا در قسمتهاى مساوى بر منابع شناخته شده اسلامى و منابع نوظهور بودايى مبتنى است. اين نكته آخر است كه به اين اثر در چارچوب آثار مكتوب فارسى، مرتبه و اهميّت يك ابتكار منحصر به فرد را اعطا مىكند.
گزارش محتوا
كتاب سترگ «جامعالتواريخ» حاوى دو جلد بزرگ است، يكى در تاريخ مغول و ديگرى در تاريخ عمومى جهان. اجزاء اين كتاب عبارت است از؛ تواريخ انبيا، خلفا، پادشاهان قديم ايران، ملوك و سلاطين اسلام، اقوام ترك، چينيان، يهود، فرنگ و روم و هند.
سخن گفتن در باب زبان و بيان «جامعالتواريخ» كارى دشوار است، چرا كه رشيدالدين در تدوين اين اثر دستياران زيادى داشته است، و انجمنى از دانشمندان و نويسندگان را براى اين كار گرد آورده بوده و نمىتوان گفت كه تمامى بخشهاى مختلف آن، زاده قلم رشيدالدين است، هر چند نظارت عاليه آن برعهده خود وى بوده است.
ديگر آنكه از آنجا كه قصد موءلف فراهم آوردن مجموعهاى از تاريخهاى ملل و اقوام گونهگون عالم بوده است، بيشتر قسمتهاى اين كتاب برگرفته از ديگر متون تاريخى است؛ چه به صورت اقتباس و نقل عين عبارات و چه به صورت اختصار و چه با تطويل بيشتر. از اين رو بحث درباره زبان و بيان اين قسمتها نه مربوط به «جامعالتواريخ»، بلكه مربوط به آن منابع خواهد بود. تأثير نثر آن كتابها در جامعالتواريخ به نحو بارزى نمايان است و به همين جهت نثر قسمتهاى مختلف كتاب يكدست نيست و داراى نوسانات زيادى است. و شايد به همين علت ، مرحوم بهار هم در مورد خصوصيات سبكى و زبان و بيان «جامعالتواريخ» سكوت اختيار كرده و فقط مىنويسد كه: «جامعالتواريخ به طرز ساده نوشته شده است و در نقل عبارات متكلفانه مورخان قبل از خود؛ مانند عطاملك و غيره، نيز سعى كرده است كه حتىالامكان لغات دشوار و غير مشهور را حذف كند، مگر گاهى كه به ناچار به نقل عين عبارات پرداخته است و اين مورد غلبه ندارد و محدود است.»
درتاريخ هند و اخلاق و آداب و جغرافياى هند از كتب «تحقيق ماللهند» ابوريحان بيرونى و مهاباراتا استفاده شده است.
رشيدالدّين فضلاللّه در نگارش و آرايش «تاريخ هند» مىگويد:
«از آن جهت كه طول و عرض ممالك هندوستان بغايت وسيع و فسيح است، و پادشاهان بىحصر و مر و رايان بىحدّ و عدّ دارد... در اين ملك كسى كه بر تاريخ ايشان كما ينبعى اطّلاع داشتى، ميسور و مقدور نشد؛ مگر آن كه بعضى فوايد از افواه رُوات مجتازان و قصّاد مسافران استماع افتاده و بعضى ملتقطات از كتابى كه تصنيف و تأليف مفخر الحكما ابوريحان البيرونى است كه... مدّت چهل سال تمام، در آنجا از [ملل] و نحل و نجوم و فقه و حساب و مبدأ و معاد نفس و كميّت و كيفيّت كوهها و صحراها و آبها و شهرها و قصبات و ضياع و عقار و آيين و رسوم و حالات و مقالات ايشان غث و سمين، آنچه ديده و شنيده، در قيدِ كتابت و سلكِ عبارت كشيده...».
رشيدالدّين فضلاللّه در نگارش و آرايش تاريخ هند مىگويد:
«از آن جهت كه طول و عرض ممالك هندوستان بغايت وسيع و فسيح است، و پادشاهان بىحصر و مر و رايان بىحدّ و عدّ دارد ... در اين ملك كسى كه بر تاريخ ايشان كما ينبغى اطّلاع داشتى، ميسور و مقدور نشد؛ مگر آنكه بعضى فوايد از افواه روات مجتازان و قصّاد مسافران استماع افتاده و بعضى ملتقطات از كتابى كه تصنيف و تأليف مفخر الحكماء ابوريحان البيرونى است كه ... مدّت چهل سال تمام، در آنجا از [ملل] و نحل و نجوم و فقه و حساب و مبدأ و معاد نفس و كميّت و كيفيّت كوهها و صحراها و آبها و شهرها و قصبات و ضياع و عقار و آيين و رسوم و حالات و مقالات ايشان غثّ و سمين، آنچه ديده و شنيده، در قيد كتابت و سلك عبارت كشيده ...
و بعضى از حكايات و روايات پادشاهان دهلى كه متأخّر بودند، قريب عهد ما و از تاريخ پادشاهان كشمير، و ولادت و حالت و مقالت شاكمونى كه به زعم ايشان پيغامبر و راهنماى است مر هند و ختاى را، از روايت كمالشرى بخشى كه مولد و منشأ او از بلاد كشمير است، و بر معرفت نوم كه كتاب شاكمونى است آگاه و دانا.
تاريخ هند اگرچه در ميان تاريخ عالم وى همواره در بخش آخر جاى مىگيرد، معهذا از نظر زمانى بايد پيش از ديگر تاريخهاى مقدّم بر آن پديد آمده باشد. تاريخهاى ذكر شده در آن (703- 702ق.) خود هنوز بر دوره ايلخان غازان (1304- 1295 م.)، سفارش دهنده اصلى جامعالتّواريخ دلالت دارد.
تا دوره مغول آگاهى از آئين بودايى در جهان اسلام در واقع به اطّلاعات اندكى كه «اثر هندى» بيرونى در برداشت، محدود باقى مانده بود. امّا بيرونى دانستههاى خود را به منبعى فرعى استناد كرده بود، چرا كه او، به شهادت شخص خود، نه با بوداييان تماس داشته و نه هيچگاه كتب بودايى را ديده بود. اين منبع به نظر او نه چندان موثّق، اثرى از شخصى به نام ابوالعباس ايرانشهرى مربوط به آغاز قرن دهم بود.
برداشتهايى كه اين كتاب كه امروزه ديگر در دسترس نيست، متضمّن آن است، بهطور كلّى آگاهى نويسندگان اسلامى از مذهب بودايى پيش از دوره مغول را منعكس مىكند.
اثر منحصر به فرد رشيدالدّين، درست مانند تاريخ ديگر ملل غير اسلامى، فقط در «تاريخ جهان بناكتى» پژواكى ضعيف يافته است؛ اما از چنين فهرست روشنگرانهاى در اين كتاب حتّى به اشاره نيز ذكرى به ميان نيامده است. از اين قرار مسلّم است كه بناكتى در شرح مختصر خود منحصرا از روايت فارسى خلاصه شده تاريخ هند كه احتمالا كمى بعدتر نوشته شده، آنگونه كه در نسخههاى نوشته شده، در زمان حيات خود رشيدالدّين، امّا به ويژه در نسخههاى دوره تيمورى به دست ما رسيده، استفاده كرده است.
بدين ترتيب پرداختن شرق اسلامى به هند و مذاهب آن در حقيقت به پايان خود رسيد. چرا كه هنگامى كه توجّه به هند حتّى در زمان حكام قبايل ترك موسوم به مغولان كبير در قرون شانزده و هفده حياتى دوباره يافت، و حتى در زمان اكبر با «مذهب وحدت همه خدايى» جهانى او، شكوفايى شايان توجهى به بار آورد، جهان غربى، سرسخت اسلامى؛ ولى البتّه دقيقا به همين دليل استوار، از تأثيرات چنين پيشرفتى كاملا بركنار باقى ماند.
وضعيت كتاب
فهرست مندرجا كتاب در ابتداى آن و فهارسى چون آيهها، عبارتهاى تازى، اشعار فارسى، شعر تازى، نامهاى كسان، اقوام، شهرها و كتابها در انتهاى كتاب بيان شده است.
منابع مقاله
1- متن و مقدمه كتاب
2- مجله كيهان فرهنگى، خرداد 1383 شماره212 عنوان مقاله: زبان و بيان جامع التواريخ رشيدى، نوشته مهدى ضيايى.
پیوندها
مطالعه کتاب جامع التواریخ (تاریخ هند و سند و کشمیر) در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور