فیروزشاه‌نامه: دنبالۀ دار‌اب‌نامه بر اساس روایت محمد بیغمی

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    فیروزشاه‌نامه: دنبالۀ دار‌اب‌نامه بر اساس روایت محمد بیغمی
    فیروزشاه‌نامه: دنبالۀ دار‌اب‌نامه بر اساس روایت محمد بیغمی
    پدیدآورانناشناس (نویسنده)

    افشار، ایرج (مصحح)

    افشاری، مهران (مصحح)
    ناشربنیاد موقوفات دکتر افشار با همکاری نشر سخن
    مکان نشرتهران
    سال نشر۱۴۰۲ش
    شابک3ـ83ـ7706ـ622ـ978
    کد کنگره

    فیروزشاه‌نامه: دنبالۀ دار‌اب‌نامه بر اساس روایت محمد بیغمی تألیف نویسنده ناشناس، به کوشش: ایرج افشار، مهران افشاری؛ این متن در شرح جهانگیری و جنگ‌های فیروزشاه پسر داراب و برادر دارای دارایان است. در این مجلد بخشی بسیار از قصه دربارۀ دلاوری‌های ملک بهمن پس فیروزشاه و ماجرای دلدادگی او به خورشیدچهر دختر شکمون‌خان است.

    گزارش کتاب

    به‌جز پنج کتاب «اسکندرنامۀ» مرحوم نفیسی، «داراب‌نامۀ» طرسوسی که بخش اعظم آن نیز درواقع قصۀ اسکندر است، نسخۀ کهن «قصۀ حمزۀ» چاپ دکتر جعفر شعار، «سمک عیار» و «قصۀ فیروزشاه یا فیروزشاه‌نامه»، بیشتر قصه‌های بلند فارسی که در روزگاران قدیم قصه‌پردازان حرفه‌ای و نقالان کارآمد آنها را ساخته و پرداخته‌اند یا بازگو می‌کرده‌اند، در دورۀ صفوی و پس از آن تحریر شده است. این پنج کتاب به ترتیبی که ذکر ش، بین قرن‌های ششم تا نهم هجری قمری پرداخته شده‌اند و چون مخاطبان آنها عامۀ مردم بوده‌اند، از این لحاظ که گونه‌ای از زبان فارسی را نشان می‌دهند که به فارسی متداول میان مردم کوچه و بازار در آن قرون پیشینه نزدیک است، بسیار ارزشمندند؛ زیرا بیشتر متن‌های فارسی که از آن دوران باقی مانده‌اند، اثر خامۀ دانشمندان و ادیبان و منشیان درباری است و بالطبع فارسی متداول در میان طبقۀ خواص و درس‌دیده را نشان می‌دهند.

    «فیروزشاه‌نامه» افزون بر آنکه یکی از نمونه‌های برجستۀ نثر سادۀ فارسی است و فواید لغوی و زبانی بسیار از آن عائد می‌شود، از لحاظ بررسی تاریخ اجتماعی ایران و وضع زندگی مردم ایران در قرن نهم و حتی شاید پیش‌تر از آن، متنی بسیار ارزشمند است. قصه‌ای زیبا و دلکش و یادآور دوران باستان ایران که در زمان‌های گذشته شهرت داشته است.

    «فیروزشاه‌نامه» را باید متنی حماسی به شمار آورد که به اقتضای حماسه‌بودن صنعت مبالغه و اغراق در آن فراوان است؛ این اغراق‌ها بیشتر در شمار‌ش‌هاست؛ مثلاً هزار سرهنگ در خانۀ اخی‌سعدان می‌روند و ده‌هزار نفر به دنبال او و یارانش در کوچه راه می‌افتند. تشبیهات در این متن بسیار متنوع است؛ بیشتر آنها حسی است و خاصه در صبح و نیز وصف مرکب پهلوانان به‌تفصیل به کار رفته است.

    این متن در شرح جهانگیری و جنگ‌های فیروزشاه پسر داراب و برادر دارای دارایان است. در این مجلد بخشی بسیار از قصه دربارۀ دلاوری‌های ملک بهمن پس فیروزشاه و ماجرای دلدادگی او به خورشیدچهر دختر شکمون‌خان است. این کتاب را باید از حماسه‌های مردمی به شمار آورد و در سراسر آن سخن از جنگ ایرانیان با اقوام دیگر نظیر ترکان و چینیان و هندوان است. به اقتضای این جنگ‌ها رجز و رجزخوانی یکی از مضامین پرتکرار در کتاب است.

    فضای قصه در دوران باستان و ایران پیش از اسلام است؛ با این وجود در متون زردشتی و بخش افسانه‌ای تاریخ ایران باستان هیچ سخنی از فیروزشاه پسر داراب نیست. در این متن ایرانیان یزدان‌پرستند که گاه از یزدان‌پرستی به «مسلمانی» نیز تعبیر شده است و دشمنان آنان کافر، بت‌پرست و آتش‌پرستند.

    قهرمانان اصلی کتاب، فیروزشاه و پسرش ملک‌بهمن، فرخنده و صاحب‌قران‌اند و برای همین همیشه پیروزمند و کامیاب‌اند.

    یکی از موضوعات مکرر در این کتاب، وصف شگردهای عیاری و طراری‌های عیارپیشگی است؛ نظیر نقب‌زدن که به صورت نقم‌زدن هم آمده است، صورت مبدل‌کردن و داروی بیهوشی به حریفان خوراندن. نمونۀ جالب شگردهای عیاران را در ماجرایی که فرامرز جراح ایرانیان را از زندان چینیان رها می‌سازد می‌توان دید.

    ایرانیان در این کتاب به مروت و فتوت مشهورند؛ بنابراین این کتاب یکی از منابع مطالعه دربارۀ فتوت یا جوانمردی خواهد بود. پردازندۀ این کتاب ستایشگر آیین جوانمردی است و همچنین مخاطبان خود را به پاسداری از مرزوبوم ایران‌زمین و پاسداشت فرهنگ اصیل ایرانی که آمیخته به آزادگی و رادمردی است تشویق می‌نماید.

    برخی از ابیاتی که در این کتاب آمده است، مطابقت دارد با همان مضامینی که به نثر بیشتر از آن ابیات یا پس از آنها ذکر شده است. این قبیل اشعار که سرایندۀ آنها معلوم نیست و برخی از آنها بسیار سست است، به نظر می‌رسد سرودۀ پردازندۀ کتاب باشد که ظاهراً همان محمود دفترخوان است. این کتاب از لحاظ اینکه شرح جهانگیری فیروزشاه پسر اول داراب اول و برادر داراب دوم است، به «اسکندرنامه» می‌ماند؛ با این تفاوت که در «اسکندرنامه» اسکندر که غیرایرانی بود، به پسر داراب اول و برادر داراب دوم تبدیل شده است. [۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها