سفرنامۀ کلودیوس جیمز ریچ (از نینوا تا تخت جمشید)

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    سفرنامۀ کلودیوس جیمز ریچ (از نینوا تا تخت جمشید)
    سفرنامۀ کلودیوس جیمز ریچ (از نینوا تا تخت جمشید)
    پدیدآورانجیمز ریچ، کلودیوس (نویسنده) آقابیگی، فرامرز (مترجم)
    ناشرنگاه
    مکان نشرتهران
    سال نشر۱۴۰۲ش
    شابک2ـ421ـ267ـ622ـ978
    کد کنگره

    سفرنامۀ کلودیوس جیمز ریچ (از نینوا تا تخت جمشید) تألیف کلودیوس جیمز ریچ، ترجمه و تعلیق از فرامرز آقابیگی؛ دقت در ثبت یادداشت‌ها مشخصۀ اصلی سفرنامۀ کلودیوس جیمز ریچ است. در پاره‌ای موارد، گزارش‌هایش دربارۀ اثار باستانی، صومعه‌ها، اقلیت‌ها و عشیره‌ها را می‌توان یکی از منابع دست‌اول و مهم دانست و از آن بهره گرفت.

    گزارش کتاب

    امروزه در کنار سایر منابع، سفرنامه‌ها نقش مهمی در ترسیم اوضاع گذشته دارند و محققان می‌توانند در بخش‌های گوناگون مطالعات خود، به عنوان مکمل از آنها استفاده کنند و البته خوانندگان نیز می‌توانند بسته به سطح دریافت خود، از سفرنامه‌ها حظ و بهره ببرند. بی‌تردید که همۀ سفرنامه‌ها از نظر کمی و کیفی در یک سطح نیستند؛ برخی بسیار مختصرند، بعضی حالت میانه دارند و برخی مفصل‌ترند که بالطبع دقت، نوع نگرش و گزارش‌های مضبوط در سفرنامه، نشان کیفی آن را رقم می‌زند.

    کلودیوس جیمز ریچ (1787 ـ 1821 م) نویسندۀ این سفرنامه در شهر دیژون از توابع ولایت بورگندی فرانسه به دنیا آمد. سپس در اوایل کودکی به همراه پدر و مادرش به پریستول انگلستان رفت. سال‌های اول کودکی را تحت تربیت پدر و مادر گذرانید. وقتی هشت یا نه‌ساله بود، در کتابخانۀ یکی از اعیان پریستول، تعدادی نسخۀ خطی عربی پیدا کرد و بسیار علاقمند شد که از این زبان آگاه شود و آن را بیاموزد. بدین ترتیب به کمک مطالعات خود توانست این زبان بیگانه را کاملاً فرا گیرد و خواندن و نوشتن و حرف‌زدن با آن را به‌درستی بیاموزد.

    یادداشت‏‌های «کلودیوس جیمز ریچ» در برخی موارد مانند وبای شیراز، از تک‌‏نگاری‌‏های دقیق و شاخصی است که به وسیلۀ آن به‌خوبی از ترس و وحشت مردم و بی‌عملی حاکمان مطلع می‌‏شویم. او در روزگار شیوع بیماری، شاهد احوال مردم بوده و روزبه‌روز گزارش بیماری را هرچند موجز یادداشت کرده و حتی برای حمایت از آنها در شهر مانده است؛ درحالی‏که والی و وزیر به جای ساماندهی امور، گریخته‌ و شهر را به امان خدا سپرده‌‏اند.

    شاید گزاف نباشد اگر بگوییم ریچ در ثبت مشاهدات و گزارش سفر خود، همچون بیهقی دیده‌‏هایش را با جزئیات نوشته است. او از کنار هیچ چیز بی‌توجه رد نشده و همه‌چیز از نظر او اعم از ماسه‌‏سنگ، رودخانه، تپه، دشت، کوه، اماکن تاریخی، عتیقه‏‌ها، نسخ خطی، کتیبه‏‌ها، جهات جغرافیایی، نوع بادها، محصولات، اسامی همراهان، دمای هوا، حالات و روحیات نزدیکان و … درخور اهمیت و شایستۀ توجه بوده است.

    ریچ شخصیت‌ها را مانند داستان جلو می‌برد؛ مثلاً سرگذشت عمرآقا (مهماندارش) که در جلد اول نامش را به‌کرات ذکر کرده و او را ستوده بود، در این جلد هم پی می‌گیرد تا خواننده را از سرنوشت او آگاه کند. درنهایت این دو در اربیل، در 26 اکتبر 1821 برای همیشه از هم خداحافظی می‌کنند. نکتۀ دیگر درابرۀ داستان‌واربودن سفرنامه‌اش این است که وقتی مسئله یا نکته‌ای را دربارۀ کسی یا چیزی بیان می‌کند، آن مطلب را در ادامه یادآوری و دنبال می‌کند.

    دقت در ثبت یادداشت‌ها مشخصۀ اصلی سفرنامۀ اوست. در پاره‌ای موارد، گزارش‌هایش دربارۀ اثار باستانی، صومعه‌ها، اقلیت‌ها و عشیره‌ها را می‌توان یکی از منابع دست‌اول و مهم دانست و از آن بهره گرفت؛ مثلاً دربارۀ ایزدیان در فصول پنجم تا هفتم مختصر و مفید اطلاعات ارزنده‌ای دربارۀ زنان ایزدی، محل سکونت ایزدیان، روستاهای آنها و رؤسایشان داده است که شاید در هیچ منبع دیگری به این دقت نیامده باشد.

    با توجه به محتوای جلد اول سفرنامۀ ریچ مربوط به کردستان، بدیهی است که ریچ با کردها بسیار صمیمی شده و خود را پیش آنها، نه غریبه که دوست تلقی کرده است. بنابراین طبیعی است که در جلد دوم سفرنامه هم این محبت و علاقۀ ریچ به کردها در جای‌جای کتاب خود را نشان دهند و همچون خاطره‌ای شیرین از همراهی‌شان یاد کند.

    نکتۀ دیگری که در این سفرنامه می‌توان به آن اشاره کرد، ذکر نام «خلیج فارس» است. اگرچه کاربرد این نام تاریخچه‌ای طولانی دارد، ذکر آن از زبان سیاحان و مأموران سیاسی کشورهای دیگر هم در جای خود مهم است. با توجه به سال ورود او به ایران، یعنی 1821 م، معلوم می‌شود این خلیج همچنان با این نام در مکاتبات و نوشته‌ها ثبت می‌شده است و البته تاریخ دو سده پیش هم در کنار دیگر سوابق تاریخی، مهر تأییدی بر تداوم این اسم از زمان گذشته تا حال است.

    قسمت‌های آغازین این سفرنامه دربارۀ نینوا و ویرانه‌های آن است و بخش پایانی کتاب دربردارندۀ شرح سفر ریچ به شیراز و تخت جمشید. البته در مؤخرۀ سفرنامه، بخش دیگری با عنوان «شرح سفر به خرابه‌های زندان، قصر شیرین و حوش‌کوری» آمده است.

    در پیوست‌های کتاب تصاویری شامل عکس و نقشه آورده شده است که بیشتر برای عینی‌کردن آنچه ریچ در نظر داشته، افزوده شده است.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها