صدای پای آب: نگاهی بر بلندترین شعر سهراب سپهری
صدای پای آب: نگاهی بر بلندترین شعر سهراب سپهری | |
---|---|
پدیدآوران | مشایخی، سوگل (نویسنده)
[[]] (محقق) [[]] (مترجم) |
ناشر | کتاب آبان |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۴۰۲ش |
شابک | 7ـ93ـ7343ـ600ـ978 |
کد کنگره | |
صدای پای آب: نگاهی بر بلندترین شعر سهراب سپهری تألیف سوگل مشایخی؛ این کتاب افزون بر مقدمۀ نویسنده، از دو بخش سامان یافته است؛ بخش نخست کتاب شرح شعر «صدای پای آب» سپهری است و در بخش دوم شعر «صدای پای آب» به خط غلامحسین امیرخانی آمده است. خوشنویسی قطعات توسط غلامحسین امیرخانی و خوشنویسی متن توسط محمود رهبران انجام شده است.
گزارش کتاب
در مطالعه و بررسی آثار و احول سهراب سپهری، «صدای پای آب» یکی از مهمترین اشعار او برشمرده میشود. این اثر درخشان از سویی یکی از زیباترین و خواندنیترین اشعار سپهری است و از سوی دیگر در سراسر آن، مبانی اعتقادی، نظری و فکری شاعر نهفته است. به عبارتی میتوان گفت «صدای پای آب» نمایانگر هستیشناسی سهراب سپهری است و مبانی اندیشه و نگرش او را در 36 سالگی به خواننده معرفی میکند.
در این شعر، صدای حرکت آب روانی شنیده میشود که از محل تولد شاعر ـ کاشان ـ سرچشمه میگیرد و روزگار زندگی او را روایت میکند. آب زلالی که مقصدش دریای بیپایان زندگی است.
حرکت آب و اهمیت و مراقبت آن در زندگی انسان، در بسیاری از آثار این شاعر مورد توجه قرار گرفته است؛ آنجا که در شعر «آب» میگوید:
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار، کفتری میخورد آب
یا که در بیشه دور، سیرهای پر میشوید
یا در آبادی، کوزهای پر میگردد.
سهراب در این شعر اهمیت و ضرورت «آب» را یادآوری و نقش حیاتبخش آن را در زندگی موجودات بازخوانی میکند. او همچنین گوارایی و زلالی را مهمترین ویژگی «آب» برمیشمرد.
پس «آب» در شعر سهراب، نماد حقیقت است؛ آنچنانکه در شعر مولانا نماد حقیقت است. «صدای پای آب» یعنی صدای حقیقتی که گامبهگام در وجود ما جاری میشود. شاید سهراب میخواست تا شعری را که در بیان حقیقت وجودی خودش و بعد حقیقت دنیا بیان میکند، به این نام بگذارد؛ یعنی قدمبهقدم میخواهم شما را با حقایق زندگی آشنا کنم. حقیقتی که دوران کودکی، روزگار جوانی و زمان اکنون شاعر را دربر میگیرد و در ورای آن به هستیشناسی شاعر و نگاه او به جهان اشاره دارد.
سهراب در معرفی خودش با شاخصهای غیردنیایی و واقعبینی مطلق صحبت میکند و در مسیر حرکت آب، روزگار خود را شرح میدهد. از زمان اکنونش سخن میگوید، دوران کودکی خود را به یاد میآورد، با گذر از دوران کودکی خاطرات ایام جوانی را روایت میکند و در ادامه خیال شاعرانهاش به سفری میپردازد که مسیر عرفان و گاهی فلسفه را در پیش رو دارد. او در آغاز این شعر، خودش را معرفی میکند و از شهر و دیار و داراییهایش سخن میگوید:
اهل کاشانم
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی
سهراب در نخستین بند از این شعر، از داراییهای باارزش زندگی خود میگوید. او داشتههای کوچک زندگیاش را بدون ذرهای بزرگنمایی شرح میدهد و میگوید که زندگی دنیایی من یک زندگی معمولی است و داراییها و نعمتهایی دارم. تکه نانی دارم، بدین معناست که اندک بهرهای از دنیا دارم.
این کتاب افزون بر مقدمۀ نویسنده، از دو بخش سامان یافته است؛ بخش نخست کتاب شرح شعر «صدای پای آب» سپهری است و در بخش دوم شعر «صدای پای آب» به خط غلامحسین امیرخانی آمده است.[۱]
پانويس