ابن بزاز، محمد بن محمد
ابن بَزّاز، محمد بن محمد بن شهاب بن یوسف عمادی كَردَری ملقب به حافظالدین (د 827ق/1424م)، فقیه حنفى.
محل تولد و زندگی
از آنجا كه وی به «ابن بزاز»، «بزازی»، و گاه «ابن بزازی» معروف بوده، مىتوان احتمال داد كه لقب یكى از پدران وی بزاز بوده است. چنانكه از نسبتهای «كردری»، «خوارزمى» و «بریقینى» برمىآید و برخى از شرححالنویسان متذكر شدهاند، اصل این خاندان از «كردر خوارزم» بوده است. خاندان ابن بزاز به دلایلى كه بر ما معلوم نیست، خوارزم را ترك كرده و به شهر «سرای» واقع در ساحل رود اتل (ولگا) هجرت نمود و این در زمانى بود كه شهر مذكور به عنوان مركز «آلتین اردو» رونق بسزایى یافته بود. اینكه ابن بزاز در شهر سرای تولد یافته باشد حدسى بیش نیست، لیكن به هر حال وی از عنفوان جوانى در كنار پدرش در سرای زندگى مىكرد و از محضر استادان بزرگ سرای از جمله پدرش ناصرالدین بهره جست و روزبهروز در كسب علم پیشرفت نمود تا حدی كه در آن دیار شهرتى به دست آورد. وی در سرای در مسند تدریس و فتوا قرار گرفت و با علمای مختلف به مناظره و مباحثه مىپرداخت، تا اینكه مرجع یگانه فتوا گشت. ابن بزاز نزد حكام سرای از نفوذ كلام بسیار برخوردار بود و در اجرای احكام دینى از كسى پروایى نداشت و چون شهر سرای از طرفى به علت ضرباتى كه در جنگ بر آن وارد شده بود، و از طرف دیگر به علت انتقال مركزیت منطقه اتل از سرای به «قازان» و «حاج طرخان»، رونق سابق خود را از كف داده بود، شاید نیز به دلایل سیاسى، ابن بزاز پیش از 814ق/1411م آن شهر را ترك كرد و به حاج طرخان رفته در آنجا سكنى گزید. عصامالدین سمرقندی كه در 814ق از حاج طرخان عبور كرده از نفوذ بسیار ابن بزاز در حكام شهر دچار شگفتى شده و در این باب شعری سروده است. بنا به گفته وی، ابن بزاز در امور حاج طرخان نیز مداخله مىكرده و سخن وی بسیار مقبولیت داشته است. فاضل مرجانى، ابنبزاز را از جمله كسانى شمرده كه فتوا به تكفیر تیمور لنگ داده بودند. این فتوا در آن زمان اقدام سیاسى مهمى به شمار مىرفته، ولى نمىتوان مشخص كرد كه ابن بزاز، دقیقاً كى و در كجا این فتوا را داده است. مىگویند كه وی به قریم (شبه جزیره كریمه) و بلغار (ظاهراً محل سكنای قوم بلغار در مشرق منطقه اتل) مسافرت كرده و چند سالى نیز در آنجا اقامت گزیده و طبق عادت گذشته خود با علمای بزرگ آن دیار به مناظره پرداخته است. ابن بزاز در اواخر عمر، منطقه اتل را كه در آن زمان شدیداً دچار فتنه و آشوب بود، ترك كرده، راهى آسیای صغیر، قلب امپراتوری عثمانى، گردید و ظاهراً تا پایان عمر در آنجا به سر برد. وی در آسیای صغیر احتمالاً در بروسه با مولى شمسالدین فناری دیدار و با او مناظره كرد. در فروع، بر وی غالب آمد، لیكن در اصول و علوم دیگر مغلوب شد.
شاگردان
از شاگردان ابن بزاز مىتوان از ابن عربشاه یاد كرد كه حدود 4 سال را برای فراگرفتن فقه و اصول نزد وی گذراند. نیز محیىالدین كافیهجى و شرفالدین قریمى از وی بهره جستهاند.
ویژگی فقهی
ابن بزاز دارای هوش سرشاری بود و بسیاری از متون فقه حنفى چون كافى، كننر، مختصر قدوری، هدایه و وافى را از حفظ داشت. از مطالعه آثار او چنین بر مىآید كه وی به همان اندازه كه بر فتاوی و آراء علمای حنفى از متقدم و متأخر و حتى علمای غیر حنفى احاطه داشته، در طرح و حل مسائل فقهى نیز متبحر بوده است. از خصوصیات بارز فقه ابن بزاز این است كه وی به احكام مستحدثه پرداخته و این امر یكى از عوامل عمده توجه به شخص ابن بزاز و آثارش در دنیای فقه حنفى از شرق تا غرب بوده است، چنانكه وقتى از ابوالسعود عمادی مفتى قسطنطنیه پرسیدند كه چرا به گردآوری مسائل مهم فقهى نمىپردازد وی در جواب گرفت: «از ابن بزاز حیا مىكنم كه با وجود كتاب وی [ الفتاوی ] چیزی بنویسم». ابن بزاز نه تنها مدافع فقه ابوحنیفه بود، بلكه در دفاع و تجلیل از ابوحنیفه نیز اهتمام خاصى داشت. تألیف مناقب ابىحنیفه و نیز ردّیهای بر غزالى در دفاع از ابوحنیفه به خوبى بیانگر این موضوع است.
آثار
آثار چاپى
- الجامع الوجیز، معروف به الفتاوی البزازیة. در آغاز این كتاب چنین آمده است: «فهذا مختصر من بیان تفریعات الأحكام» و به نظر مىرسد نسخى كه تحت عنوان «مختصر في بیان تعریفات الأحكام» ذكر شده در واقع، خلاصه و یا بخشى از همین كتاب باشد. ابن بزاز این كتاب را در حدود 812ق/1409م تألیف كرده است. این كتاب توسط برخى از جمله، محمد بن فرامرز رومى معروف به ملا خسرو (د 885ق/1480م) و سراجالدین بن طبیب در 893ق/1488م تلخیص شده است. تلخیصى نیز از كتاب الفتاوی وجود دارد كه به شخص ابن بزاز منسوب است و نمىتوان در این مورد اظهار نظری قطعى كرد. كتاب الفتاوی ظرف مدت كوتاهى تا مصر رسید و مورد نقد و شرح جمعى از علما قرار گرفت. ابن بزاز در قسمتهای مختلف كتاب الفتاوی از جمله در بخش مربوط به طلاق و ارتداد در مواردی كه حكم فقهى دایر بر مفهوم الفاظ مىباشد، بهگونهای مشروح به تحلیل جملههای فارسى پرداخته است و این مطلب در یك كتاب فقهى مربوط به اوایل قرن 9ق از نظرهای مختلف مىتواند جالب باشد. از جمله مىتوان در بررسى نقش زبان فارسى در منطقه اتل، و نیز در تاریخ زبان فارسى به عنوان یك منبع قابل استناد از آن بهره برد؛
- مناقب الإمام الأعظم أبيحنیفة، این كتاب یكبار همراه مناقب أبيحنیفة اثر خطیب خوارزمى در 1311ق در حیدرآباد دكن به چاپ رسیده و یكبار نیز توسط محمد بن عمر حلبى و بار دیگر توسط حسین ادرنهای (ادرنوی) مفتى بغداد در 1007ق/1598م به تركى ترجمه شده است؛
- رسائل خمسةأسانید.
آثار خطى
- آداب القضاء. نسخهای از آن در كتابخانه اسكندریه موجود است. شرح مسائل تلخیص الجامع الكبیر، تألیف محمد بن عباد خلاطى؛
- الرد على الإمام الغزالي بما تكلم بحق إمامنا أبيحنیفة، احتمالاً نسخهای كه تحت عنوان الحق المبین في دفع شبهات المبطلین در رامپور موجود است، نسخهای دیگر از همین رساله است؛
- مسألة، كه موضوع آن نامشخص است.
آثار منسوب
- زوائد مسند أبيحنیفة؛
- شرح مختصر القدوري؛
- مناسك الحج.[۱]
پانویس
- ↑ احمد پاكتچى، ج3، ص106-107
منابع مقاله
احمد پاكتچى، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.