آئین‌ دانشوری در سیره امام خمینی(ره)

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    آئین‌ دانشوری در سیره امام خمینی(ره)
    آئین‌ دانشوری در سیره امام خمینی(ره)
    پدیدآورانسعادتمند، رسول (نویسنده)
    ناشرتسنیم
    مکان نشرقم
    سال نشر1336
    موضوعخمینی، روح‌الله رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران -۱۲۷۹-۱۳۶۸.--شخصیت اخلاق پیام‌ها و سخنرانی‌ها
    کد کنگره
    ‏۱۵۷۶DSR /س۷آ۹ ۱

    آئین‌ دانشوری در سیره امام خمینی(ره) تألیف رسول سعادتمند (متولد 1336ش)،

    از میان معالم و برجستگی‌های اخلاقی و رفتاری آن امام راحل، اخلاص و تقوای ایشان، دوری گزینی از مقام و شهرت، پرهیز از تشریفات و تجملات و نظم مثال زدنی در امورتحصیلی و زندگی، به ایشان ویژگیهای خاصی بخشیده است که پویندگان طریق دانشوری برای اقتدا و الگوپذیری، به آن سخت محتاجند.

    این کتاب گوشه‌ای از سیره امام راحل عظیم‌الشأن در عرصه دانشوری است که در هفت بخش تنظیم شده است که بخش اول مربوط به پیشینه علمی و آموزشی امام می‌باشد و در بخش دوم مرجعیت امام مطرح شده است. بخش سوم درباره موضوع امام و حفظ جایگاه روحانیت و بخش چهارم مربوط به حوزه‌ها و اهداف و مسئولیت حوزه‌ها مطرح شده، بخش پنجم درباره اخلاق و تهذیب روحانیت و بخش ششم مربوط به روحانیت و سیاست و در پایان به تبلیغات و نقش و اهمیت آن پرداخته است.

    می‌شود انسان محشور بشویم

    امام در موعظه‌هایشان می‌فرمایند: «شخصی به محضر امام صادق آمد و گفت یابن رسول‌الله من آمده ام از شما درخواست کنم که روز قیامت مرا شفاعت کنی و وساطت کنی به بهشت بروم و به سعادت برسم. امام جعفر صادق (علیه‌السلام) در جوابش فرمودند: من ضامن شفاعتم، اما به شرط آن که انسان وارد بشوی.» امام فرمود: «این جمله امام صادق(علیه‌السلام) کمر انسان را می‌شکند. آیا می‌شود ما انسان محشور شویم یا نمی‌شود؟»

    مواظب باشید شعله فقاهت فرو ننشیند

    آیت‌الله سید علی خامنه‌ای می‌فرمایند: روزی که با جمعی از فضلا و علما در خدمت امام بودیم به ما فرمودند: «دو چیز باید در حوزه‌ها باقی بماند، یکی فقاهت و دوم تهذیب.» و مطلبی قریب به این مضمون فرمودند که: «مواظب باشید شعله فقاهت فرو ننشیند».

    تاریخ اجتهادشان را نمی‌گفتند

    حجت‌الاسلام سید حمید روحانی: دیر زمانی من و مرحوم حاج آقا مصطفی در نجف اشراف کوشیدیم که تاریخ به اجتهاد رسیدن امام را از زبان ایشان بشنویم، لیکن در این باره هرگز پاسخی ندادند.

    من نمی‌خواهم مرجع شوم

    حجت‌الاسلام مرتضی صادقی تهرانی: در اوایل مبارزات که اعلامیه‌های متعددی از امام صادر می‌شد، یکی از علمای تهران توسط بنده پیامی به امام در قم فرستاد به این مضمون که چون حضرت عالی در اعداد مراجع و صاحبان رساله عملیه هستید، زیبنده شما نیست این اندازه زیاد اعلامیه بدهید. قدری آنها را کمتر کنید. وقتی بنده پیام را به امام تقدیم کردم: فرمودند: «سلام مرا به ایشان برسانید و بگویید من نمی‌خواهم مرجع بشوم، میخواهم به وظیفه عمل کنم».

    از جان ایشان محافظت کنید

    حجت‌الاسلام و المسلمین احمد سالک کاشانی: «پس از شهادت شهید محراب آیت‌الله صدوقی، امام شورای عالی فرماندهی سپاه را که من به دلیل مسئولیت بسیج مستضعفین در آن عضویت داشتم، احضار فرمودند. ایشان به شورا تکلیف کردند که خودشان را باید حفظ بکنند.بعد از ادامه صحبت‌هایشان از شهید آیت‌الله اشرفی اصفهانی به طور خاص نام برده و فرمودند: شما مکلف هستید که از جان ایشان محافظت بکنید. پس از فرمایش امام هیئاتی به کرمانشاه رفت تا بنا به دستور امام تدابیر لازم را برای محافظت از مرحوم اشرفی اتخاذ کنند. مأموریت این هیئات که بنده عضو آن بودم 15 روز طول کشید و اقدامات متعددی هم صورت پذیرفت».

    تقیّه مربوط به فروع اسلام است نه اصول آن

    «تکالیفی که برای فقهای اسلام است بر دیگران نیست. فقهای اسلام برای مقام فقاهتی که دارند باید بسیاری از مباحات را ترک کنند و از آن اعراض نمایند. فقهای اسلام باید در موردی که برای دیگران تقیّه است تقیّه نکنند. تقیّه برای حفظ اسلام و مذهب بود که اگر تقیّه نمی‌کردند مذهب را باقی نمی گذاشتند. تقیّه مربوط به فروع است- مثلاً وضو را این طور یا آن طور بگیر- اما وقتی که اصول اسلام، حیثیت اسلام در خطر است جای تقیّه و سکوت نیست، اگر یک فقیهی را وادار کنند که برود سر منبر خلاف حکم خدا را بگوید آیا می‌تواند به عنوان «التقیه دینی و دین آبانی» اطاعت کند؟ اینجا جای تقیّه نیست، اگر بنا باشد به واسطه ورود یک فقیه در دستگاه ظلمه بساط ظلم رواج پیدا کند و اسلام لکه دار گردد نباید وارد شود- هر چند او را بکشند و هیچ عذری از او پذیرفته نیست مگر اینکه معلوم شود ورود او در آن دستگاه روی پایه و اساس عقلایی بوده است، مثل علی بن یقطین که معلوم است برای چه وارد شده است، یا خواجه نصیر (رضوان الله علیه) که معلوم است در ورود او چه فوایدی بود».

    کلام شخص فاسد مؤثر نیست

    «آنکه خودش را به این زیّ در آورد و خودش را به صورت معلم، استاد،مدرس، فقیه، دانشمند و امثال اینها نمایش می‌دهد، این اگر بخواهد تهذیب کند جامعه را، اول از خودش باید شروع کند و بعدا تکلیف دارد که جامعه خودش را تهذیب کند. اگر خودش تهذیب نشوًد نمی‌تواند جامعه را تهذیب کند. کسی که خودش فاسد است، نمی‌تواند کلامش را یک طوری ادا کند که مردم صحیح بشوند، تأثیر ندارد. آن وقتی کلام تأثیر دارد که از قلب مهذب و پاک بیرون بیاید، اگر چنانچه از قلب ناپاک بیرون بیاید و از قلب شیطانی بیرون بیاید، به زبان شیطانی گفته بشود، این تأثیر نمی‌تواند بکند در قلب اشخاص. و اگر چنانچه قلب، قلب رحمانی شده الهی شد، توجه به خدا کرد، از خدا همه چیز را خواست، همه چیز را به دست او دانست، او می‌تواند که مردم را تهذیب کنند و این به عهده علمای بلاد است، در هر جا هستند».

    دخالت در سیاست، در رأس تعلیمات انبیاء

    «اینجا با آن تبلیغات بسیار وسیعشان ما را منزوی کرده بودند، یعنی، خود ما را، به مغزهای ما آنقدر خوانده بودند که خودمان باور کرده بودیم که نباید ما در سیاست دخالت کنیم. نخیر، مسئله این نیست. مسئله دخالت در سیاست در رأس تعلیمات انبیاست. مسئله جنگ مسلحانه با اشخاصی که آدم نمی‌شوند و میخواهند ملت را تباه کنند، در رأس برنامه‌های انبیاء بوده است. ما همه تعلیمات انبیاء را کنار گذاشتیم، فقط به آن تعلیماتی که - عرض میکنم- دخالت نکردن در سیاست و دخالت نکردن در جامعه و اینها [مرتبط است] فقط همینش را گرفته‌ایم. نمازش را گرفته‌ایم، باقی را رها کردیم. مگر امکان دارد که انسان مسلمان باشد. به فقط نماز خواندن و روزه گرفتن و حج رفتن و امثال ذلک و در امر مسلمین دخالت نکردن؟ اگر اهتمام به امر مسلمین کسی نکند مسلم نیست، به حسب روایت منسوب الی رسول‌الله.

    ترساندن ایرانیان از مراجعت به وطن

    «اشخاصی که در خارج هستند و ضد انقلاب نیستند، لکن بیخودی ترساندندشان، یعنی تبلیغات خارجی این بیچاره‌ها را ترساندند که‌ای مبادا بروید که همچو که از در وارد بشوید، فورا پاسدارها شما را میگیرند و چه می‌کنند! خوب، این تبلیغات است که در دنیا دارد می‌شود بر ضد ما. ما باید یک کاری بکنیم که این تبلیغات را خنثی کنیم و با تبلیغات، ما زورمان به آنها نمیرسد، برای اینکه ما یک تبلیغات محدود داریم، آنها یک تبلیغات غیر محدود دارند، دنیا دست آنهاست و تبلیغاتشان غیر محدود است.»[۱]

    پانویس

    1. ر.ک: بی‌نام، ص60-62

    منابع مقاله

    بی‌نام، طوبی اندیشه (سطح دوم)، سیر مطالعاتی اندیشه‌های حضرت امام خمینی(ره)

    وابسته‌ها