گفتارهای تربیتی

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    گفتارهای تربیتی
    گفتارهای تربیتی
    پدیدآورانباهنر، محمدجواد (نویسنده) هاشمی رفسنجانی، اکبر (مقدمه‌نویس)
    ناشردفتر نشر فرهنگ اسلامي
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشر1376ش
    چاپپنجم
    شابک964-430-302-4
    موضوعاسلام و آموزش و پرورش - مقاله‌ها و خطابه‌ها، اخلاق اسلامي - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏/‎‏ب‎‏2‎‏گ‎‏7 / 230/18 BP
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    گفتارهاى تربیتى، اثر محمدجواد باهنر (1312-1360ش) و با مقدمه اکبر هاشمى رفسنجانى (1313-1395ش)، برآمد نوشتارى گفتارهاى تربیتى شهید باهنر است که پس از پیاده شدن از نوار، ویرایش و تدوین شده و داراى هفت گفتار است.

    1-مقایسه انسان از دیدگاه اسلام و مسیحیت: در این فراز، نخست از لزوم و اهمیت بحثهاى انسان‌شناختى مى‌گوید و اومانیسم را معنا مى‌کند و به رویکرد قرون وسطایى غرب به علم و فلسفه و اندیشه مى‌پردازد تا زمینۀ پیدایش رنسانس را نشان دهد. آنگاه به رنسانس مى‌پردازد و یادآور مى‌شود رنسانس دورۀ زدایش خدامحورى و زایش انسان‌مدارى است و در آن حرکتى علیه تحجر کلیسایى رخ داد و تلاش شد با مذهب‌زدایى، انسان از جبر فوق طبیعت رها شود و با پناه بردن به علم و فلسفه جدید از کلام مسیحى آسوده شود. سپس در پى پردازش علت این حرکت نوزایى، از رابطۀ انسان و خدا در اساطیر یونان مى‌گوید و رابطۀ انسان را با خدا در مسیحیت قرون وسطى شرح مى‌دهد و تأثیر این‌گونه برداشت را از رابطۀ خدا با انسان در پیدایش اومانیسم مى‌آورد.

    پس از آن به رابطه خدا و انسان در اسلام نظر مى‌کند. از شیطان و رانده شدنش مى‌گوید.

    به مفهوم شجرۀ ممنوعه در اسلام اشاره مى‌کند و آن را با مفهوم کلیسایى و کنیسه‌اى آن مى‌سنجد و به این نتیجه مى‌رسد که خاستگاه اختلاف، در رویکردها به انسان است.

    سپس پاره‌اى عناوین انسان‌شناختى در اسلام را که شایسته بررسى است برمى‌شمارد و برخى عناوین آیات و روایات را در این باره مى‌آورد.

    2-انسان از دیدگاه قرآن: در این جستار، مفهوم خلافت انسان بر زمین را بازمى‌شکافد و چند معنا براى آن مى‌آورد و از نیروى تسخیر و تصرف آدمى در طبیعت و نقش آن در پیدایش تمدن و تکامل آدمى مى‌گوید. به جنبۀ الهى و ملکوتى آدمى اشاره مى‌کند و یادآور مى‌شود که در تکوین هویت آدمى جنبۀ الهى نهفته است. سپس به رابطه جنبۀ خدایى و جنبۀ مادى انسان روى مى‌کند و دیدگاه‌هایى را در این باره مى‌آورد.

    از نهاده‌هاى سرشتى آدمى و جنبه‌هاى مادى و معنوى آنها مى‌گوید و اشاره مى‌کند که بعد مادى و معنوى در انسان به این معنا نیست که انسان ترکیبى است از خدا و شیطان.

    نکته دیگر هدفدارى زندگى انسان از نگاه قرآن است. این هدف رسیدن به خداست که در پى تزکیه و خودسازى دست مى‌دهد. حرکت به سوى خدا ویژۀ انسان نیست؛ همۀ پدیده‌ها در این راهند؛ اما در تحلیل فلسفى لازم نیست هر پدیده‌اى سرانجام به تکاملى که درخور انسان است برسد. این پدیده‌ها جملگى در خدمت پرورش انسانند و انسان در روند تکاملى خویش مى‌تواند ایستایى نداشته باشد؛ البته نه بدین معنا که انسان فدا شود، بل بدان معنا که ظرف روند تعالى و تکامل آدمى، تنها زندگى دنیایى نیست و آدمى پس از حیات هم مى‌تواند به خدا نزدیک شود و تعالى یابد.

    فطرت، نکته قرآنى دیگر دربارۀ انسان است که آن را معنا مى‌کند و رابطه وحى و الهام را با آن مى‌آورد. سپس به قدرت و آگاهى و زمینه‌هاى سرشتى به دست آمدن آگاهى در انسان مى‌پردازد. اراده و آزادى انتخاب، واپسین ویژگى انسان است که از نگاه قرآن کاویده مى‌شود و از رابطۀ آن با مسئولیت‌پذیرى انسان سخن مى‌رود.

    3-اصول تعلیم و تربیت در اسلام: در این بحث، پاره‌اى اصول تعلیم و تربیت که مبتنى بر ویژگیهاى انسان در قرآن است شرح و شماره مى‌شود. نخست با تکیه بر ویژگى قدرت آگاهى، از دو اصل ضرورت علم‌دوستى و روش درست اندیشیدن یاد مى‌کند و پس از شرح هریک، به حوزه‌هاى اندیشه در قرآن؛ یعنى، طبیعت، نفس آدمى، تاریخ، وحى و جامعه مى‌پردازد. آنگاه به آفات اندیشه از نگاه قرآن مى‌رسد و از رهگذر آن به شرح پیروى کورکورانه از سنت نیاکان، پیروى از طاغوت، پیروى کورکورانه از بزرگان و منتفذان قوم، پیروى از هواى نفس و پیروى از گمان مى‌نشیند.

    پس از این، اصول تربیتى برخاسته از قدرت انتخاب انسان را پیش مى‌کشد و نکات زیر را شرح مى‌دهد: تقویت اراده، مبارزه با آفات اراده(هواى نفس، زبونى و خودباختگى، راحت‌طلبى و سستى)، حق‌پذیرى محصول تربیت، نفى ایده‌آلیسم و ذهن‌گرایى فلسفى، تفاوت موهوم‌گرایى و هدف‌گرایى در ایده‌آلیسم، لزوم به دست آوردن آگاهى علمى براى رسیدن به حقایق، و نتایج تربیتى بحث حق‌پذیرى(تفاوت سفسطه با استدلال، گسترش حوزۀ واقع‌بینى).

    4-روابط‍‌ زن و شوهر: نوع روابط‍‌ زن و شوهر در تربیت فرزندان اثر مستقیم دارد. چه باید کرد تا این روابط‍‌ مهر و صفاى بیشتر یابد. در پاسخ این پرسش نخست به برداشت اسلام از پیوند همسرى مى‌پردازد، آنگاه اصول پنجگانه‌اى را براى رسیدن به این هدف به این شرح برمى‌شمارد: به حساب آوردن یکدیگر و ارزش قائل شدن براى کار طرف مقابل، تعادل در مسائل مالى، پرهیز از زیاده‌خواهى زنان و نیز توجه مردان به خواسته‌هاى زنان، رسیدگى و احترام به بستگان در حد اعتدال، رعایت حقوق جنسى یکدیگر و توجه به رسالتها و مسئولیتهاى دینى و اجتماعى یکدیگر.

    5-صمیمیت فرزندان و اولیا: ایجاد صمیمیت اصول و راه‌هایى دارد. برخى اصول چنین است: محرم راز و مشاور یکدیگر باشند و به وفاى هم بتوانند اعتماد کنند، به خیر هم امیدوار باشند و دست‌کم نسبت به خواسته‌هاى یکدیگر بى‌توجه نباشند، بتوانند عیبها و نقاط‍‌ ضعف خود را با یکدیگر در میان نهند.

    راه‌هایى که براى ایجاد صمیمیت در خانه پیشنهاد و شرح مى‌کند عبارتند از: وجود صمیمیت میان پدر و مادر، هوشیارى و دقت و رسیدگى پدر و مادر به امور فرزندان، رفتار اخلاقى و شخصیت تربیتى متعالى پدر و مادر، برخورد منطقى پدر و مادر با خطاهاى فرزندان و رعایت اعتدال در برخورد با آنها؛ یعنى، فرزند نباید بگونه‌اى آزاد باشد که هرچه خواست بکند و نباید هم انتظار داشت او مطیع بى‌چون و چراى پدر و مادر باشد، ارزش قائل شدن براى نقاط‍‌ قوت فرزند و تشویق او براى کارهاى نیکش، ایجاد محیط‍‌ صمیمانه براى بحث و گفتگو، نظرخواهى از فرزندان دربارۀ امور خانواده و ایجاد چنان محیطى که فرزند بیش و پیش از همه مایل باشد حرفش را با پدر و مادر در میان نهد، ایجاد محیط‍‌ همکارى و تقسیم مسئولیت در خانواده، رعایت عدالت میان فرزندان، ایجاد جهان‌بینى مشترک در افراد خانواده.

    6-همکارى خانه و مدرسه: تربیت جنبۀ وراثتى و کسبى دارد. در تحقق جنبۀ کسبى آن خانه، مدرسه و جامعه دخیل هستند. همکارى خانه و مدرسه شرط‍‌ لازم تربیت و تعلیم فرزندان است. خانواده باید آن مایه که مى‌تواند در اجراى طرحهاى آموزشى و پرورشى مدرسه شرکت جوید و اگر خطایى در کار است یادآور شود. در مدرسه فراگیران به دو صورت ارادى و غیرارادى تربیت مى‌شوند. تربیت ارادى همان تربیت رسمى آموزش و پرورش است که مهمترین بخش تربیت مدرسه‌اى فراگیران است.

    تربیت غیرارادى، گونه‌اى تربیت خزنده است و بى‌آنکه معلم و فراگیر دریابند، از راه رفتار و منش مربى دست مى‌دهد. نزدیک به نود درصد تربیت خانه، غیرارادى و بى‌نقشه است و درست آن است که تربیت در خانه هم دست‌کم ارادى و غیرارادى باشد. خانه و مدرسه در اصول و روشهاى تربیتى باید هماهنگ باشند؛ بمثل، اگر در مدرسه از تنبیه بدنى پرهیز مى‌شود لازم است در خانه هم چنین شود یا اگر در خانه از ناسزاگویى به کودک پرهیز مى‌شود در مدرسه هم باید چنین کنند، اگر در مدرسه تلاش مى‌شود فراگیران از اختلاف میان آموزگاران با خبر نشوند خوب است پدر و مادر هم از اختلاف و درگیرى در خانه دورى کنند.

    پس از این، نگارنده به نکاتى دربارۀ میهمانی‌ها و مسافرت‌هاى ایام نوروزى مى‌پردازد و خواننده را از گفتگوهاى بى‌حاصل، اشرافیگرى در زندگى، و رفت‌وآمد با خانواده‌هاى ناصالح، پرهیز مى‌دهد و پیشنهاد مى‌کند کتاب عیدى دهند و سفرگاه‌هاى مناسبى براى خود برگزینند.

    7-مسئله تعلیم و تربیت در اسلام: در این گفتار تزکیه را معنا مى‌کند. از تقدم آن بر تربیت مى‌گوید. رابطۀ تزکیه با تربیت را مى‌آورد. به نقش تزکیه در خیرجویى و کمال‌طلبى که فطرى انسان است اشاره مى‌کند. از تأثیر فساد در بازماندن جامعه از تربیت یاد مى‌کند. به نقش فساد اخلاقى در عقب‌ماندگى جوانان و نقش تخریبى آن در کشورهاى پیشرفته صنعتى مى‌پردازد. تزکیه را از نوآوریهاى اسلام مى‌خواند و با اشاره به نقش حساس تربیت در جوانان کتاب را به فرجام مى‌برد[۱]

    پانویس

    1. رفیعی، بهروز، ص318-320

    منابع مقاله

    رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بین‌المللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش

    وابسته‌ها