شبهای روشن (با یک تفسیر بلند)

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    شبهای روشن (با یک تفسیر بلند)
    شبهای روشن (با یک تفسیر بلند)
    پدیدآورانداستایفسکی، فیودار (نویسنده) آتش‌برآب، حمیدرضا (مترجم)
    ناشربنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
    مکان نشرتهران
    سال نشر۱۴۰۲ش
    شابک1ـ915ـ253ـ600ـ978
    کد کنگره

    شبهای روشن (با یک تفسیر بلند) تألیف فیودار داستایفسکی، ترجمه حمیدرضا آتش‌برآب، در این کتاب ابتدا ترجمۀ «شبهای روشن» داستایفسکی آورده شده است. در بخش دوم کتاب، مترجم به نقد و بررسی این رمان می‌پردازد. بخش سوم فهرستی از ترجمه‌های این رمان به زبان‌های مختلف است.

    گزارش کتاب

    در میان تیپ‌های ادبی قرن نوزدهم، تیپ رؤیاپردازی هم هست که داستافسکی آن را ساخت و بیش از همه در رمان «شبهای روشن» تصویر می‌شود که در آن شرح مفصلی از نگرش و دنیای درونی او به شکل اعتراف ارائه شده است. این یک شخصیت ادبی جدید و به گمان بسیار، کاملاً غیرمنتظره بود که مدت‌ها در حوزۀ نقد روسی با انواع رایجی از تیپ دیرین و شاخص «آدم زیادی» اشتباه گرفته می‌شود و البته که به‌ظاهر این تیپ‌های شخصیتی وضعیت روانی مشابهی هم دارند: بی‌قرار، آشفته، بی‌قید، شکننده و آسیب‌پذیر، خودبیمارانگار، سودازده و مستعد افسردگی.

    کتاب «شبهای روشن» نوشتۀ داستایفسکی است که اولین بار در سال 1848 وارد بازار نشر شد. داستان این رمان کوتاه در شهر سن پترزبورگ می‌گذرد و به ماجرای مردی جوان می‌پردازد که در حال نبرد با بی‌قراری‌های درونی خود است. کتاب با روایتی سرراست و لطیف، رنج و احساس گناه ناشی از عشقی یک‌طرفه را مورد واکاوی قرار می‌دهد. هر دو شخصیت اصلی این داستان از حسی عمیق از بیگانگی در رنج هستند؛ رنجی که باعث همسو‌شدن مسیر زندگی آنها می شود. داستان رمان «شبهای روشن»، ترکیبی درخشان از رمانتیسیم و رئالیسم است و احساسات و عواطف مخاطب را به‌آرامی نوازش می‌کند.

    در «شبهای روشن» فضای معنوی خاصی بازتولید می‌شود که کی‌یرکگور هم آن را به نوبۀ خود احساس می‌کرد و درست چنین درکی بود که درنهایت او را کشت؛ هرچند همین ساحت و فضا داستایفسکی را هم به شکل دیگری زجرکش کرد. در ابتدا آگاهی از ناهنجاری حقیقت غم‌بار نظم موجود در او رسوخ کرد و مات و مبهوت شد. منظور نه آگاهی از نوعی اختلال در برخی موضوعات، بلکه درک مسائل خطیری بود که در حد و مرز گذشته بودند.

    نقطۀ اوج رمان، اعتراف رؤیاپرداز است؛ برای ناستیکای محبوبش تعریف می‌کند که این رؤیاپرداز و خیال‌باف کیست و زندگی خاص و غریبانه‌اش چگونه می‌گذرد و می‌گوید: «همچنین زندگی‌ای، آمیزه‌ای می‌شود از یک چیز بلند و آرمانی و خیال‌انگیز با چیزی که اگر نگوییم به‌شدت پست و حقیر، لااقل چنان مبتذل و موهوم که نگو».

    در این کتاب ابتدا ترجمۀ «شبهای روشن» داستایفسکی آورده شده است. در بخش دوم کتاب، مترجم به نقد و بررسی این رمان می‌پردازد. بخش سوم فهرستی از ترجمه‌های این رمان به زبان‌های مختلف است و در بخش پایانی تصاویری از اقتباس‌های سینمایی و تئاتری جهان از این رمان آورده شده است.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها