جهانگیرنامه: شرح منظوم زندگانی و جنگ‌های پطر کبیر

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    جهانگیرنامه: شرح منظوم زندگانی و جنگ‌های پطر کبیر
    جهانگیرنامه: شرح منظوم زندگانی و جنگ‌های پطر کبیر
    پدیدآورانیوسف، کنیاز (نویسنده)

    سلم‌آبادی، علی (مصحح)

    محمّدی، حمیده (مصحح)
    ناشرمجمع ذخایر اسلامی
    مکان نشرقم
    سال نشر۱۴۰۲ش
    شابک7ـ202ـ304ـ622ـ978
    کد کنگره

    جهانگیرنامه: شرح منظوم زندگانی و جنگ‌های پطر کبیر تألیف کنیاز یوسف، مصحح، علی سلم‌آبادی، حمیده محمّدی؛ جهانگیرنامه اثری تاریخی و منظوم به زبان فارسی، دربارۀ زندگی پطر کبیر، شرح جنگ‌های او و حوادث سیاسی آن دوره و همچنین بازگویی بخشی از تاریخ روسیه است که شاعری به نام کنیاز یوسف، از شاعران قرن سیزدهم، آن را به نظم کشیده است.

    گزارش کتاب

    جهانگیرنامه اثری تاریخی و منظوم به زبان فارسی، دربارۀ زندگی پطر کبیر، شرح جنگ‌های او و حوادث سیاسی آن دوره و همچنین بازگویی بخشی از تاریخ روسیه است که شاعری به نام کنیاز یوسف، از شاعران قرن سیزدهم، آن را به نظم کشیده است. جهانگیرنامه در دو بخش و به سبک شاهنامۀ فردوسی سروده شده است. آغاز سروده شدن این منظومه در سال 1851م و پایان آن در سال 1854م بوده است. با توجه به اینکه در پایان بخش اوّل، تاریخ جمادی‌الاوّل 1269ق درج شده است، می‌توان حدس زد سرودن بخش اول، بیش از دو سال طول کشیده است. این منظومه دارای مقدّمه‌ای به نثر و به قلم سیّد‌محمّد جزائری کاتب نسخه است که در آن شرح مختصری دربارۀ جهانگیرنامه و زندگی کنیاز یوسف آمده است.

    کنیاز یوسف، متخلّص به رخشان، فرزند کنیاز داوود ملیکوف، اصلاً از ارمنیان ارمنستان بوده است که نیاکان وی به تفلیس کوچ کرده‌اند. او در سال 1826م در تهران زاده شده است. پدر وی همشیره‌زادۀ معتمدالدوله منوچهر خان، حاکم اصفهان، متوفّی در 1263ق بوده است. در مدایح معتمدیّه دربارۀ کنیاز یوسف آمده است: «رخشان اختری است در آسمان درایت تابنده و تابان و گوهری است در عمّان فطانت رخشنده و رخشان. وجودی است به خصایل ملکی آیان و آراسته و جوهری است به فضایل مردمی شایان و شایسته. نام نامی‌اش میرزا یوسف و یوسف از فقدان اخوانش در غبطه و تأسّف. نژاد اکبر اولاد والانهاد و اعظم اسباط خجسته‌بنیاد عالی‌جاه فخامت و نبالت پناه جلالت و کیاست همراه متانت و رزانت اکتناه، عمدةالامراء میرزایی میرزا داو[و]د است که شمّه‌ای از احوال سعادت مآلشان، زینت مقال و زیور اقوال می‌گردد و آن این است که میرزای معظّم الیه، خلف الصّدق عالی‌جاه کنیاز میرزا یوسف ملیکوف است و کنیاز به لغت فارسی به معنی نوّاب و امیرالامراست و اصل سلسلۀ علّیه و دودمان بهیّۀ ملیکوف، پیوسته در دیار ارمن و گرج، صاحب عزّة و اعتبار و دارای مکنت و افتخار بوده؛ بلکه همواره در نزد بزرگان مقبول‌القول و مطبوع‌الرّای بوده و می‌باشند. سیّما کنیاز میرزا یوسف مزبور که از بدو عمر در نزد ولات گرجستان و حکّام آن سامان، وزیر خلوت و امیر جلوت بوده و نیز در دولت انجم‌عدّت گردون‌قدرت آفتاب‌شهرت روسیه، به همین مرتبۀ دیوان‌بگی اختصاص داشته و پای مفاخرت بر فرق عوام و خواص گذاشته و نسلاً بعد نسل، در آن دیار مفتخر و سرافراز و از سایر صاحب‌منصبان برتر و ممتاز آمده بودند، ولی چون جناب معتمدالدوله العلیّه را دست قضا رخت به ساحت ایران و بخت به خطّۀ طهران کشید، میرزایی میرزا داو[و]د را در بیست‌وپنج سال قبل از اینکه اواسط دولت خاقان خلدآشیان فتحعلی‌شاه مغفور بود علیا حضرت بلقیس‌فطرت حوّاسریرت حوراطینت صفورا خلقت مریم‌رتبت، والدۀ ماجده سرکار عظمت‌مدار معتمدالدوله که به حسب نسبت، جدّۀ میرزا داود بود، به اصرار تمام و ابرام مالاکلام برداشته، وارد دارالخلافه گردیدند و چندی در دارالخلافه به خدمت خال مکرّم معظّم قیام و اقدام نمودند و در آن ولا به قدم درایت مرحلۀ صداقت پیمودند و پس از چندی از دارالخلافه به جهة بسط بساط عیش و کامرانی و بثّ مراتب نشاط و شادمانی، به دارالسلطنۀ اصفهان تشریف‌فرما گردیدند و در محلّۀ جولاهیّه که به نزهت آب و هوا و خضرت اشجار و گیا، غیرت بهشت اعلا و هشت گنبد مینا می‌باشد، منزل گزیده و از آن زمان الی زماننا هذا، همه روزه از دور و نزدیک و ترک و تاجیک از خدمتش مسرور و از حضرتش با عیش موفور می‌آیند، ولی آنچه خود فقیر از حضرتش مفهوم و از خدمتش معلوم داشته، آن است که جوهری است مجرّد و گوهری است مویّد؛ نوری است از عالم قدس و شمسی است در مجلس انس. به مصدوقۀ ولد الحلال بشبه بالخال چون جناب جلالت‌مأب در مرتبۀ بزرگی بی‌همال و در مرحلۀ سترگی عدیم‌المثال. اگر انسانیت را حقیقتی است، اوست و اگر فتوّت را مغزی است او را در پوست. جلالت اگر آسمان است، از روی وی‌اش آفتاب و فخامت اگر بستان، از دست وی‌اش سحاب.

    در متن جهانگیرنامه، برخی ویژگی‌ها نمود بیشتری دارند که این امر سبب شده است رخشان را در حوزۀ شاعری، فردی توانمند ندانیم. در ادامه به برخی از این ویژگی‌ها اشاره می‌شود:

    الف) در متن این اثر، ابیات موقوف‌المعانی به وفور استفاده شده است. ب) شاعر گاه در روایت رخدادهای مختلف،توانایی حفظ ترتیب و توالی را نداشته است و به نظر می‌رسد برخی داستان‌ها دچار انقطاع شده‌اند. به دیگر سخن، رخشان گاه اشاره‌ای جزئی به داستانی می‌کند؛ طوری که خواننده چشم دارد تا ادامۀ داستان را بخواند، اما این انتظار برآورده نمی‌شود تا اینکه شاعر در موقعیتی مقتضی، به شرح و بسط آن داستان نیمه‌تمام می‌پردازد. ج) حشو در متن جهانگیرنامه به دفعات دیده می‌شود که این امر نشان از ضعف رخشان در شاعری دارد. د) رخشان به کرّات فعل «گشت» را در معنای «شد» و فعل «ساخت» را در معنی «کرد» به کار برده است.

    ه) دایرۀ لغات رخشان در سرودن این منظومه محدود است و برخی واژه‌ها و ترکیب‌ها به دفعات و بیش از حد به کار رفته‌اند؛ مانند بیش و کمی، سربه سر، کامگار، بوم و بر، فرزانۀ کامگار و ... . و) در متن کتاب برخی واژه‌ها به شکل نادرست استفاده شده‌اند که این امر نشان از این دارد که شاعر دربارۀ زبان فارسی دانش کافی نداشته است؛ برای نمونه «اعتمید» را به جای «اعتماد» به کار برده است یا «نیز» و «حزیز» را با هم و «حاضر» را با «ناضر»، «همه» را با «سپه» قافیه کرده است. ز) دربارۀ تلفّظ برخی واژه‌ها دوگانگی دیده می‌شود؛ برای مثال واژۀ «توپ» گاه توپ خوانده شده و با «اروپ» هم‌قافیه شده است؛ گاه «توب» خوانده شده و با «خوب» قافیه شده است. ح) به نظر می‌رسد با کارکرد «همی» آشنایی کافی نداشته است و در بعضی مواقع، پس از «همی»، «می» آورده است: همی می‌نمود، همی می‌شدی ... . ط) یکی از مصراع‌های پربسامد در متن جهانگیرنامه «بپیوستم / بپیوندم از گفتۀ باستان» است؛ حال آنکه موضوع منظومه در زمان شاعر قدمت نداشته است و رخشان این مصراع را تحت تأثیر متون حماسی کهن مانند شاهنامۀ فردوسی به کار برده است.

    ی) گاه نیز حذف و اضافاتی صورت گرفته است که کلام را از شیوایی دور کرده است؛ برای نمونه در بیت: «همی ای خردمند آموزگار / که گوش نیوشنده زی من بیار»، «که» اضافه است و در مصراع «درآن جنگ مردانه رزم دلیر» واژۀ «دلیر» باید به صورت «دلیرانه» در نظر گرفته شود.

    درنهایت و با وجود این ویژگی‌ها، نکتۀ جالب در شعر رخشان این است که با اینکه کاربرد تخلّص در قالب‌های قصیده و غزل مرسوم است، رخشان در این منظومه، بارها تخلّص خود را به کار برده است.

    تنها نسخۀ خطّی موجود از جهانگیرنامه با شماۀ ثبت 7007 در مرکز احیاء میراث اسلامی قم نگهداری می‌شود. این نخسه به خطّ نستعلیق نیکو کتابت شده است. عنوان‌های آن شنگرف است. دارای 94 برگ است که در صفحه 27 سطر نوشته شده است. ابعاد این نسخه 5 / 34 × 22سانتی‌متر است و به خط سیّد محمد جزائری کتابت شده است. جلد گالینگور قهوه‌ای دارد و عطف و گوشه‌ها تیماج قهوه‌ای سیر است. [۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    [..... کتابخانه تخصصی ادبیات]

    وابسته‌ها