اندیشهی ابن خلدون؛ عصبیت و دولت
اندیشهی ابن خلدون؛ عصبیت و دولت تألیف محمد عابد جابری، ترجمه احمد فرادی اهوازی؛ کتاب پیش رو از آثار مهم اندیشمند معاصر محمدعابد الجابری است. جابری در این کتاب این فرضیهی عام را مطرح می کند که فهم تطور و صیرورت تاریخ عربی اسلام از مجرای نظرات ابن خلدون در باب این تاریخ بهتر صورت می گیرد. نیز کتاب به روشنی این ادعای ابن خلدون را می نمایاند که علم عمران یک علم کاملا نو بنیاد بود که از دانش های پیشین تمدن عربی متفاوت، و بدیع است. ابن خلدون با انتقاد از مورخان پیشین و با ارائهی نگرشی جدی نظریه پردازی خویش را شروع می کند و با ابداع دانشی جدید به نام «علم عمران»، که نمونهی نگرش انتقادی او از تاریخ است، به مطالعهی تاریخ می پردازد.
اندیشهی ابن خلدون؛ عصبیت و دولت | |
---|---|
پدیدآوران | جابری، محمد عابد (نویسنده) فرادی اهوازی، احمد (مترجم) |
ناشر | نشر شرکت انتشارات علمی و فرهنگی |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۳۹۸ش |
شابک | 2-720-436-600-978 |
کد کنگره | |
ساختار
مطالب در دو بخش ارائه گردیده است:
بخش نخستین: ابن خلدون و علم نو بنیاد او
بخش دوم: عمران بشری و حرکت تاریخ، عصبیت و دولت
گزارش کتاب
کتاب پیش رو از آثار اولیه و عمدهی مولف است. او در این اثر، این فرضیهی عام را مطرح می کند که فهم تطور و صیرورت تاریخ عربی اسلامی از مجرای نظرات ابن خلدون در باب این تاریخ بهتر صورت می گیرد. او بعدها این فرضیه را می پرورد بتواند برخی عوامل موثر را معرفی کند. همان عواملی که پیش تر در این کتاب برجسته شده بود. تأثیر پذیری جابری از ابن خلدون در جای جای آثار او نمایان است. این تأثیرپذیری حتی در به کارگیری مفاهیم و الفاظ نیز قابل ردگیری است. فارغ از منظر بالا، این کتاب عمق، کلیت و نوآوری اندیشههای ابن خلدون را به صورت درخوری نشان می دهد. همچنین به روشنی این ادعای ابن خلدون را می نمایاند که علم عمران یک علم کاملا نوبنیاد بود که از دانش های پیشین تمدن عربی - در شاخههای مختلفش - متفاوت، و بدیع است. هم به این دلیل و دلایل دیگری که خواهیم دید این اثر از بهترین آثار نوشته شده در باب اندیشههای ابن خلدون است.
مقدمهی کتاب ابن خلدون از حیث بحث و مطالعه اشباع شده است اگرچه بخش عمدهی ابهامی که ابن خلدون پژوهان با آن روبه رو هستند از خود مقدمهی ابن خلدون سرچشمه می گیرد. چون جملات سربسته و واژگان بدون شرح و ترکیب های پیچیدهای که هر پژوهشگری را گیج و منگ می کند در آن فراوان است. ابن خلدون پژوهان اکثرا برای تأکید بر اصالت اندیشهها و نوآوری نظریههای او و برای ستایش از وی به عنوان اندیشمندی مبتکر که هیچ یک از پیشینیان، چه یونانی و چه مسلمان، بر او پیشی نگرفته اند به بسیاری از آرای وی روی آورده اند که در حوزهی سیاست و اجتماع و اقتصاد گفته است. بسیاری از کسانی که این راه را برگزیده اند به یقین معتقدند که اندیشهی بشری تنها زمانی متوجه حقایق اجتماعی و سیاسی کشف شده توسط ابن خلدون شد که مقدمهی او پس از پنج سده از زمان مرگش به چاپ رسیده بود. و بدین ترتیب آنان وقتی به یادآوری آرای ابن خلدون می پردازند ذهنشان به سوی سایر اندیشمندان سمت و سو می گیرد و به دیگر پیشاهنگان بزرگ مطالعات اجتماعی نوین ورهبران مذاهب اجتماعی و اقتصادی دوران حاضر می گراید. خطای روش شناختی از همین جا آب می خورد، خطایی که بسیاری از دوستداران ابن خلدون با اینکه آن را تذکر می دهند در گردابش افتاده اند. و منظور از آن خطا نگرشی است که با دیدهی اکنون می نگرد و از مبدأ اندیشهی معاصر می آغازد تا آرا و نظریههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی وارده در مقدمه را بفهمد. در حالی که اندیشهی اجتماعی هماره به دورهای که در آن جلوه گر شده و به گرفتاری های مردمان آن دوره وابسته است؛ از این رو، هویت حقیقی خویش و دلالت صحیح خود را از دست خواهد داد، اگر برای فهم آن در پرتو دادههای دورهای دیگر بکوشیم که تفاوت گستردهای با آن دوره دارد؛ همچون تفاوت آشکار و ملموسی که میان همهی حوزههای دورهی میانه با دورهی معاصر وجود دارد. این درست همان نکتهای است که ابن خلدون در باب آن هشدارمان می دهد، آن گاه که با قدرت پای می فشارد که «از اغلاط پوشیدهی تاریخ، از یاد بردن این اصل است که احوال امت ها و نسلها در نتیجهی تبدل و تغییر اعصار و گذشت روزگار تغییر می پذیرد».[۱]
پانويس